لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی
آخرین مطالب
۲۴
آذر

  • لیلا طیبی
۲۳
آذر

  • لیلا طیبی
۱۶
آذر

خانم "فرزانه شاهسواری" شاعر غزلسرا، مربی ادبی، مدرس مراکز آموزش عالی و عضو انجمن ادبی فردوسی الیگودرز است که مجموعه شعری با عنوان «گل‌ها پرنده‌اند» را به چاپ رسانده است.
ایشان زاده‌ی نیمه شهریور ۱۳۶۰ خورشیدی در شهرستان الیگودرز است. بعد از اتمام دبیرستان در دانشگاه گلپایگان روانشناسی خواند و سپس در مقطع ارشد همان رشته ادامه تحصیل داد. از سال ۱۳۸۹ تاکنون به عنوان مدرس دروس روانشناسی در دانشگاه‌های مختلف شهرستان از جمله پیام نور، پرستاری و علمی کاربردی مشغول به تدریس است.
از سال ۱۳۹۵ به عنوان مربی ادبی با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان الیگودرز همکاری می‌کند و به کودکان و نوجوانان علاقمند به حوزه‌های ادبی، شعر و داستان و نوشتن خلاق می‌آموزد.

▪︎برخی از دست‌آورد‌های ادبی:
- داور کنگره استانی شعر عاشورا.
- داور کنگره استانی شعر رضوی.
- دبیر علمی جشنواره شعر دفاع مقدس لرستان.
برگزیده کنگره سراسری شعر عاشورا «حنجره‌های سرخ» در دو دوره.
- برگزیده کنگره سراسری شعر «غدیر در آیینه» در دو دوره.
- برگزیده کنگره سراسری شعر علوی ساری.
- برگزیده کنگره سراسری شعر عاشورایی قروه در دو دوره.
- برگزیده کنگره شعر طنز منطقه‌ای لبخنده.
- برگزیده کنگره منطقه‌ای شعر «نخل و کارون» شوشتر.
- برگزیده کنگره سراسری شعر کوتاه پیامکی اندیمشک.
- برگزیده مسابقه سراسری شعر پیامکی رضوی.
- کسب رتبه دوم بخش شعر نو نخستین جشنواره استانی شعر و داستان جوان (تاف) حوزه هنری لرستان.
و...

▪︎کتاب‌شناسی:
- یک اتفاق شاعرانه - ۱۳۹۷ - انتشارات الف (مشترک جمعی از بانوان کشور).
- گل‌ها پرنده‌اند‌‌… - ۱۳۹۸ - انتشارات فصل پنجم (مجموعه‌ای از اشعار آیینی) 
- همچنین اشعار مختلفی از ایشان به طور پراکنده در کتاب‌هایی همچون «صورت پیوند جهان»، «زیست در من جمعی»، «به رنگ صلح»، «بنمار»، «خوابگردها»، «گلوی گلگون» به چاپ رسیده است.

▪︎نمونه شعر:
(۱)
لالا لالا لالا لالا لالایی،
به گوشم می‌رسه موج صدایی،
دوباره مستی روزای رفته،
به یاد تو، منو کرده هوایی 

هنوزم یادمه تب کرده بودم،
تا صب موندی کنارم، گریه کردی،
توو آغوشت تبم پایین میومد،
تو با اشکات منو پاشویه کردی

هنوز یادم نرفته گاهی وقتا،
که از دست نگاهت سُر می‌خوردم،
تو اخمو می‌شدی یعنی که قهری،
همون لحظه دلم میخاس می‌مُردم

شکوه لحظه‌های سوت و کورم،
شدی هر ثانیه سنگ صبورم،
به من آرومِ آروم گوش دادی،
نذاشتی بشکنه اما غرورم

تو با جادوی حرفای قشنگت،
منو از من گرفتی: تازه کردی
دوباره شور و شوق زندگی رو
توو قلب خسته بی‌اندازه کردی

نمیشه از تو گفت و از تو فهمید،
که با هیچ واژه ای معنا نمیشی،
تو اونقد پاک و والایی که حتی،
توو آغوش ترانه جا نمیشی 

هنوزم با نگاهت جون می‌گیرم،
هنوز زنگ صدات آواز عشقه،
شکوه خلقت پروردگاری،
حضورت بهترین اعجاز عشقه 

الهی توو دل دریاییِ تو،
عزیزم هرچی طوفانه بمیره،
کنارت مادرم پشتم به کوهه،
خدا هیچ وقت تو رو از من نگیره...


(۲)
[غزلی برای کودکان کار…]
نفرین به آنکه پشت نگاهت غم آفرید 
ما را برای دیدن تو آدم آفرید!!
تا از چراغِ قرمز بغض تو رد شدیم 
چشمانمان حضور تو را مبهم آفرید 
ویفر، دعا، آدامس، جهان تو را فروخت 
اشکت چکید و فاجعه را نم نم آفرید 
زخم زبان رهگذران بر دلت نشست 
حسرت برای قلب ظریفت سم آفرید 
رویای تاب و سرسره دارد سرت هنوز
باید برای کودکی‌ات مرهم آفرید 
ما را ببخش ساقه‌ی ترد فرشته‌وار
دنیا اگر که سهم دلت را کم آفرید.


(۳)
یک روز به خلوتت سفر خواهم کرد
در قربت چشمان تو سر خواهم کرد 
از غرق شدن نمی‌هراسم هرگز 
آغوش تو دریاست، خطر خواهم کرد.


(۴)
[زمستان]
چقدر ببافم چقدر؟
شال
خیال
شعر 
دروغ.
هر چه می‌بافم 
کفاف این هوا را نمی‌دهد 
هیزمی از جهنم 
می‌گذارم وسط این یخبندان
نباید بین خودمان بماند 
این زمستانی که قصد کرده 
روزگار سرخرگ‌هایمان را سیاه کند 
گره دستانمان را قیچی….
بین خودمان بماند 
بهار که بیاید 
فقط شال می‌بافم 
که بپیچیم دور گردن زمستان و
به آب شدنش 
بخندیم.

(۵)
[قایم موشک]
ظهر یکی از همان روزها 
که خورشید 
لب‌هایش را گذاشته بود
روی لب‌های تفتیده‌ی خوزستان 
قرار شد بازی کنیم.
پدرم قایم نشد 
اما موشک روی دیوار خانه چشم گذاشت 
و بی‌آنکه بشمارد تا ده
حتی تا پنج
حتی تا سه
همه را پیدا کرد:
پدر
مادر
و مریم را
که اصلا بازی بلد نبود.
...
حالا سال‌هاست 
مادر قایم شده زیر خاک 
مریم توی چادر مشکی 
پدرم قایم می‌شود
از موشک‌های کاغذی محمد 
پسر هشت ساله‌ی همسایه 
من اما 
موشک می‌شوم
که
بخورم به دیوار جنگ…

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۰۹
آذر

◇ مجموعه اشعار هاشور ۷ #فاطمه_عسگرپور 


(۱)
خوابم نمی‌برد
              -آه،
شب‌های بسیاری‌ست که-
              -خوابم نمی‌برد!
                         ...
       به آغوشم برگرد!
 
 
 
(۲)
در روحِ بیدارم--
«فرخی یزدی»‌ست 
آشوبگر، 
        که
    --شاعرم می‌کند!
 

 (۳)
- تو،
شمارگان مردهای جهان را 
                    -می‌دانی؟!
من هم نمی‌دانم!
اما می‌دانم که؛ 
میان آن میلیون‌ها فرشته-
                   تو بهترینی!


#فاطمه_عسگرپور

  • لیلا طیبی
۰۴
آذر

راضیه کلانتر شاعر ایرانی زاده‌ی سال ۱۳۶۶ خورشیدی در میناب استاب هرمزگان و دارای مدرک کارشناسی در رشته علوم اقتصاد است. او از سال ۱۳۹۰ به جزیره قشم مهاجرت کرده‌ و تاکنون ساکن این شهر است.
او از ۹ سالگی قدم در واردی شعر گذاشته و در شعر زبانی روان، گویا، گیرا، زنده و پر احساس دارد و در عین حال فصیح و شیوا سخن می‌گوید.
نخستین مجموعه شعر او با نام "از امروز" در بهمن سال ۱۳۹۸ توسط نشر شانی منتشر شد.

▪︎نمونه شعر:
(۱)
خدا اگر چه که هست و اگر چه که پنهان است 
قبول کن که به تعداد ما فراوان است 
تفاوتی که در ادیان ما فراوان است 
تفاوتی ست که در روح این خدایان است 
پر از انالحق پوچم و بی‌گمان پیداست 
هنوز درد جهان درد فقر ایمان است 
قسم که اشهد ان لا الاه الا الله 
فقط شباهت بین من و مسلمان است 
حریص‌تر شده گرچه از ابتدا تنها 
کسی که وارث ارض خداست انسان است 
دچار شک شده‌ام اینکه سجده بر آدم
گناه بوده و حق با غرور شیطان است 
اگرچه ما پر از اشکال و عیب و ایرادیم 
خدا هنوز به دنبال خلق انسان است.

(۲)
فضاست خالی و امشب فقط منم با او
به خواب برده مرا فکر ماندنم با او
اتاق همسر خوبی‌ست اعتراف کنید 
به خواب رفته شبی اینچنین تنم با او
به فکر حادثه می‌افتی و غزل‌هایی 
که نیم از آنی و من نیم یک زنم با او
دوباره فلسفه‌ی یک اتاق متروک است 
و فکر بودن یک گوشه حتمنم با او
قبول می‌کنی امشب که هر دومان باشیم 
شروع می‌کنی از آزمودنم با او
دوباره دور خودت حلقه می‌زنی آقا 
چه سود می‌بری از اینکه می‌تنم با او
ببند پنجره‌ها را فضا عوض شده است 
تو خواب رفته‌ای و پلک می‌زنم با او.

(۳)
در عین عاقل بودنت دیوانه باشی 
سخت‌ست با عقل خودت بیگانه باشی 
با اینکه مرد خانه‌ات در خانه باشد 
در کوچه‌ها دنبال مرد خانه باشی 
عمری تصور کن شبیه جالباسی 
دلتنگ یک پیراهن مردانه باشی 
من با اتاق کوچکم سر کرده باشم 
اما تو هر شب گوشه‌ی میخانه باشی 
می‌خواستی دور سرم هر شب بچرخی 
کمتر کنی بار مرا پروانه باشی 
کم می‌کنی از روی دوش من چگونه؟
وقتی خودت باری به روی شانه باشی.

(۴)
اگر شب‌گردم و هر شب درون شهر ولگردم
به دنبال خودم در کوچه‌های شهر می‌گردم 
نترس آشوب بر پا می‌شود در شهر با یک زن
نه با من که از آغاز جوانی مثل یک مردم
نه دریا می‌تواند کم کند؛ نه شانه‌های تو 
کمی از خستگی‌های مرا از غصه و دردم
بیا خورشید شو بردار برف از روی موهایم 
زمستان را ببر، گرمم بکن با خود، کمی سردم
خودم می‌دانم این را، گاه اما تو به روی من
نیاور اینکه زیر بار غم‌هایم کم آوردم.

(۵)
جواد، جوجه و خودکار و خودتراش، پدر
نوک مداد من و خون و این خراش، پدر
درست درس معلم به «شین» رسید که من 
به یاد پشت تو و پشت پای آش  پدر 
دوباره صبح شده، خانه پر شده از من 
دوباره چای و پنیر و من و لواش، پدر 
به یاد بازی توی حیاط می‌افتم 
مواظبم که نیفتی ولی یواش پدر 
تمام شد، همه‌ی اتفاق‌ها در شهر 
تو مانده‌ای و من و مانده‌ بود کاش پدر.

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

 

#شاعران_عصر_ما 

  • لیلا طیبی
۰۲
آذر

 

نکند؛
شبیه دریا آغوش می‌گشائی
اما،
فردا جسدم را
پس خواهی داد؟
                       ¤¤¤
ظاهرِ فریبنده‌ای داری!

 


#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۰۲
آذر

ستاد "احمد حسین لرستانی" (ا.ح.نیستانی) شاعر و از اهالی قلم ایرانی، دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و مدرس برگزیده‌ی کشوری و مسئول انجمن ادبی نیستان نهاوند که سال‌ها مسئول گروه‌های آموزشی زبان و ادبیات فارسی و عربی شهرستان بوده است.
ایشان همچنین از قهرمانان رشته‌های مختلف دو میدانی شهرستان و استان همدان است که سال‌ها عضو تیم‌های فوتبال شهرستان و استان نیز بوده است.

▪︎نمونه شعر:
(۱)
[شِوِ چِله]
شا بِرار
یاش وِخیر!
اُسُونا روزا مُو روزا، خوشی بی 
ایسِه شِی؟!
چَنی حرفا مِینِ برفا، حرفا خوشی بی 
ایسِه شِی؟!
سماورِ ذُغالیمُو اَ سَرِ شِو مِقُلِس 
گِردِکُنا مینِ گَنجَه وا هر کَلَکی که بی، بِلَخَرَه  تِریکا  تِریک وِ سَمتِمُو مِتُلِس 
اُوَخت حسن اَ اِیلا، اَمَد اَ اُ لا، وِ زیرِ کرسی مِسُرِس
شِو چِلَه، یَخ وَنُو بِی 
شِو چِلَه، یَخ وَنُو بِی 
اُسُو زیر‌ِ کُرسی، مَرِی جُو بِی!
وختی یم برفَم میا ما نِمینی تُ، چَنی خُو بِی!
               ***
کفترا کَه نِنَه سرما تا مِرَفتِن قِیقِ هوا
برف میاما، گِلَه گِلَه 
مِثه یِه عروسِ نازی مینیشس، کم کم ری پله 
یخ وَنُو بِی 
یخ وَنُو بِی 
شِوِ چِلَه - زیرِ کُرسی - مِثِه جُو بِی!
             

(۲)
عروسی دارد امشب کوهساران
دُهُل می‌کوبد از دُور ابر و باران
زمین در رقص و رقصان سبزه‌زاران
مُبارک باد بر یاران بهاران.


(۳)
[باران عشق] 
صیقل چو زد به جانم، امشب صدایِ باران
ترکید دشت صبرم، از وای وایِ باران
امشب صدای ضجه، از بیستون بر آید     
با این غمی که پیداست، در های‌هایِ باران 
در زیر باد و باران، همراه سوگواران
گیسوی‌ِ غم رها کرد، دل در عزایِ باران
پایم به دل چو وا شد، بارانِ عشق بارید          
عُقده گشای دل شد، کم کم نوایِ باران
ای نی نوایِ محزون، خورشید خفته در خون  
از چشم‌ها بباران، اشکی، برایِ باران
ای نایِ حزن و زاری، ای اشک‌هایِ جاری    
صبری دگر نمانده‌ست، با گریه‌هایِ باران
با چه زبان بگوید،"نایِ حزین نهاوند"  
خورده ترک ز صد جا، دل زیرِ پایِ باران.


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۰۱
آذر

 
مهر آمده‌ست وُ،
دارم کوچه‌های شهر را
مشق می‌کنم؛                    
تو نیز،
به پس‌کوچه‌های قلبم، 
       سری بزن نازنین!

 
 
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۳۰
آبان

بودنت چندان نبود
که کودک خیالم را آرام کند،
نبودنت اما
           خلایی است؛
                       پُر نشدنی!

  
 

#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۲۹
آبان

استاد نامیرا "احمد اعطا" ملقب به "احمد محمود" نویسنده‌ی خوزستانی در دهم دی ماه سال ۱۳۱۰ خورشیدی در اهواز دیده به جهان شد. پدر و مادر او، هر دو متولد شهر دزفول بوده‌اند؛ به این دلیل او به دزفول تعلق خاطر بسیاری داشت به شکلی که در اغلب آثار او می‌توان ردپایی از گویش مردم دزفول را مشاهده نمود. 
او تحصیلات دبیرستان را در مدرسه شبانه شاپور و در سال ۱۳۲۹ به پایان رساند و پس از آن راهی دانشکده افسری شد. او در سال‌هایی که در دانشکده افسری به سر می‌برد، درگیر بازی‌ سیاست شد که تبعید و زندان را به دنبال داشت.
نخستین باری که احمد محمود به زندان افتاد به ماجرای کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ باز می‌گردد. او که فردی سر سخت و دغدغه‌مند بود به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد و ۴ سال از بهترین سال‌های جوانی خود را در زندان به سر برد و پس از آن نیز به بندر لنگه تبعید شد. اما در این دوران به نوشتن روی آورد. او نخستین داستان خود با نام "صُب می‌شه" را در مجله امید ایران در سال ۱۳۳۳ منتشر نمود. نگارش این داستان همانند شعله‌ای کوچک به او زندگی او دلگرمی می‌داد به شکلی که او هرگز نتوانست نوشتن را رها کند. دومین نوشته‌ی او یک مجوعه داستان با نام "مول" است که در سال ۱۳۳۸ توسط نشر معین منتشر شد و نوید بخش یک شروع حرفه‌ای برای احمد محمود بود.
او در ادبیات، رئالیسم اجتماعی را دنبال می‌کند و صدای طبقه‌ای از جامعه است که قربانی فقر و اختلاف طبقاتی شده‌اند و فرصت کمتری برای شکوفا کردن استعدادهای خود داشته‌اند.
نخستین رمان بلند احمد محمود، "همسایه‌ها" نام دارد. او بین سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۵ مشغول نگارش رمان همسایه‌ها بود. پس از پایان بازنویسی آن او  تا مدت‌ها شرایط را برای انتشار رمان مناسب نمی‌دانست به همین علت بخشی از آن را در نشریات به چاپ رساند. همسایه‌ها نهایتا در سال ۱۳۵۳ توسط انتشارات امیرکبیر در تهران منتشر شد؛ اما تا سال‌های بعد گرفتار سانسور و توقیف بود.
احمد محمود در طی ۴۳ سال فعالیت ادبی خود در مجموع  ۱۴ کتاب شامل، ۹ مجموعه‌ داستان کوتاه و ۵ رمان‌ بلند را منتشر کرد.

▪︎کتاب‌شناسی:
• مجموعه داستان‌ها:
- مول (۱۳۳۶) 
- دریا هنوز آرام است (۱۳۳۹) 
- بیهودگی (۱۳۴۱) 
- زائری زیر باران (۱۳۴۶) 
- پسرک بومی (۱۳۵۰) 
- غریبه‌ها (۱۳۵۰) 
- دیدار (۱۳۶۹) 
- قصه آشنا (۱۳۷۰) 
- از مسافر تا تبخال (۱۳۷۱) 
• رمان‌ها:
- همسایه‌ها (۱۳۵۳) 
- داستان یک شهر (۱۳۵۸) 
- زمین سوخته (۱۳۶۱) 
- مدار صفر درجه (۱۳۷۲) 
- درخت انجیر معابد (۱۳۷۹) 
• ترجمه:
- آدم زنده (رمان) - اثر ممدوح‌ بن عاطل ابونزال (۱۳۷۶) 
• دیگر آثار:
- دو فیلمنامه.
- حکایت حال، گفتگوی احمد محمود با لیلی گلستان، انتشارات معین.

احمد محمود در طول سال‌های پرافتخار خود تنها یک جایزه در ایران دریافت کرده است. آخرین اثر او، درخت انجیر معابد برنده‌ی اولین دوره جایزه هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۰ شد.
همچنین جایزه پکا برای مجموعه آثارش در سال ۱۳۸۰ دریافت کرد.
احمد محمود در اواخر عمر دچار بیماری تنگی نفس شد و این بیماری در سال ۱۳۸۰ یک بار او را به بیمارستان کشاند. در اول مهرماه ۱۳۸۱ بار دیگر حال او به وخامت گرایید و پس از انتقال به بیمارستان و بستری شدن، در روز جمعه ۱۲ مهر سال ۱۳۸۱ به دنبال یک دورهٔ بیماری ریوی در بیمارستان مهراد در تهران درگذشت و در  امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)


منابع 
- احمد محمود (ادبیات معاصر ایران در گذر زمان ۱) نوشته حبیب باوی ساجد، انتشارات افراز.
- احمد محمود (مجموعه یاد ۶) نوشته حسین جاوید، انتشارات ایده خلاقیت.
- بیداردلان در آینه (معرفی و نقد آثار احمد محمود) نوشته احمد آقایی انتشارات به‌نگار.
- جستارهایی دربارهٔ آثار احمد محمود را محمد مفتاحی در نشر روزگار به سال ۱۳۹۴ منتشر کرده‌ است.
- باژن، کیوان. ۱۳۹۹. همراه با احمد محمود، به کوششِ کیوان باژن، تهران: نشر هزاره سوم اندیشه.

 

  • لیلا طیبی