لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی

۱۹ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

۳۱
خرداد

رحموک نصرتی


رحموک نصرتی، شاعر و هنرمند پیشکسوت موسیقی نواحی و از خوانندگان و لالایی‌خوانان سیستان و بلوچستان بود که به خاطر لالایی‌ها و زهیروک‌خوانی (شعرهایی با موضوع سوز، غم و فراق و دوری) شهرت داشت. او از نسل میراث‌بانان موسیقی نواحی جنوب بود.

خانم نصرتی دوم اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در کتیج در شهرستان فنوچ بلوچستان متولد شد.
 او در سال ١٣٨۴ در دومین جشنواره بومی زنان مناطق و نواحی جغرافیای ایران به همراه عصمت هودیانی به روی صحنه رفت و آواز خواند. خانم نصرتی مدرک "درجه یک هنری" داشت و از اعضای "موسسه هنرمندان پیشکسوت" ایران بود.

او روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۰ خورشیدی بر اثر کهولت سن درگذشت. او هنگام مرگ نود ساله بود.
 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۳۰
خرداد

هاشور در هاشور ۷۹


خانه‌های رفیع،
خودروهای سریع،
آرزوهای بلند،
خواستن‌های طولانی،
آه‌ه‌ه!!!
ای انسانیت،
تو چرا کوتاه آمده‌ای؟!


#لیلا_طیبی (رها)
#کتاب_اعجاز_عشق

  • لیلا طیبی
۲۷
خرداد

عزت الله فولادوند

استاد عزت الله فولادوند دورودی، معلم بازنشسته، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ادبی ایرانی زاده ی سال ۱۳۱۵ خورشیدی در دورود لرستان که اکنون ساکن شهر کرج است.


▪︎کتابشناسی:
- بشنو این نی چون حکایت می‌کند. (نیستانی از مثنوی معاصر) - مجموعه‌ای از بهترین مثنوی‌هایی که توسط شاعران معاصر سروده شده است.
- ما فاتحان قلعه‌های فخر تاریخیم: نمادها و نشانه‌هایی از فرهنگ، تاریخ و تمدن ایران باستان, چاپ اول ۱۳۹۹، نشر برسم.
- عالمی دیگر بباید ساخت / انتشارات خوارزمی /سال ۱۳۹۸.
- ای خطه دلیری و دانایی. (مجموعه شعر) 
- مردی که می‌سراید (شعر و زندگی شفیعی کدکنی) - نشر مروارید تهران ۱۳۸۸.
- دیلمیان و امیران فولادوند - نشر بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ۱۳۸۸.
- عالمی دیگری بباید ساخت (گذری به فرهنگ و تاریخ) - نشر ترنگ تهران ۱۳۹۸.
- نقش فرهنگ جهان‌گرای (ایران در زلال آیینه تاریخ) - یانار _ آیدین تبریز ۱۳۹۵.
- دریچه ای رو به آفاق شعر - نشر اردی‌بهشت جانان خرم‌آباد ۱۳۹۹.
- ستارخان و جنبش مردم غیور تبریز - نشر ابتکار نو تهران ۱۳۹۴.


▪︎نمونه شعر:
(۱)
دورود
به کارگاه دل و جان تنیدم این حله 
کدام حله که آن را نه تار هست و نه پود 
فروغ ماه ندارد چنین لطافت و حسن 
صفای صبح نباشد بدین جمال و نمود 
زمانه گر بگذارد مرا دمی، دانم 
که با چکامه نکوتر ازین چکامه سرود 
دریغ می ندهد یک نفس مجال مرا 
بلا و محنت گیتی، خیال بود و نبود 
مرا ز دامن البرز باز می‌طلبد 
هوای دلکش "دربند" و کوهسار دورود
کنون که می‌نتوانم ز بار محنت ری
ره دیار تو ای قبله گاه جان پیمود 
به پیک آه دهم نامه و همی گویم
الا دیار عزیز من ای دورود، درود.


(۲)
شکسته بال چو از آشیان خویش پریدم 
درون شعله فتادم، به خون لاله تپیدم 
ز چشم پنجره‌ها بود خون حادثه جاری 
که از فراز تو ای شهر شب گرفته پریدم
حریق بود؟ ندانم و یا تهاجم طوفان.


(۳)
تو بهار گل افشان، من گیاه پاییزی 
تو همه دل آرایی، من همه دل آزاری 
رهگذار این  وادی، یادگار من خواند 
این غزل چو بنویسم، بر جبین تو باری.


(۴)
منم تنها درخت این بیابان 
تن لرزان به دست باد و باران 
هزاران آرزوی سبز در دل 
به امید گل و باغ  بهاران.


(۵)
مهربان من!
گوش کن صدای تلخ شیون مرا 
من،
پلی شکسته پیش پای این قبیله‌ی مهاجرم 
کز هجوم رهزنان 
سوخت هر چه دارشان، ندارشان 
کشت گاه زرد وخیمه‌ی سیاه، 
عشق سبز شان، 
مادیان ابلق نجیب، 
اسب‌شان، تفنگشان، سوارشان،
یاد و یادگارشان! 
ای ز من نهفته روی 
در کدام بیشه‌ی غریب!؟


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۲۷
خرداد

هاشور در هاشور ۷۸


هیچ چیز ﺑﻪ ﺣﺠﻢ تنهایی‌ایم ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ!
هیچ چیز،
    --جز موهای سپید،
و روزهای کسل کننده‌ی پیش‌رو
و وعده‌ای مرگی،
      که وعده‌ای‌ست،
                      --ناگریز!


#لیلا_طیبی (رها)
#کتاب_اعجاز_عشق

  • لیلا طیبی
۲۵
خرداد

درجا زدن‌ها


 


عنوان مجموعه اشعار : مجموعه هاشور در هاشور ۰۷
شاعر : لیلا طیبی


عنوان شعر اول : ۱
تنها؛

خیابان‌های تهران را

زیر پا می‌گذارم.

می‌اندیشم:

--دخترکان لبنانی،

پای درخت‌های سیب،

یا،،،

دوشیزگان فلسطینی،،،

--در سایه‌سار پرتقال‌ها

با کدامین کابوس

معاشقه دارند؟!




عنوان شعر دوم : ۲




سربازِ بی‌اراده،

انگشت بر ماشه می‌فشارد!

زندانی‌ی نگون‌بخت

با چشم‌های بسته،

دندان به دندان می‌خاید، اما'

***

اسلحه حتا،،،

--فکر نمی‌کند!





#لیلا_طیبی (رها)

#هاشور_در_هاشور 



عنوان شعر سوم : ۰
۰

نقد این شعر از : محمد مستقیمی (راهی)

دوست عزیز مدت‌هاست با پایگاه در ارتباط هستید کارهای بسیاری از شما نقد شده است اما متأسفانه هیچ تحوّلی در آن‌ها دیده نمی‌شود و من امروز به این نکته رسیدم که یک دفتر از آثار خود را به مرور برای نقد می‌فرستید نمی‌دانم این مجموعه‌ی «هاشور در هاشور» چاپ شده است یا خیر در هر حال فرقی ندارد اگر چاپ شده که هیچ ولی اگر چاپ نشده و خیال دارید پس از نقد آثار آن ها ویرایش کنید و بعد چاپ کنید این هم کار درستی نیست چون تجربه نشان داده که وقتی متنی ماهیتش ایراد دارد و بنیانش معیوب است با ویرایش اصلاح نمی‌شود پس توصیه می‌کنم این نقدها را برای آموختن مطالعه کنید تا بیاموزید و در آثار آینده شما اثرگذار باشد البته بد نبود گه‌گاهی هم از آثار تازه‌ی خود برای نقد می‌فرستادید ولی اگر من اشتباه می‌کنم و این آثار اخیر، تازه‌اند و قرار است در مجموعه به آن نام منتشر شوند باید بگویم نقدهای استادان پایگاه همه به هدر رفته‌اند چون تحوّل چشم‌گیری در کارهای شما نمی‌بینم. اولین بار خود من کارهایتان را نقد کردم و این هم بار آخر است در مقایسه پیشرفتی ندیدم نمی‌دانم علت چیست آنچه را اشاره کردم تأمّل کنید چون قرار است کار امروزتان بهتر از دیروز باشد بگذریم! بگذارید تا آثار امروز را بررسی کنیم چون بر این باورم که نقدها را دیگر هنرجویان هم می‌خوانند و اگر برای شما مفید نبوده به آن معنا نیست که برای دیگران هم مفید نیست.

شعر اول:
ببینید شما در خیابان‌های تهران قدم می‌زنید و ناگهان دلتان برای دخترکان لبنانی می‌سوزد که پای درخت‌های سیب و دوشیزگان فلسطینی که پای درختان پرتقال با کدامین کابوس معاشقه می‌کنند! بسیار خوب کدام عامل ذهن شما را به لبنان و فلسطین برده است چرا دختران پاکستانی و درختان انبه و دختران افغانی و مزرعه‌ی خشخاش و دختران ویتنامی و شالیزارها را فراموش کردید و از قلم انداختید کدام احساس شما را به لبنان و فلسطین برده است و تازه معاشقه با کابوس چرا؟
ببینید متن شما می‌توانست چقدر گسترده باشد این گزینش شما از کدام انگیزه است چه چیز در خیابان‌های تهران شما را برانگیخته است که یادی از لبنان و فلسطین بکنید این سیب و پرتقال را از کجا آورده‌اید تنها برای این که سیب لبنانی سیب خوبی است نمی‌دانم و این نمی‌دانم‌ها در متن شما بسیار است.

شعر دوم:
ظاهراً صحنه‌ی یک تیرباران تصویر شده است و راوی هم در مورد سرباز جوخه‌ی اعدام قضاوت می‌کند هم در باره‌ی اعدامی و هم در مورد اسلحه و معلوم نیست چرا؟ فرض کنیم سرباز اراده داشت یا اعدامی دندان نمی‌خایید و اسلحه فکر می‌کرد آیا اعدام صورت نمی‌گرفت چه می‌خواهید بگویید؟ منِ خواننده را می‌خواهید به کجا ببرید غرض از تصویر این صحنه چیست کدام احساس پشت این تصویر است من باید با این تصویر چه بکنم؟ دلم به حال سرباز جوخه بسوزد که اراده ندارد یا به حال اعدامی که لابد نباید تیرباران شود چون قطعاً زندانی سیاسی است و به خاطر اندیشه‌اش به این سرنوشت دچار شده است یا از همه‌ی این‌ها گذشته با اسلحه که تنها یک وسیله است چه بکنم.
همیشه برای بیان نسبی بودن ارزش‌ها از دانشجویانم می‌پرسیدم: قلم یک وسیله‌ی ارزشمند است؟ و معمولاً پاسخ، مثبت بود پس می‌پرسیدم: حتی اگر حکم اعدام یک بی‌گناه را بنویسد؟

من نمی خواهم افکار و اندیشه‌ها را به چالش بکشم می‌خواهم شما را به خلق یک اثر ماندگار در ادبیات هدایت کنم بهتر است شاهکارهای ادبیات نو خودمان را با تأمل بیشتر بخوانید اشعار نیما نمونه‌های بسیار خوبی است ببینید چگونه نیما خواننده در خیال خود سهیم می‌کند فضایی می‌آفریند که تأویل و تفسیر آن با خواننده است او به خواننده نمی‌گوید شاد شو! غمگین شو! دل بسوزان یا هر احساس دیگری او تنها فضای استعاری در مقابل فضای احساس خود که معلوم هم نیست چه بوده است خلق کرده که وقتی خواننده آن را می‌خواند با دیدگاه خود آن را تأویل و بازسرایی می‌کند و از دریچه‌ی نگاه خود واژگان فضای خیال نیما را معنا می‌کند و چه بسا احساسی که به آن می‌رساند مغایر با احساس نیما باشد به عبارت دیگر خواننده‌ی شعر نیما خویش را در آیینه‌ای که نیما صیقل داده می‌بیند نه نیما راو اندیشه‌ها و احساس‌های نیما را و این است ویژگی یک اثر هنری و ماندگار.

 

منتقد : محمد مستقیمی (راهی)

 

محمد مستقیمی با نام هنری (راهی), شاعر , نویسنده, پژوهشگر, مترجم, منتقد در یلدای سال 1330 در روستای چوپانان بخش انارک شهرستان نایین در خانواده‌ای که از پدر انارکی و از مادر بیابانکی بود متولد شد، نسب او از طرف مادر با فاصله‌ی چهار نسل به هنر جندقی و با ...

  • لیلا طیبی
۲۵
خرداد

حسینقلی مشفق 

حسینقلی مشفق ضرغام متخلّص به «مشفق» شاعر و ادیب ایرانی، در سال ۱۲۷۹ خورشیدی در بروجن از توابع چهارمحال و بختیاری، متولد گردید. 
علوم ادبی را نزد میرسیّدحسن مجدالادباء اصفهانی (مدیر مدرسه اتحادیه بروجن) آموخت. سال‌ها در محضر استاد و دوست بزرگوارش مرحوم میرزا مهدی خان شارق سروده‌های خود را به نقد و تصحیح می‌نهاد.
او در سرایش اشعار بیشتر به سبک‌های هندی یا اصفهانی گرایش داشت. برخی از اشعارش حکایت از نابسامانی‌های مدیریت جامعه در آن زمان را دارد.
مشفق در سال ۱۳۴۹ مجموعه اشعار استادش، مرحوم شارق را به صورت دیوانی به نام گلزار شارق تدوین و به زیور طبع آراست. در سال ۱۳۵۰ نیز مجموعه اشعار خود را با عنوان (اندیشه های رنگارنگ) منتشر کرد. 
سرانجام مشفق در سال ۱۳۵۱ در سن ۷۲ سالگی درگذشت و در تکیه بروجنی‌ها [تکیه شهداء فعلی] واقع در تخت فولاد به خاک سپرده شد.

▪︎نمونه شعر:
(۱)
بر لعل لبت رنگ می ناب که داده 
بر گیسوی پر پیچ و خمت تاب که داده       
آویخته بر هر سر موی تو دو صد دل    
ای زلف ترا حالت قلاب که داده
تا آنکه نشاند تب بیمار غمت را      
بر لعل تو خاصیت عناب که داده   
این نشتر مژگان ترا کرده چه کس تیز     
این خنجر ابروی ترا آب که داده  
مشفق شبی آویخت به گیسوی وی و گفت  
رخسار ترا جلوه مهتاب که داده.
                                                            
  
(۲)
تو‌ ای برق محبّت سوختی تاب و توانم را
نمی‌دانم چه خواهی کرد زین پس جسم و جانم را
درون لانه‌ای آسوده سر در زیر پر بودم
ولی صیاد بی پروا به هم زد آشیانم را [...]
تو کز بزم وصالت پای من بُبریده‌ای آخر
چرا با دست هجران می‌فشاری استخوانم را.


(۳)
سلاح هست و سپه هست و مرد باید و نیست
به روز حادثه مرد نبرد باید و نیست
ز تلخ و شور جهان رو ترش نکرده کسی
که دیده خوب و بد و گرم و سرد باید و نیست
پی سلامت بیمار بی­‌زبانی چند
یکی طبیب شناسای درد باید و نیست
بخاطر دل صدها گرسنه و عریان
تنی که بگذرد از خواب و خورد باید و نیست
به کام ما و تو گردنده دگر ای دل
جز این دو مهر و مه هرزه­ گرد باید و نیست
به دفع مردم رو به شعار گرگ­ صفت
نهیب و بانگ یکی شیرمرد باید و نیست
ز تجربت سوی توفیق جسته­‌ایم طریق
دریغ کان قدم ره­نورد باید و نیست
بصیرتی که مرا همچو مشفق ضرغام
کند ز جمع فرومایه فرد باید و نیست.


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی ( رها)


منابع
- مهدوی، سیدمصلح‌الدین، تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص۴۵۰-۴۵۱.۲.
- مهدوی، سیدمصلح‌الدین، اعلام اصفهان، ج۲، ص۸۳۱.
- کتاب یک قدم تا آسمان از بام ایران، بروجن.      
http://wikifeqh.ir
http://www.borujen.blogfa.com

  • لیلا طیبی
۲۴
خرداد

هاشور در هاشور ۷۷

قرقاولی تنهایم!
زیبا و جسور،
اما دلشکسته،،،
مزرعه‌ای سبز، خانه‌ام بود
که پاییز راه در آن نداشت
ناگهان دروگرها
تابستان‌م را زمستان کردند...


#لیلا_طیبی (رها)
#کتاب_اعجاز_عشق

  • لیلا طیبی
۲۳
خرداد

  • لیلا طیبی
۲۳
خرداد

حسین آهنی

حسین آهنی شاعر ایرانی، متولد سال ۱۳۵۷ در تهران بود. مجموعه غزلیاتش سال ۱۳۹۹ در یک کتاب با عنوان «برای نگاهت» در انتشارات هنر رسانه اردیبهشت منتشر شد. او شاعری غزل‌سرا بود.
حرفه اصلی آهنی، عینک‌سازی بود.
آهنی، صبح روز جمعه، ۷ خردادماه ۱۴۰۰ برای کوهنوردی به کوه‌های دارآباد رفت، که در مسیر دچار سکته قلبی شد و درگذشت.

▪︎نمونه شعر:
)
آتش سیگار!

لبم یاد لبت افتاد دلم در سینه ام لرزید
نبودی آتش سیگار فقط حال مرا فهمید
نشستم دور هر چیزی به جز تو خط کشیدم تا
بفهمی عاشقت هستم بدون ذره‌ای تردید
نبودی و نبودی و نمی‌آیی و من هستم
همیشه زیر بارانی که بعد از رفتنت بارید
ببین باران که می‌آید کمی کمتر هوایی شو
تصور می‌کنم مستی شبیه ساقه‌های بید
توهم می‌زنم بادی که در کوچه تو را بویید
برای مردم آزاری نمک بر زخم من پاشید
حسادت چیز خوبی نیست ولی از تو چه پنهان که
دلم از نقش پروانه به روی سینه‌ات رنجید
محاسن را نمی‌خواهم، کشیدم تیغ بر صورت
خودم دیدم که چشم تو به ریش عاشقت خندید
صبورم سالمم تنها، سرِ شب‌ها خود آزارم
لبت خندان، خیالت تخت، سرم با قرص‌ها خوابید.

)
بانوی من

بانوی من، تنهایی‌ام را می‌پذیری؟
یک استکان شیدایی‌ام را می‌پذیری؟
گرمای آغوشی پر از مهر و محبت
در خانه‌ی سرمایی‌ام را می‌پذیری؟
آرامش من یک سفر در این مسیر
طوفانی و دریایی‌ام را می‌پذیری؟
ای مرغ دریایی من، دریا نوردی
با کشتی هر جایی‌ام را می‌پذیری؟
در سینه‌ام داغی نشاندی ناز شَستت
این لاله‌ی صحرایی‌ام را می‌پذیری؟
بعد از شکست منطقم با خنده‌هایت
قد قامت رسوایی‌ام را می‌پذیری؟
من مرد میدان نبردم در کنارت
این قدرت رویایی‌ام را می‌پذیری؟
انسان خوبی هستم و تو در نهایت
یک دسته گل آقایی‌ام را می‌پذیری.

)
ﺍﻓﮑﺎﺭ ﮐﺬﺍﯾﯽ

ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﺪﻣﺖ ﻓﺮﻡ ﺭﻭﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭ
ﺣﺮﮐﺎﺕ ﺑﺪﻧﺖ ﺭﻗﺺ ﺳﻤﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭ
ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﺎ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪ
ﻟﺐ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﮐُﺸﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻓﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭ
ﻗَﺴﻤﺖ می‌دﻫﻢ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻧﮑﻨﯽ
ﺑﯽ‌ﺷﺮﻑ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﮐﺬﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭ
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ‌ﺭﺳﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﺧﻨﺪ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻨﺪﻩﯼ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﺳﺰﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭ
ﺩﻭ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻪ آﻏﻮﺵ ﻣﺮﺩﺩ ﺷﺪﻩﺍ
ﺑﻐﻠﺖ ﺳﺎﺑﻘﻪﯼ ﺣﮑﻢ ﻗﻀﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭ
ﻣﯽﺭﻭﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﭘﯿﺪﺍﯾﯽ
ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺻﻼ ﭼﻪ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﺷﻬﺮ ﺩﻟﺶ ﻣﯽﮔﯿﺮ
ﮐﻮﭼﻪ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭ
آﺳﻤﺎﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺑﺮﯼ ﺑﯽﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺣﺴﺮﺕ ﯾﮏ ﻋﻘﺪﻩ ﮔﺸﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭ
ﺳﺮ ﺣﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ
ﻗﻠﻤﻢ ﺩﺭ ﻏﺰﻝ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ.

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۲۰
خرداد

خاطره‌ خاتون جلدانی

خاطره‌ خاتون جلدانی شاعر ایرانی متولد ۱۳۵۵ ساکن خرم‌آباد و عضو انجمن شعر شهرستان خرم‌آباد است.
جلدانی که تنها تا دوم دبیرستان درس خوانده است، در دوران نوجوانی متوجه می‌شود توانایی شعر گفتن دارد و شروع می‌کند به خواندن اشعار دیگران و نوشتن اشعار خودش و تاکنون پنج کتاب شعر از او منتشر شده است.
وی می‌گوید: "ابتدایی که بودم به مناسبت روز مادر در مدرسه گفتند چه کسی می‌تواند شعر بخواند. من گفتم می‌توانم، یک جعبه گذاشتند و من روی آن رفتم و شعر خواندم. معلم‌ها خیلی پسندیدند و تشویقم کردند که ادامه بدهم، البته امکاناتی نداشتم و خودم با تلاش خودم توانستم رشد کنم و الان دختر و پسرم هم قریحه شعر دارند؛ به‌ویژه دخترم در این رشته فعال است".
برخی از ترانه‌های او را خوانندگان لر، آهنگسازی و خوانده‌اند و تاکنون رتبه‌های برتر و جوایز بسیاری را در حوزه شعر کسب کرده است، از جمله:
- شاعر برگزیده پنجمین همایش منطقه‌ای شعر محلی «گپ دل»
- منتخب جشنواره «شعر بسیج» در دورود.
- برگزیده ششمین جشنواره شعر گویشی تمدار بیت.
- کسب رتبه برتر دومین جشنواره ملی «شعر آیات» در بخش زبان و گویش‌های بومی لرستان.

▪︎کتاب شناسی:
- بناری گریوه (مجموعه شعر سپید لری)
- تشنه‌تر از عطش (مجموعه شعر عاشورایی و نوحه‌های لری)
- پرچین خاطره (مجموعه دوبیتی‌های لری)
- شره اشک (گزیده مثنوی لری(
- دل ترچک (گزیده مثنوی لری).

▪︎نمونه شعر:
)
با من بیا تا جاده دلواپسی‌ها
تا کوچه‌های خاطرات اطلسی‌ها
دریا به دریا بودنت را یاد دارم
در خاکریز موج تو جان می‌سپارم
وقتی قدم‌هایت دلم را گرم می‌کرد
خورشید از چشمان گرمت شرم می‌کرد
دریا میان چشم تو خیس خدا شد
وقتی تمام باورت کرب و بلا شد...

  
)
هَنی هم مِیلِ دیری دارَه سیلِت
تَما روزِ اسیری دارَه سِیلِت
چی شُو چِلَه وِه جونِم روز نمویی
"تَشِ چارشَمَه سیری دارَه سیلِت".

)
گیس بُرون خاطریامه ری و درگاه سرنوشتم
وا تش همیه خیالت ایقه سوختم تا بِرشتم
ورخلاصس وا تش باد کپر کل چی رنینم
و زلالی سر خم درد دلم سیت نوشتم.
 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی