لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی

۹ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۷
فروردين

نوال سعداوی

نوال سعداوی، مبارز بزرگ حقوق زنان، نویسنده و پزشک مصری و یکی از منتقدان سرسخت محدودیت‌های زنان در ادیان توحیدی بود که بارها به مرگ تهدید شد. نوال سعداوی به “مادر بزرگ” جنبش زنان در مصر مشهور بود. همچنین او یکی از منتقدان سرسخت ختنه دختران و محدودیت‌های حقوقی و اجتماعی زنان، به‌ویژه در جوامع اسلامی، به‌شمار می‌رفت. او که خود قربانی ختنه دختران بود، در نوشته‌هایش و مناسبت‌های گوناگون تاکید می‌کرد که ادیان توحیدی با ساختارهای مردسالارانه خود صرفاً در جهت کنترل زنان و بهره‌برداری از آنها برای منافع مردان ایجاد شده‌اند.

این زن مبارز در روستای کوچکی در دلتای نیل چشم به جهان گشود، در مصر و ایالات متحده به تحصیل علوم پزشکی پرداخت، جایزه‌های گوناگونی را ربود، از دانشگاه‌های کشورهای زیاد دکترای افتخاری دریافت کرد و در مارس ۲۰۲۰ در مجله تایم به عنوان یکی از ۱۰۰ زن سال معرفی شد.

سعداوی در سپتامبر ۱۹۸۱ و دوران ریاست جمهوری انور سادات به دلیل نظرات انتقادی‌اش دستگیر و به مدت سه ماه زندانی شد. از تجربیات جالب او در زندان، نوشتن خاطراتش روی کاغذ توالت با مداد ابرویی است که یک زندانی عادی به او داده بود.

از نوال سعداوی آثار زیادی، از جمله “زن و جنسیت”، “چهره عریان زن عرب”،”زن، دین و اخلاق”، “زن جایی در بهشت ندارد”، “من به شما تف می‌کنم – گزارش زنی در نقطه صفر”، “خاطرات یک زن پزشک”، “دو زن در یک زن”، “عشق در زمان نفت” ، “بنیادگرایی علیه زنان” و “سقوط امام” به جا مانده است. آثار او به دست‌کم ۴۰ زبان جهان، از جمله به فارسی و آلمانی برگردانده شده‌اند.

از میان آثار السعداوی «چهره عریان زن عرب» با ترجمه مجید فروتن و رحیم مرادی و «زن، دین، اخلاق از دو نظرگاه مختلف» (دکتر نوال السعداوی و دکتر هبه رئوف عزت) با ترجمه زاهد ویسی در ایران منتشر شده است. همچنین «نیمه دیگر؛ نابرابری حقوقی زن در بوته نقد» نوشته مهدی سرحدی (نقدی بر هر دو دیدگاه فمینیستی و اسلام‌گرای نوین نوال سعداوی و هبه رئوف عزت) و «تحلیل داستان‌های کوتاه نوال سعداوی همراه با ترجمه داستان‌ها» توسط عایشه زارعی از دیگر کتاب‌های منتشرشده مربوط به او در ایران است.
روز یکشنبه یکم فروردین ۱۴۰۰ خورشیدی برابر با ۲۱ مارس ۲۰۲۱ میلادی، نوال سعداوی بر اثر بیماری در بیمارستانی در قاهره درگذشت. او هنگام مرگ ۸۹ سال داشت.
ایناس عبدالدیم، وزیر فرهنگ مصر درگذشت نوال السعداوی را تسلیت گفته و اظهار کرده است که «نوشته‌های او باعث ایجاد یک جنبش فکری بزرگ شده است».

- نمونه‌هایی از نقل‌قول‌های او:
(۱)
▪︎زنان فمینیست می‌شوند، بدون آن که بدانند فمینیسم چیست.
(۲)
▪︎من همه زندگی خود را وقف نوشتن کرده‌ام. با وجود همه موانع، به نوشتن ادامه داده‌ام.
(۳)
▪︎من با صدای بلند حرف می‌زنم، چون عصبانی هستم.


جمع‌آوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)


____________________
منابع
-ویکی‌پدیا فارسی.
- دویچه وله.
- بی‌بی‌سی فارسی.
- https://www.radiofarda.com
- https://www.khabaronline.ir

  • لیلا طیبی
۲۳
فروردين

  • لیلا طیبی
۲۱
فروردين

  • لیلا طیبی
۲۰
فروردين

✓ مجموعه هاشور ۱۳ #لــیــلــا_طــیــبــے 

 

- رفیق:

 

بی تو،،،

همیشه سراغم را می‌گیرند

رفقای بی‌ریایم،

[ --غم و،

          تنهایی!]

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

- فقر:

 

آن چه پا می گیرد،

  [زیر خروارها زباله]؛

کودکِ زباله‌گرد نیست!

                        ¤¤¤

لعنت به فقر!

 

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

- مرگ پروانه:

 

به دل شمع زد،

         --پروانه!

آن هنگام که دید،

گل را 

     از شاخه چیدند...

 

 

#لیلا_طیبی (رها)

#هاشور

  • لیلا طیبی
۱۹
فروردين

آدام زاگایوسکی


آدام زاگایوسکی نویسنده، شاعر و جستارنویس لهستانی، متولد اوکراین بود، ولی دوران کودکی و تحصیلش را در گلیویتسه (لهستان) سپری کرد و سپس در شهر کراکوف همین کشور در رشته‌های روانشناسی و فلسفه تحصیل کرد.

اولین شعرهای زاگایوسکی در سال ۱۹۷۲ منتشر شدند و او از همان سال به عضویت انجمن شاعران، مقاله‌نویسان و رمان‌نویسان کشورش درآمد.

سه سال بعد همراه با ۶۵ روشنفکر و نویسنده دیگر لهستان  امضای خود را پای بیانیه‌ای علیه سرکوب و انحصار قدرت در دست حزب کمونیست گذاشت و همین باعث شد که ممنوع‌القلم شود.

او راه مهاجرت پیش گرفت و مقیم پاریس شد، ولی ۱۲ سال پس از فروپاشی دیوار برلین و ایجاد فضای باز در لهستان در سال ۲۰۰۲ به کشورش بازگشت.او در دهه گذشته سال‌هایی را در دانشگاه شیکاگوی آمریکا به تدریس ادبیات مشغول بود. زاگایوسکی در زمینه شعری از چهره‌های شاخص ادبیات اروپا به شمار می‌رود و جوایز متعددی را نیز کسب کرده است، مثل جایزه ادبی هاینریش من و جایزه ساموئل بوگومیل لینده.

سرانجام زاگایوسکی در سوم فروردین ماه ۱۴۰۰ در سن ۷۵ سالگی درگذشت. 
آندره دودا، رئیس جمهور لهستان در توئیتی فقدان  زاگایوسکی را ضایعه‌ای بزرگ برای ادبیات لهستان توصیف کرد.

از زاگایوسکی شعرهای پراکنده متعددی به فارسی ترجمه شده و بهروز شیدا، شاعر، مترجم و نویسنده ایرانی سال ۱۳۹۱ هم مجموعه‌ای از ۱۰ جستار و ۱۰ شعر او را در کتابی با عنوان "زنبور مست آن‌جا است" منتشر کرده است.

- نمونه شعر:
(۱)
ترجمه: کامیار محسنین

تو باید تمام سنگینی دنیا را به دوش بکشی 
تحملش را آسان‌تر کنی 
مثل کوله‌ای بیندازیش بر شانه‌هایت و عزم رفتن کنی 
بهترین وقتش غروب است 
در بهار وقتی درخت‌ها به آرامی ‌نفس می‌کشند 
و شب وعده می‌دهد که خوب باشد 
ترکه‌های نارون در باغ ترق و تروق می‌کنند 
تمام سنگینی؟ 
خون و زشتی؟ 
امکان ندارد
رد تلخی بر لبانت درنگ خواهد کرد
و نومیدی واگیردار پیرزنی که در تراموا نشان کرده‌ای
دروغ چرا؟ 
بعد از این همه 
شعف تنها در خیال وجود دارد و به سرعت هم می‌پرد
بداهه، هماره فقط بداهه 
بزرگ یا کوچک، 
تمام چیزی که می‌دانیم همین است 
در موسیقی، 
وقتی ترومپتِ جاز به شادی ضجه می‌زند 
یا وقتی به صفحه ای خالی چشم می‌دوزی
یا می‌کوشی که کلاه بگذاری
بر سر اندوه وقتی دفتر شعر محبوبی را می‌گشایی 
معمولا درست همان موقع تلفن زنگ می‌زند 
کسی می‌پرسد دوست نداری امتحان کنی آخرین مدلی را؟
نه، ممنون از شما 
من مارک‌هایی را ترجیح می‌دهم که امتحان پس داده‌اند 
خاکستری و یکنواختی به جا می‌مانند 
اندوهی که بهترین مراثی شفایش نمی‌دهند 
اما شاید چیزهایی باشد پنهان از ما 
که در آن غم و شوق به هم می‌آمیزند 
بی وقفه به شکلی روزانه، 
مثل میلاد سحر بر فراز ساحل
نه! 
صبر کن!
مثل خنده ی آن پسران کوچک محراب
در جامه‌های سپید روحانی، 
در گوشه‌ی کلیسای جان و مارک مقدس
به یاد می‌آری؟


(۲)
ترجمه: ؟

دوستانم در انتظار من 
لبخندی محزون بر چهره دارند 
لب‌هایشان
لب‌های سالخورده‌شان می‌گویند 
آن قصرهای بزرگ
که می‌خواستیم بنا کنیم کجا رفته‌اند؟
غمتان نباشد دوستان
آن بادبادک‌های زیبا 
هنوز در آسمان پاییز پر می‌کشند 
هنوز ما را با خود می‌برند 
به جایی که فصل درو آغاز شده است 
به روزهای آفتابی 
به جایی که چشمان زخمی‌مان 
باز می‌شوند.


(۳)
شعر چینی
ترجمه: قادر دلاورنژاد (یاشار یاغیش(

شعری می‌خوانم
که شاعری چینی  
هزار سال پیش از این 
از بارانی سروده که تمام شب 
یک‌ریز بر بادبان پنبه‌ای قایقش می‌باریده
و همچنین از سکوتی که مهمان دلش بوده است.
آیا این اتفاقی است؟
دوباره برگزیزان و مه 
و تاریکی سرب فام 
اتفاقی است؟

شاعران
برای تبریک ها و جایزه هااهمیت فراوانی قائلند 

اما پائیز 
برگ درخت‌های مغرور را می‌کند 
و اگر هم چیزی می‌ماند 
صدای ظریف باران است 
در شعرهایی که نه شادند و نه غمگین 
تنها زلال آسمان است و غروب
که به چشم نمی‌آیند 
چرا که سایه و روشن‌ها 
در حالی که سرگرم برهم زدن رازهایند 
برای لحظه‌ای 
ما را 
فراموش می‌کنند.


جمع‌آوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

_______________
منابع
@dw_farsi
@afarineshdastan
https://www.baharnews.ir/news/262481
https://www.poempersian.ir
http://delavarnejad.com/tag

  • لیلا طیبی
۱۴
فروردين

عفیف باختری

عفیف باختری شاعر افغانستانی برنده یازدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر ایران بود.
اسدالله عفیف باختری، در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در مزار شریف به دنیا آمد. پدر او نیز شاعر بود اما مثل خودش اهل انجمن و اشتهار نبود. در دانشگاه کابل، در رشته‌ی زراعت فارغ التحصیل شد.
در همان دانشکده‌ای که "قهار عاصی" شاعر دیگر افغانستان نیز درس می‌خواند. اما او برخلاف آقای عاصی و دیگران اهل رفت و آمد و محافل ادبی نبود. به همین دلیل، نشر نخستین مجموعه شعر او سال‌ها طول کشید. نخستین کتاب او بعد از سال ۲۰۰۱ میلادی منتشر شد که با استقبال نسل جدید مواجه شد.
عفیف، تنها شاعری بود که در اوج انزوایی شعر، اقبال شگفت را با خود به همراه داشت، بی‌اینکه برای جذب مخاطب مجبور به شعار دادن شود. عصبانیت او بر خلاف معمول جریان روشنفکری امروز افغانستان، آغشته به فحاشی و جهت‌گیری‌های صریح و ‏خشم شعار زده، هیچ وقت نشد. شاید همین ویژگی بود که جایگاه ادبی او را هر روز گسترش می‌داد و احترام و ستایش نسل‌های مختلف و گروه‌های مخالف را جلب می‌کرد.
در اوج بحران نزاع‌های داخلی هم رئیس جمهوری افغانستان به او مدال افتخار اهدا کرد، هم والی مشهور بلخ، به طور ویژه از یک عمر فعالیت ادبی با ارزش او تجلیلی در خور کرد و هم معاون اول رئیس جمهوری او را تقدیر کرد، و او تقریبا هیچ وقت دلبستگی سیاسی به هیچ جناحی نشان نداد و در سایه ساری از آزادگی و بی‌نیازی روشنفکرانه، پیشنهاد حمایت هر مقامی را رد کرد. این بی‌نیازی واضح بود که برای او نوعی فقر درویشانه و انزوای خودخواسته را به ارمغان داشت.
امتیاز عفیف بر شاعران دیگر، علاوه بر متفاوت و عمیق بودن شعرهایش، آشنایی او با دیگر انواع هنر مدرن مثل نقاشی مدرن، سینما، تئاتر و رمان نو بود. عفیف جهان مدرن را بسیار خوب می‌شناخت، با انقلابی‌های کتاب خوان چپ، رفاقت داشت و تاملات خاص خود را نسبت به ادبیات، جامعه، انسان و تاریخ داشت. شعرهای او پر از کنایه‌های بدبینانه به وضع موجود و در عین حال سرشار از امید روشنفکران برای تغییرست.
ماه من ای به جهان تاج شهنشاهی من
روزگاریست که شهزاده تان دلتنگ است.
...
عمری خلاف مردم خوش پوش خوش خیال
در دل غم زمانه گرفتم گریستم
دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین
خود نعش خود به شانه گرفتم گریستم
ناگهان قطع شود با تو اگر پیوندم
گور خود چیست به گور پدرم می‌خندم
از چه خود را پدر شعر جهان پندارم
من که زن دارم و بابای دو سه فرزندم.

سرانجام او در تاریخ ۸ ثور/اردیبهشت ۱۳۹۶ در بیمارستان ابوعلی سینا در شهر مزار شریف به علت بیماری چشم از جهان فروبست.

او در بلخ در آغاز به عنوان آموزگار در اداره سواد آموزی، انجمن نویسندگان و اداره کل امور فرهنگی مشغول به کار شد. پس از آن در سال ۱۳۷۷ به عنوان سردبیر نشریه جهان نو آغاز به کار نمود و در ماهنامه «الف تا یا» به عنوان مدیر مسئول فعالیت کرد. در دهه ۷۰ خورشیدی او به جمع شاعران ولایت بلخ پیوست و آرام آرام در برنامه‌های رادیو و تلویزیون نیز حضور یافت.

او در طول حیات، پنج مجموعه شعر به نشر رسانید.
- سنگ و ستاره
- آوازهای خاکستری
- من با زبان دریا
- با یک پیاله چای چطوری عزیز من؟
- صد غزل

- نمونه اشعار:

)
ناقوس مرگ

ناقوس مرگ را به صدا آورد غروب
پاییز را به خاطر ما آورد غروب
ای کاش جای غصه ـ هر اندازه‌ای که است ـ
یک تکه خاطرات تو را آورد غروب
ای سایه نهان‌شده در پرده‌های شام
در مِه، تو را چگونه به‌جا آورد غروب؟
گرگ از قفا و در جلو آغوش پرتگاه
جز سوی مرگ، رو به کجا آورد غروب؟
تا خواهد از جدایی تو نغمه سر کند
صد گونه پرده را به نوا آورد غروب
ای خسته از نمایش نیرنگ سرنوشت
این پرده را به روی تو، تا آورد غروب

)
پشت تنهایی

پشت تنهایی من کیست که پنهان شده است
دلم از سایه‌ی خود نیز گریزان شده است
تازه از آمدن سال دو روزی نشده
که سفر کرده پرستو و زمستان شده است
باد، خوابیده ولی راوی بر بادی‌هاست
برگ زردی که رها روی خیابان شده است
پاره پاره دل توفان زده‌ی غمگینم
گل سرخی‌ست که زیر لگدتان شده است
بی تو، بی صبح تن تو، چه حزین می‌سوزد
بر سر طاقچه شمعی که فروزان شده است
ردی از سایه‌ی یک سار در آن پیدا نیست
چقدر پنجره لبریز کلاغان شده است
نیشخندی ـ چه گزنده ـ به سیهکاری ماست
پشت لبخندم اگر گریه نمایان شده است.

)
قدم می‌زنم ترا

با خون خود دوباره رقم می‌زنم ترا
ای زنده‌گی ساده به هم می‌زنم ترا
امروز اگر به کام دل خسته نگذری
فردا مگر به فرق سرم می‌زنم ترا
گیرم به گوش هر که صدای تو خوش نخورد
گیتار من! برای خودم می‌زنم ترا
تو خوشترین فروغ حیاتی به چشم من
کی پیش آب و آینه کم می‌زنم ترا؟
در جذر و مد، سرود من از تو لبالب است
در ساز زیر و نغمه بم می‌زنم ترا
آهسته، اشپلاق زنان، درد دل کنان
در جاده صبح زود قدم می‌زنم ترا.

)
گل سوری

بسیار شد جدایی و دوری عزیز من
احساس تلخ زنده به گوری عزیز من
قلب مرا که مرده در او هر چه اشتیاق
دعوت چه می‌کنی به صبوری عزیز من
رفتی و خط فگنده جدایی میان ما
صد ساله ره مسافت نوری عزیز من
از خوان دهر، غیر من از کس شنیده‌ای
آشی خورد به این همه شوری عزیز من
پاییز هست و هر که در اندیشه‌ی سفر
از جمله هم یکی گل سوری عزیز من
تا گرد راه شوید از احساس خسته‌ات
با یک پیاله چای چطوری عزیز من؟

جمع‌آوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۱۲
فروردين

پاریس باشی،
         --یا تورقوزآباد!
یا اصلن،،،
همین وُوری‌یرد(۱) خودمان!
...
عاشق که باشی،
بی‌خوابی،،
آدرست را می‌یابد!!!

 

(۱) بروجرد در گویش بروجردی
 

 

#لیلا_طیبی(رها)

  • لیلا طیبی
۱۲
فروردين

  • لیلا طیبی
۰۶
فروردين

  • لیلا طیبی