لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی
آخرین مطالب

امیرهوشنگ گراوند

دوشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۶:۳۱ ق.ظ

استاد "امیر هوشنگ گراوند"، شاعر، نویسنده و  منتقد ادبی لرستانی، زاده‌ی ۲۹ مرداد ماه سال ۱۳۴۶ خورشیدی، در دهستان "اشتره گل گل" کوهدشت و هم‌اکنون ساکن آنجاست.

استاد "امیر هوشنگ گراوند"، شاعر، نویسنده و  منتقد ادبی لرستانی، زاده‌ی ۲۹ مرداد ماه سال ۱۳۴۶ خورشیدی، در دهستان "اشتره گل گل" کوهدشت و هم‌اکنون ساکن آنجاست.
پدر و مادرش کشاورز است و تنها تا پایه‌ی دوم راهنمایی فرصت و امکان تحصیل داشت. گراوند علت ترک تحصیل‌اش را چنین بیان می‌کند: در سال ۱۳۵۹ از بد یک حادثه و آسیب دیدگی و ضایعه‌ی نخاعی و پیامد آن هفتاد درصد بدنم دچار معلولیت جسمی / حرکتی شد و سی درصد بقیه‌ام دچار تخیل. 
ایشان از جمله راه یافته‌گان یه دومین جایزه شعر ادبیات پیشرو ایران آوانگارد و  تجلیل شده به عنوان شاعر و منتقد در ششمین دوره جایزه ادبیات مستقل فارسى (لیراو) هستند.
کتاب طرح مجموعه اشعار ایشان است که در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات افلاک چاپ و منتشر شد.
مجموعه شعر دیگر ایشان با عنوان "کسى روى صورت امیر دال‌ها خط مى‌اندازد" برگزیده کتاب نخستین جشن شعر هرمز است.
 

▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
همانطور که از زمان و از مکان
از کوره در می‌رود و
گیس لیلی‌اش را می‌بُرّد امّا 
گیس لیل به دورش، پیچان
نهارش را نچشیده
میم خود را می‌خورد و
جنون‌اش، ته مانده‌ی سفره‌ی دل،
مانده‌ای از عهد آدم
که زد و شکست عهدنامه را
ـ دل خدایش را
آن که حوایش داشت 
نامه‌اش طولانی‌ست 
طول‌اش که به عرض این و آن
               می‌رسد:
واه           این که خود دیوانه‌اش است که!
از هفت دولت…
طاغی می‌شود
می‌زند به کوه            به کوه نمی‌رسد 
گل می‌کند سر کوه
و دسته گل است که به دیدارش می‌رود
آن سوی دیوانگی 
سوی شکستن تیک تیک دیواری که 
رشته‌ی افکار را تیک می‌زند 
ـ شکستن پایه‌ی ساعت 
ـ شکستن خط سیر خود
تا فرارَوی از مرز
و سردرآوردن از خارج:
واه                این همان کله سیاه‌ست!
بالاتر از سیاهی            پرچم‌اش
بر بام باد
و در بازی کلاغ پَر 
برق از کله‌اش می‌پرّد و
همه جا تاریک!
درک تاریکی           روشنائی وآزادی‌ست:
مجالی برای بالا رفتن از دیوارِ «حیات» همسایه!…


(۲)
دار
بر دار
یکی قالی می‌بافد 
یکی، حلقه و طناب
یکی… چو من 
بی‌دار و قالی و حلقه 
تار و پود گسسته‌ام را
بر بالای بلندت به دار کشیده‌ام
چنگ می‌زنم 
شانه می‌کشم 
نقش می‌ریزم
گره می‌زنم 
می‌بافم:
مویت را
که وجودم همه 
به تارئی از آن
بند است!.


(۳)
نمی‌بینم 
احساس می‌کنم: ماشینی از پیش  
آذین بسته، خنده 
ماشینی از پس 
آذین بسته، گریه 
و مسافر 
زیر بار آمد – رفتی 
چنین سنگین 
چنان در هم 
تلخ خند بر لب 
مانده است 
بر گذرگاه تاریک 
سرگردان.


(۴)
با نیمه‌ای از حس 
با نیمه‌ای از لمس 
تجربه می‌کنم 
تمام قد 
مرگ و زندگی را…


(۵)
با جوهری از اشک 
و کلکی از ترکه 
ورق می‌خورد مشق امشب.


(۶)
لب‌های پرتگاه لبخند می‌زند 
لب‌های تو زهرخند 
می‌روم تا بر لب پرتگاه
بوسه‌ای نشانم.


(۷)
نمی‌خورم هیچ 
و سرشارم از اشیاع؛
عشقه یک عشق 
بر دل و رودم
چنگ انداخته.


(۸)
قامت استقامت کوه
فراز که رفت سوی اوج
فرود فرود چتربازان برف را به خود می‌خواند.

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها) 

 

منابع
- هفته‌نامه سیمره.
www.amirhooshanggaravand.blogfa.com
www.dargahmagazine.blogfa.com
www.avangardha.com
www.seymare.com
www.homian.ir

  • لیلا طیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی