لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی
آخرین مطالب

محمدسعید شاد

چهارشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۴، ۰۲:۳۰ ق.ظ

آقای "محمدسعید شاد"، شاعر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۶۱ خورشیدی، در همدان، و اکنون سال‌هاست ساکن مشهد است.

 

محمد سعید شاد

آقای "محمدسعید شاد"، شاعر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۶۱ خورشیدی، در همدان، و اکنون سال‌هاست ساکن مشهد است.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ کتاب‌شناسی:
- در استکان آخر، ۱۳۸۰
- سپس بی‌قراری، نشر قو، ۱۳۹۰
- شاعری به این تنهایی، نشر سپیده باوران، ۱۳۹۱
- گزیده‌ی اشعار محمدباقر کلاهی اهری
و...
 

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
خدا آن‌قدر برق انداخت شمشیر نگاهت را
که حتا راهزن‌ها هم نمی‌بندند راهت را
دو چندان می‌شود زیبایی‌ات وقتی که می‌گیرد
هلال ابر گیسوی سیاهی روی ماهت را
به آسانی جهانم را تصرف می‌کنی وقتی
مجهز می‌کنی با عشوه‌ای حتا سپاهت را
دهانش از تعجب باز می‌ماند اگر دریا
فقط یک لحظه در چشمت ببیند این شباهت را
خدا هم مثل من زیباییت را دوست می‌دارد
و لذت می‌برد وقتی که می‌بیند گناهت را
نه تنها من فقط گاهی تو را گم می‌کنم در خود
که هر شب شمس گم می‌کرد راه خانقاهت را.

(۲)
تویی که شهره‌ی شهری به شعر و خوش سخنی
خودت به مدعیانت بگو که مال منی
من از اهالی دریایم اهل آبی عشق
که غیر چشم تو هرگز نداشتم وطنی
به بیستون غرورم قسم که می‌خوردم
از ابتدای تولد به درد کوه کنی
فقط برای تو دریاست موج موج تنم
چه می‌شود که بیایی شبی به آب تنی
تنت به رقص درآید به وزن این غزلم
به تن تتن تنتن تن تتن تتن تتنی
هزار بار به من قول می‌دهی نروی
ولی چه سود که هر بار عهد می‌شکنی
تو حبس می‌شوی آخر شبی در آغوشم
به جرم دزدی قلبم به جرم راهزنی
منم که مرد نبردم ولی تو در عوضش
به راستی که لطیفی به راستی که زنی.

(۳)
دلتنگ خاطرات توام دم به دم رفیق
حمدی بخوان و در دل تنگم بدم رفیق
یارانِ بی‌مضایقه تبدیل می‌شوند
هنگام دشمنی‌ست، نیُفت از قلم رفیق
چشمان بی‌تفاوتم از ناگهان تهی‌ست
دیگر نه شانه مانده برایم نه غم رفیق
رامشگران سکوت جهان را نواختند
در پنجگاه دلهره با زیر و بم رفیق
حرفی نمانده‌ست و گلویی که تر کنیم
یعنی رسیده‌ایم به پایان هم رفیق
بازی تمام شد، همه سرگم رفتن‌اند
در بهت چشم‌های تو من باختم رفیق.

(۴)
اگر چه دست تو تقسیم نان و ریحان است
رفیق دست من این روزها گریبان است
بگو چه کار کنم با شبی چنین یکدست
شبی که با تو پریشان و بی‌تو زندان است
شده است خسته بیایی، شکسته برگردی؟
امیدوار به روزی که روز پایان است؟
شبی نگاه کنی در شمار یارانت
ببینی آن چه نمی‌خواستی فراوان است
ببینی ای دل غافل چقدر دیر شده
دلت قناری مغموم فالگیران است
نه لحن بخرد سازی، نه سوز تحریری
صدا، صدای سفیهان شاد و خندان است
کلام دوستی از هیچ کس نمی‌شنوی
که آن چه می‌شود آسان شنید بهتان است.

(۵)
به تاخت می‌برم این روزها سوارم را
چرا مهار کنم روح بی‌قرارم را
برادران من ای اسب‌های وحشی دشت
سپرده‌اند به دیوانه‌ها مهارم را
نشسته‌ام که به گیسوی دوست فکر کنم
که عاشقانه ببافم طناب دارم را
گناه عقل جهان با تو شسته خواهد شد
اگر سه بار زیارت کنی مزارم را
سلام، خسته نباشید، از دلم چه خبر؟
چگونه می‌گذرانید روزگارم را؟
سلام، خسته نباشید، من دلم تنگ است
منی که داده‌ام از دست اختیارم را.

(۶)
پلکی بزن که میکده‌ها را عیان کنی
داروغه‌های معرکه را مهربان کنی
هنگام آن رسیده که بی‌پرده بگذری
تا سالخوردگان جهان را جوان کنی
روزی به رسم گوشه‌نشینان اشاره کن
تا مرگ را دو کودک شیرین زبان کنی
من با صدای پای تو پروانه می‌شوم
باور نکن! بیا که شبی امتحان کنی
میخانه‌های خلوت شب را شلوغ کن
چرخی بزن که درد مرا زعفران کنی
آتش بپوش تا به زبانی که خاص توست
احوال سینه سوختگان را بیان کنی
ای ناگهان قاطع تکرارهای تلخ
بنشین که ناگزیر مرا، ناگهان کنی.
 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
www.khodavandegan.blogfa.com
www.m-bibak.blogfa.com
www.khorasannews.com
www.ornam.blogfa.com
www.qudsonline.ir
www.iranketab.ir
@mohammad_saeed_shad
و...

  • لیلا طیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی