لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی
آخرین مطالب

راضیه صابریان

دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ۰۲:۲۲ ق.ظ

خانم "راضیه صابریان بروجنی"، شاعر اهل استان چهارمحال و بختیاری، زاده‌ی ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۱ خورشیدی، در بروجن است.

 

راضیه صابریان بروجنی

خانم "راضیه صابریان بروجنی"، شاعر اهل استان چهارمحال و بختیاری، زاده‌ی ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۱ خورشیدی، در بروجن است.
وی فارغ‌التحصیل رشته‌ی حقوق، و از اعضای انجمن ادبی فرخی و انجمن شعر جوان شهرستان بروجن است.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
بیرون کشیدم از دلت، دیروز پایم را
امروز از تقویم‌ها، دیروزهایم را
در تو هزاران قوم کافر سرزمین دارد
گم کرده‌ام در این هیاهوها، خدایم را
در من زنی با عشق تو پیغمبری می‌کرد
پس می‌زد اما، در تو مردی ادعایم را
از خانه بیرون می‌زنم، این شهر وامانده
انگار بدتر می‌کند حال و هوایم را
این روزها سنگین‌تر از قبل است بغضی که
بیخ گلویم مانده و دارد صدایم را…

(۲)
مثل متروک‌ترین کافه‌ی این آبادی
چه اسف بار به هر رهگذری تن دادی
سعی کردم که به هم بر نخوریم، اما تو
اتفاقی که نبایست… ولی افتادی
دیگر از این همه دیوار دلم می‌گیرد
هی قفس در قفسم کرده‌ای و آزادی
عاشقی تلخ‌ترین حادثه‌ی عمرم بود
تو غم‌انگیزترین قسمت این رخدادی
پنجره، برف، زنی خسته، دو تا قهوه‌ی تلخ
"آنقدر سرد شدی کز دهنم افتادی"*
--------
* الهام از بیت علیرضا آذر
(آنقدر سرد شدم کز دهنت افتادم)

(۳)
ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﺷﻠﯿﺘﻪ ﻣﯽﭘﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﻟﭽﮏﻫﺎﯼ ﺳﺎﺗﻦ ﮔﻠﺪﺍﺭ
ﭘﯽ ﺭﻭﺑﻨﺪ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﮑﯽﺗﺮ ﺩﺭ ﻣِﺰﻭﻥﻫﺎﯼ ﮐﻬﻨﻪﯼ ﻗﺎﺟﺎﺭ
ﻫﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﮐﻨﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻧﻤﯽﺍﺭﺯﯼ
ﺭﯾﺸﻪﺍﺕ ﮐﻨﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯیرِ، ﭘﺎﯼِ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﭼﻪﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮﺕ ﺩﺍﺭ
ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ، ﻗﺪِ ﻗﺪّﺍﺭﻩﺍﺵ ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺭﺩ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﯽﻟﺮﺯﺍﻧﺪ، ﺍﺧﻢﻫﺎﯾﺶ ﺗﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ
ﺁﯾﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮊﺳﺖ ﺧﺎﺗﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﻬﺮ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺶ ﺑﻮﺩ
ﺯﺭﻕ ﻭ ﺑﺮﻕ ﺩﺭﺷﮑﻪﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺑﺎﺭ
ﻟﻤﺲ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ ﻫﺮﮔﺰ
ﺣﺴﺮﺕ ﯾﮏ ﻧﻔﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﺒﺦ ﻭ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ
ﮔﻨﺠﻪ ﻭ ﻗﻔﻞﻫﺎﯼ ﺻﺪ ﻣﻨﯽﺍﺵ ﻗﺪ ﺑﻐﺾ ﺗﻮ ﺁﻩ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻧﮕﺬﺍﺷﺖ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺍﺭﺙ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺍﻧﮕﺎﺭ.

(۴)
سرگیجه‌های ممتدِ بدمستی، آشفته حالی منِ دیوانه 
آیینه را شکستم و بیرون زد، از تکه‌هاش یک زنِ دیوانه
از پنجره به سمت جهان پل زد آهسته رفت و دور زمین چرخید 
گیرایی عجیب و غریبی داشت آن چشم‌های روشن دیوانه
شب با هزار دغدغه می‌خوابید صبحانه غم به خورد خودش می داد  
هم خانه بوده است سی‌و‌شش سال با سایه‌های اَلکن دیوانه
دلشوره‌های ریز و درشتش را در تابه‌های حوصله می‌سوزاند
لبخند و بغض و دلهره را می‌ریخت توی دهان همزن دیوانه
تنهایی بزرگ و غم‌انگیزش جغرافیای پر خم و پیچی داشت 
سر کرده است روز و شبش را با همسایه‌های لُمپن دیوانه
بر دوش می‌کشید خودش را و با هر چه بود یک‌تنه می‌جنگید 
با دوستان فرضیِ بی‌منطق با یک سپاه دشمن دیوانه
می‌گفت شاعری بلد است اما سوزانده‌اند دفتر شعرش را 
عمری‌ست می‌شناسمش انگاری  شکل من است این زن دیوانه.

(۵)
پسر شدی که به تو ایلی افتخار کند
ادامه‌ی همه‌ی مردهای ده باشی
تفنگ دست گرفتی و کبک و قوچ زدی
که بلکه بعدِ پدر کدخدای ده باشی

جهان یخ‌زده‌ی من دو متر مطبخ بود
تو اسب داشتی و دشت زیر پاهایت
بزرگ می‌شدم و هیچ‌کس نمی‌فهمید
تو کل طایفه قربان قد و بالایت

زمان گذشته و با من گذشته‌ای تلخ است
همان تکیده‌تر از شاخه‌های شاتوتم
مترسکی که دلش را کلاغ‌ها خوردند
طویله‌ای پر از گاوهای فرتوتم

زنی تلف شده بر دارهای بی‌قالی
صدای تِپ تِپِ دَفتینم از ته پستو
مرا به بند کشید این قبیله اما تو
عقاب تیز پرِ دشت‌های دالاهو

سیاه چادر جا مانده از شب کوچم
ستون بریده‌ی صدپاره‌ای که برپا نیست
زنی شدم که از آیینه‌ها گریزان است
زنی که با همه زیبایی‌اش پسر‌زا نیست.

(۶)
یک نفر دزدیده از هفت آسمان مهتاب را
برده از چشمانمان اندوه هر شب خواب را
سال‌ها پیش از جهان خویش بیرون کرده‌ایم
عشق این هم خانه‌ی ناباب اما ناب را
رنج بر ما دام بسته‌ست و تماشا می‌کند 
همچو صیادی کبوترهای در مضراب را
یک نفر ای کاش جرئت داشت بیرون می‌کشید 
پیکر نیلوفران مرده در مرداب را
خون فروکش می‌کند از سینه‌ی دریا اگر
وا کند از حلق ماهی‌ها کسی قلاب را
صبر و طاقت از من آشفته می‌خواهی ولی
انتظار از پا در آورده دل بی‌تاب را.

(۷)
از خِرت و خِرت خسته‌ی خرمن کوب 
از قیژ و قیژ گاری و گاوآهن 
سر رفته است حوصله‌ام دیگر 
از کرت و باغ و بوم و بر و برزن  

شعله کشیده در دلم انگاری 
صدها جریب مزرعه‌ی گندم 
یک ناشناس از تهِ رؤیاهام 
آتش کشیده است بر این خرمن

این روزها عجوزه‌ی غمگینی 
تسخیر کرده است وجودم را
از مأورای آینه می‌سازد 
تصویرهای خسته‌تری از من 

یک کوه یخ‌زده وسط دنیا 
یک چهره‌ی مچاله‌ی خط خورده
من قهرمان زندگی‌ام بودم
حالا کجا شبیه من ‌است این زن؟ 

کارم شده‌ست فلسفه بافیدن
تا بوق سگ دویدن و جان کندن 
دنیا جدال خوب و بد است اما
من خسته‌ام از این‌همه جنگیدن.

(۸)
انگار چشمان تو را حال تماشا نیست
تاریخ پشت پلک‌هایت بود و حالا نیست
بانو به عهد دردهای کهنه برگشتی
این چهره ی در هم کشیده از تو آیا نیست؟
موسیقی خش دار تیغ و دار قالی‌ها
باور کن این تنها صدای خوب دنیا نیست
نم می‌کشد چشمان تو هر شب در این پستو
چشمان بی‌رنگی که رویایی در آن‌ها نیست
از بغض‌های خورده و از خنده‌های تلخ
بدبختی هر روزه‌ی یک زن که پیدا نیست
بیرون از این خانه، از این پس کوچه، از این شهر
دنیا شبیه دردهای مضحک ما نیست
غم تکه تکه چشم‌هایت را به یغما برد
تاریخ پشت پلک‌هایت بود و حالا نیست.

(۹)
زانو زدن در غم، غمی بی‌وقفه تکراری
چشم من و چشم تو در این حس بیزاری
فردا همین ابری‌ترین امروز خواهد بود 
وقتی که در تقویم من پاییز می‌کاری
دارم در این دلتنگی هر روزه می‌پوسم 
این روزها آیا تو هم حال مرا داری؟
پرپر زدن در این قفس یعنی جنون محض
وقتی که پشت هم فقط دیوار بشماری
من با وجود دردهایم باز می‌خندم
دارد مرا له می‌کند این خویشتن داری
سنگین شده این شانه‌ها بر دوش من دیگر
قد خودم؟ نه! بیشتر غم دارم انگاری
تقدیر یعنی چیزهایی که نمی‌خواهی
یعنی بجنگی تا زمانی که نفس داری.

(۱۰)
من به این گردن آویخته عادت دارم
پرسه در پرسه
به این باد
به باران
به هوایی که تر است
من به این عشق فرو ریخته عادت دارم
من به اندازه ی یک زخم دهن واکرده
من به اندازه‌ی اندوه
تو را کم دارم
ماندن و پنجه به دیوار کشیدن کافی‌ست
هی به این درد
به این سرگیجه
و به این نقطه‌ی آغاز رسیدن
کافی‌ست
بکش از زیر پرم دنیا را
آسمان را بکَن از روی سرم
دور کن سایه‌ی سنگین نگاهت را "مرد"!
که دلم ویران است
و هوایی که پس پنجره با من جاری‌ست
بیشتر از تو مرا می‌فهمد
می‌روم گریه کنم
بهترین راه گریز
گریه در باران است.
 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://anjomanefarrokhi.blogfa.com
https://vaznedonya.ir
https://shaer.ir
و...

  • لیلا طیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی