لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی

فاطمه سیاحتی شاعر ایرانی

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ۰۲:۵۳ ق.ظ

بانو "فاطمه سیاحتی" (فاطیما)، شاعر، مترجم و روزنامه‌نگار  ایرانی، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی است.

بانو "فاطمه سیاحتی" (فاطیما)، شاعر، مترجم و روزنامه‌نگار  ایرانی، دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی است.
وی طی سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۱ عضو انجمن ادبی بامداد بوده و تجربه‌ی عضویت در دوره هشتم دفتر شعر جوان کشور را نیز دارد.
ایشان نفر سوم، کنگره‌ی سراسری شعر جوان کشور در بندرعباس به سال ۱۳۸۳ نیز بوده است. همچنین برگزیده‌ی سه دوره‌ی جشنواره شعر و قصه‌ی استان زنجان به عنوان نفرات اول و سوم طی سال‌های ۱۳۷۹، ۱۳۸۰ و ۱۳۸۴ شده است.


▪فعالیت‌های ادبی و هنری:
- عضو هیات مدیره‌ی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۸۳ به مدت دو سال 
- فعالیت مطبوعاتی از سال ۱۳۸۴ تاکنون به عنوان دبیر سرویس ادبی- هنری مطبوعه‌ی هفتگی موج بیداری و عضو شورای سردبیری 
- همکاری در فیلم مستند سینمایی «نهنگی در تنگ» به تهیه‌کنندگی "حسین نجاری" به عنوان محقق و مصاحبه‌گر و چند فیلم دیگر و...


▪کتاب‌شناسی:
- هیچ پرنده‌ای به اندازه پرواز آزاد نیست، نشر نیکان کتاب، ۱۳۸۸ 
- چکه‌های زخم در تاریکی، نشر بوتیمار، ۱۳۹۱ 
- ترجمه‌ی برگزیده‌ی شعرهای «لیزا زاران»؛ شاعر آمریکایی 
و...


▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
ببوس!
سرخی لب‌هایی را
که در زمستان هم شکوفه می‌دهند.
چنگ بزن!
بر سیاهی گیسویی 
که تاریکی را به اسارت گرفته است 
من /دختری که نامم 
ورد زبان باد‌های وحشی است 
و تنم رودخانه‌ای
که تخته سنگ‌ها 
تکه تکه‌اش کرده‌اند.
سرانگشتانم 
شاخه‌هایی رو به آسمان
از سرانگشتانم 
خون انار‌ها چکیده است.
سرگردانی برگ‌هایی که 
از درخت‌ها جدا شده‌اند 
آویزه‌ی گوشم 
مرا روی نقشه‌ای پیدا کن 
بگذار آخرین برگی که 
روی زمین می‌افتد 
به آغوش درخت‌ها بازگردد.
در آغوشم بگیر!
در قلب من پرنده‌ای است 
که در زمستان فسرده می‌شود
اما کوچ نمی‌کند.


(۲)
در چوبی حیاط 
باز می‌شود 
ملافه‌های سفید 
روی بند 
می‌رقصند 
ماهی‌های گلی 
درون حوض کوچک فیروزه‌ای
آرام گرفته‌اند 
پوکی استخوان درختان
عود کرده
مثل دردهای یائسگی مادرم
که نشسته 
روی پله‌های جارو خورده
با دم نوش بابونه 
و خواهرم
کنار باغچه 
با شکم برآمده
الهه‌ای است 
که گل‌های سرشار از گرده
ستایش‌اش می‌کنند 

و من تکه ابری
گوشه‌ی چشمان پدر
نه خیال باریدن دارم
نه میل رفتن 

می‌خواهم زمان را فراموش کنم 
و بگذارم مرگ
دست‌های استخوانی‌اش را
دور گلویم بپیچد 
جهان من پرنده‌ای است 
که آوازش
مرا پشت میله‌ها می‌برد
بگو ساعت چند است؟ 


(۳)
طناب‌ها دار می‌شوند 
طناب‌ها مار می‌شوند 
و می‌پیچند 
دور گلوی تو 
گلوی کبود تو 
جنگلی سوخته است 
دلتنگی از سینه‌ی دیوار
چکه می‌کند 
و عقربه‌های ساعت 
نیزه‌هایی 
که در پیشانی‌ات
فرو می‌روند 
تنهایی دار می‌شود
تنهایی مار می‌شود
و می‌پیچد در روح تو 
روح تو بهاری
که می‌خواهد 
از میان دیوارهای آجری
عبور کند 
طناب‌ها پاره می‌شوند 
طناب‌ها...
و زندانبان پیر 
خاکستر سیگارش را
در انتهای راهرو می‌تکاند.


(۴)
توی پزشکی قانونی
برایم حرف در آورده‌اند 
مرده‌ام
کسی که صدای کفش‌هایش 
طنین زنانه‌ای دارد
تازه وارد است 
و فکر می‌کند 
تابوتم یک تخته کم‌ دارد
باور کن برایم حرف در آورده‌اند 
من هنوز هم می‌توانم  
تو را مثل یک بادبادک رها شده
دوست داشته باشم 
و آن قدر به دنبالت بدوم
تا کف پاهایم 
ترک بخورد.


(۵)
درخت‌‌ها
چترهای گشوده‌اند زیر باران
دانه‌های برنج 
چشم‌های خماری دارند 
به جای خون
شراب در رگ‌هایشان جاری است 
دختران شالیکار


(۶)
تاریکی را دوست دارم
وقتی عقربه‌ها
به سمت بیداری می‌چرخند 
مرا می‌بوسی 
شکفته می‌شوم
و روح سبز درختان
در من حلول می‌کند 
می‌بوسمت  
یاد گل‌های وحشی می‌افتم 
می‌بوسمت در تاریکی 
مثل گوزن تشنه‌ای 
که چشمه‌ای را خواب دیده است 
می‌بوسمت  
وقتی عقربه‌ها 
به سمت تنهایی می‌چرخند.


(۷)
گل باران یا گلوله باران
چه فرقی می‌کند 
چگونه از تو استقبال کنند 
اگر چه صلح 
مثل کبوتری
از دهان تو پرواز کرد.


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (صحرا) 


 منابع 
@fatimasiahati
www.m-bibak.blogfa.com
www.shaer.ir

  • لیلا طیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی