لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی

سمیرا منفرد زمانی شاعر کوهدشتی

يكشنبه, ۲ دی ۱۴۰۳، ۰۴:۳۵ ق.ظ

بانو "سمیرا زمانی‌ منفرد" شاعر و نویسنده‌ی لرستانی، زاده‌ی تیر ماه ۱۳۶۷ خورشیدی، در کوهدشت است.

بانو "سمیرا زمانی‌ منفرد" شاعر و نویسنده‌ی لرستانی، زاده‌ی تیر ماه ۱۳۶۷ خورشیدی، در کوهدشت است.
وی که جامعه‌شناسی خوانده است، از ۱۶ سالگی، ساکن کرمانشاه شده است.
وی در سال ۱۳۹۸ در جشنواره‌ی منطقه‌ای پرژه کامیاران، در بخش شعر عنوان سوم مشترک را به دست آورد.
کتاب «بەلۆێی گ زوور نیاشتێ» نخستین کتاب اوست که داستانی‌ست کودکانه به زبان لکی که در فروردین ۱۴۰۱ توسط نشر باشور چاپ و منتشر شد.


◇ نمونه‌ی شعر لکی:
(۱)
قیامت ئَر دلم مَن 
ئِه آیلی مه گوری گَنِم چیا بیم 
ئَه جوره عاشق تو تنیا بیم 
مَپِل و هومیون کتَنَر ئَه دوُیره
چوی بووی بیکس ئَر در مال حسوُیره
پَراو و بیستوین بینه رفیقم 
بورن بوشن ارا حالیم مه تیقِم؟
اژ ئَه روژا گه ئَژ گَنِم جیا بیم 
وَه ظاهر ژِن،وَه باطن چوُی پیابیم 
مه بالابرز انارلُو چَم رنگینم 
ئَرا چَمَه اگر روژی تو نُوینِم؟
دلم باور نکردویتی ژیاینی 
چم ئَرسر ری که تو چینه نیاینی 
دلم طاقت ناوردی ئی لاوارَه
پریشون بو شُوه کی تا ایواره
تو که داخت منیشت ئَر سر دلِ مه 
پژاره ت چوُی بیَه سَه منزل مِه 
خَوَر دَسگیرونیت تا بیستوُین هَت 
دلم ئَژ ئَه کَت وکُتیژه دی کَت 
خداحافظ تون و دسگیرونت بو 
بیلا دل مِه هموُیشَه ویرونت بو 
خدا وِژ پی وَه راز دل مه بِردی
ئَه وَختَه هَت خَوشی بارِ تو کِردی
مَزونستی خُوَشیت هِرَنگ دِلِمَه 
خَنَه تو سو چراخِ منزلمه.


◇ نمونه‌ی شعر فارسی:
(۱)
نرگس 
نام کوچکی بود که شهر 
چند تکه شب را
زیر پلک‌هایش 
لای موهایش 
گم می‌کرد
نرگس 
آنقدر گرسنه بود
که کودکان از شقیقه‌ها 
تا گوشه‌ی لبش قد می‌کشیدند 
و هر بار که خورشید به تن شهر دست می‌کشید 
بیشتر دل مردمش تنگ می‌شد 
زنان آبستن 
کمی بیشتر درد می‌کشیدند 
و کودکان ابلهانه‌ایی از لای ران‌هایشان
به شهر سرایت می‌کرد
نرگس 
نام گلی بود که در گلفروشی‌های شهر 
علاف چند مشتری می‌شد 
گاهی 
می‌خشکید زیر نگاه‌های آفتاب ندیده
و گاهی می‌خندید 
زیر رطوبت باران‌های مصنوعی 
نرگس 
گاهی زنی می‌شد 
که مرد از گلویش می‌رفت پایین 
و با هر طلوع 
عق می‌زدش توی توالت‌های اوین.


(۲)
بغضی به جا مانده از
آخرین باران
می‌فشارد
گلوی باغ را
حک بر دیواره‌ی غار
تا از میان سایه‌ها 
یک دل
بیاوری
بغض انار
بترکد بر سپیدی دامنم.


(۳)
می‌توانستم معشوقه‌ات باشم 
وقتی نگاهت از آن سوی مرز
به این سوی میز تجاوز کرد
می‌توانستم معشوقه‌ات باشم 
اگر پدرانمان
تمام هشت سال با هم بودنشان را
آفتابگردان می‌کاشتند 
می‌دانی 
خوبی‌اش این است 
برای آفتاب فرقی نمی‌کند 
چه کسی زمین را شخم می‌زند 
و برای قهوه
که عطرش را
و کافه 
که میزهایش را
نه 
فرق می‌کند 
فرق می‌کند آن طرف میز 
چه کسی به چشم‌هایت تجاوز کند 
و به رویت لبخند بزند 
تفاوتش را
تنها کسی می‌فهمد 
که دلش را
با یک پوتین 
چند تکه استخوان
و یک پلاک
تقسیم کرده باشد.


(۴)
امشب 
چه بی‌رحمانه کسی 
دلم را می‌تراشد 
مدت‌هاست 
شیرین نمی‌خندم
مبادا
بیستون
دلتنگ شود.


(۵)
بانوی نگاره‌های میرملاس*
چند هزاره است 
مردانگیت را
پا به پای هومیان*
انتظار می‌کشد 
روی شاخ‌های یک گوزن
شبیه یک شکارچی.
____________
* میرملاس: نام صخره‌ای با نقاشی‌های ۱۲ هزار ساله از شکار و سوار در ۱۷ کیلومتری کوهدشت 
* هومیان: نام دره‌ای و غاری با نقاشی‌هایی با پیشینه‌ی بیش از ۱۴۰ هزار سال در شمال کوهدشت 

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی 

  • لیلا طیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی