حسن سلیمانی شاعر ازبک
آقای "حسن صادقاف" فرزند "سلیمانبیک"، متخلص به "حسن سلیمانی" شاعر ازبک، زادهی یکم ژانویه ۱۹۹۵ میلادی در ناحیهی بوکه ولایت تاشکند جوهوری ازبکستان است.
آقای "حسن صادقاف" فرزند "سلیمانبیک"، متخلص به "حسن سلیمانی" شاعر ازبک، زادهی یکم ژانویه ۱۹۹۵ میلادی در ناحیهی بوکه ولایت تاشکند جوهوری ازبکستان است.
وی که اکنون ساکن شهر سمرقند است، لیسانس زبان و ادبیات دانشگاه دولتی سمرقند را دارد و از سال ۲۰۲۱ در روزنامهی ولایتی «آواز سمرقند» فعالیت دارد.
ایشان، نخستین مجموعه شعرش را در سال ۲۰۱۷ با عنوان "صبح دل" در تاشکند چاپ و منتشر کرد.
او متاهل و دارای دو فرزند به نامهای "افشین" و "محمّد" است.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
این لحظه در دلم رویا شکستنیست،
کاندر غمش دلم گویا شکستنیست
این پردهی افق گویا دریدنیست،
و - این شیشه سما هر جا شکستنیست
یک عمر گم شدم در جستجوی خویش،
هر جا ز «من» شود پیدا شکستنیست
در خود نبودنم اولاست، ز - این جهان
از خویش هر که شد بالا، شکستنیست
آن به خر شوی، کاندر میان خلق،
آیینه هر که شد، حقا، شکستنیست
زان روز، زاهدم آن زلف تاب دید،
باور گسستنی، تقوا شکستنیست
هافی، به روز خوش باور نبود و نیست،
این لحظه در دلم دنیا شکستنیست.
(۲)
آن شوخ، که جز کُشتن ما پیشه ندارد،
از روز قیامت مگر اندیشه ندارد؟!
جانی به سلامت نبرد کس ز نگاهش،
تیغ نظرش را تبر و تیشه ندارد
هر سنگ، که دارد به دلش کوه چه باشد،
وحشِ دل بیرحم ورا بیشه ندارد
آدابِ وفاداری و آیینِ محبّت
هرگز مطلب ز - او، که چنین کیشه ندارد
هر دم ز او زخمی به دلی و به امیدیم،
زیرا، که به دنیاِ بدی ریشه ندارد.
(۳)
از هجر تو غم چنان فزون است،
کز دایره ی بیان برون است
امّا المم فقط از این است،
کاحوال مرا ندانی چون است؟!
گه دل ز غمت غریق اشک است،
گه دیده ی من غرقهی خون است
منگر تو به خندهی لبانم،
فریاد و فغانم اندرون است!
خواهم بکنم ستایشت، لیک
بر مدح تو این زبان زبون است
زنگ دل هافی زانکه عمری
مشتاق به زنگ تیلیفون است.
(۴)
امروز به غیبتم سخن میرانند،
ارزشِ مرا ز بوده کم میمانند
که بودن من پس از سرم میدانند،
چون شعر مرا ز بعد من میخوانند!
امروز مرا به چشم کم میگیرند،
چون درگذرم به سینه غم میگیرند
بر سینه غم و به دیده نم میگیرند،
چون شعر مرا ز بعد من میخوانند!
امروز ز لغژیدن من خوشحالند،
فردا، به خدا، به نام من میبالند
میخوانن و میخندن و هم مینالند،
چون شعر مرا ز بعد من میخوانند!
امروز ز من فقط خطا میکابند،
بر هر قدمم مشکلی مییابند
دیوان مرا بغل زده میخوابند،
چون شعر مرا ز بعد من میخوانند!
یک شاعر آزاد دلی میگویند،
در راه خدا داده دلی میگویند
صد حیف چنین سادهدلی میگویند،
چون شعر مرا ز بعد من میخوانند!.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
سرچشمهها
- سایت بنیاد سبزمنش
و...
- ۰۳/۰۹/۲۶