کتایون ریزخراتی
بانو "کتایون ریزخراتی" شاعر، نویسنده و کارشناس علوم آزمایشگاهی، زادهی سال ۱۳۵۶ خورشیدی است.
کتایون ریزخراتی
بانو "کتایون ریزخراتی" شاعر، نویسنده و کارشناس علوم آزمایشگاهی، زادهی سال ۱۳۵۶ خورشیدی است.
#هاشور ۷۹
متروک و خرابم،
چنان منزل عارف!
کویی؟!
کجایی؟!
که آبادم کنی تو...
#لیلا_طیبی (رها)
_____
پ.ن:
خانه عارف قزوینی مربوط به دوره قاجار است در قزوین، محله حمدالله مستوفی، «کوچه، خیابان» صوفیان محله پنبه ریسه که انتهای آن «کوچه، خیابان» به خیابان باغ دبیر، راه پیدا میکند قرار دارد.
بانو "روجا چمنکار"، نویسنده و شاعر ایرانی، زادهی ۲۰ آذر ماه ۱۳۶۰ خورشیدی در برازجان استان بوشهر است؛ که در زمینههای شعر، نمایشنامه، فیلمنامه، کارگردانی فعالیت دارد. نخستین سرودههای او در ده سالگی در نشریات شیراز به چاپ رسید.
استاد بانو "بنفشه حجازی" شاعر، نویسنده، محقق و پژوهشگر تاریخ زنان لرستانی، زادهی ۶ فروردین ماه ۱۳۳۳ خورشیدی، در بروجرد و اکنون در تهران ساکن است.
وی مدیر مسئول بخش ادبی سایت مشاهیر هنر ایران - ققنوس است و کارشناسی علوم اجتماعی، از دانشگاه تهران دارد.
بنفشه حجازی در معرفی خودش مینویسد: «بنفشه حجازی متولد بروجرد که فعلا در تهران ساکن است، مادر دو فرزند است که سال به سال برای دیدنشان مجبور است به دو قارهی دیگر سفر کند. همسری دارد ماهتر از خورشید و چند کتاب در زمینهی جایگاه اجتماعی زنان از قبل از اسلام تا انقلاب اسلامی، همچنین شش رمان و هفت مجموعهی شعر و تعداد قابل توجهی مقاله که در نشریات معتبر ایران به چاپ رسیده است. او در دنیا نوهاش را از همه بیشتر دوست دارد، حتا از شوهرش...»
▪︎کتابشناسی:
◇ رمان:
- ایمپالای سرخ. تهران - انتشارات افراز. ۱۳۸۸.
- اعترافات یک عکاس - روشنگران و مطالعات زنان. ۱۳۸۸.
- بیسکویت نیم خورده - نشر همراه. ۱۳۸۳
- نرگس + عشق - قصیده سرا. ۱۳۸۱
- ماه گریخته در پیراهن - گفتمان خلاق. ۱۳۷۸.
- گزارشی از ستونزار - تمدن. ۱۳۶۶.
◇ مجموعه اشعار:
- اعتراف میکنم (مجموعهٔ شعر نو)، نشر همراه، ۱۳۸۳.
- یک منظومهٔ آواره و بیست ترانهٔ سرگردان (مجموعهٔ شعر نو با ناصر نجفی)، فارسی- انگلیسی، تهران، سالی، ۱۳۷۹.
- نپرس چرا سکوت میکنم (مجموعهٔ شعر نو)، فارسی – انگلیسی، تهران، گیل، ۱۳۷۶.
- به انکار عشق تو ناگزیرم (مجموعهٔ شعر نو) تهران، روشنگران، ۱۳۷۲.
- رؤیای انار (مجموعه شعر نو) تهران، سیامک، ۱۳۶۵.
◇ داستانهای کودکان:
- تارا و ماه (داستان کودکان) تهران، وزارت نیرو - توانیر، ۱۳۷۶.
◇ سایر آثار:
- تاریخ هیچکس؛ بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر زندیه و افشاریه. تهران، قصیده سرا، ۱۳۸۵.
- زن تاریخ: بررسی جایگاه زن از عهد باستان تا پایان دوره ساسانیان. تهران، قصیده سرا، ۱۳۸۵.
- چند کلمه از مادرشو هر: بررسی جایگاه زن در امثال حکم و اشعار عامیانه زبان فارسی. تهران، فرزان روز، ۱۳۸۵.
- زنان ترانه؛ بررسی حضور زن در ترانهها و اشعار عامیانه. تهران، قصیده سرا، ۱۳۸۴.
- تذکره اندرونی: شرح حال و شعر شاعران زن قرن سیزدهم تا پهلوی اول. تهران، قصیده سرا (و) روشنگران، ۱۳۸۳.
- تاج الرّجال: رابعه عدویه. تهران، شالیزار، ۱۳۸۲.
- دایره حیرت؛ زندگینامه علمی و ادبی حکیم عمر خیام. تهران، دانش فریار، ۱۳۸۱.
- ضعیفه؛ بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر صفوی. تهران، قصیده سرا، ۱۳۸۱ (چاپ اول) ۱۳۸۱ چاپ دوم.
- به زیر مقنعه؛ بررسی جایگاه زن ایرانی از قرن اول تا عصر صفوی. تهران، نشر علم، ۱۳۷۶.
- ادبیات کودکان و نوجوانان؛ ویژگیها و جنبهها. تهران، روشنگران و مطالعات زنان (چاپ دوم ۱۳۷۷، چاپ سوم ۱۳۷۹، چاپ چهارم ۱۳۸۰، چاپ پنجم ۱۳۸۱، چاپ ششم ۱۳۸۲، چاپ هفتم ۱۳۸۳، چاپ هشتم ۱۳۸۴، چاپ نهم ۱۳۸۵، چاپ دهم ۱۳۸۷)
- زن به ظن تاریخ؛ بررسی جایگاه زن در ایران باستان. تهران، شهراب، ۱۳۷۱.
- زن در مثل: امثال و حکم مربوط به زنان در زبان فارسی.
◇ همچنین از ایشان، دهها جلد کتاب به انگلیسی منتشر شده است.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
[عطر]
تقصیر عطر نیست
که اینگونه میپرد
در شیشه میجوشد
هوای یک پرواز.
(۲)
[وصیت]
بر خاکم گلی نخواهی گذاشت
بمبی که فرو خوردهام
جز کلمه
از من به جا نخواهد گذاشت.
کتابم را به یک گل سبز
گلی سپید
و یک گل سرخ
هدیه کن!.
(۳)
[رویا (رویاننده)]
حتماً خبر را شنیدهای
من
سکته کردهام!
قرار بود برایم جعبهای
هوای تازه بفرستی
چه شد؟
فکر میکنی بدون چادر اکسیژن
چقدر زیر آسمان بیستاره
دوام بیاورم؟
یادت باشد
فردا با پست پیشتاز
چشمهایت را برایم بفرستی
کمپوت را وقتی که آمدی
بیاور
کمپوت سیب دوست ندارم
انار تازه بیاور
رویا.
(۴)
[مصلوب]
وقتی عاشق تو بودم
بادبادکی بودم
اسیر
مصلوب ابر و سیم و سقوط
پیغمبری به من گفت:
عصر فرو ریختن خدایان گلیست
سنگی را پرستش کن
که نوازش رودخانه را دوام آورده است!
آنگاه بود که
نسیمی مرا با خود برد
بیهوده به دیو بادها نیاویز!.
(۵)
[منظرهی تهران]
خانههای کوچک
سقفهای کوتاه
دلهای تنگ.
یک سیم تلفن
الو، فوت، زنگ.
رؤیای زخمی
انسان کودک
تاوان تا به کی؟
بر باد تا به چند؟
(۶)
[پیکاسو، بنفشه و کلاغ]
مشکلم
ذات اشیاء است
بی تو
و خودکاری که نمینویسد.
در ذهنم
قهوه نبود
سیگاری روشن میکنم.
بگذار شعر دیگری بنویسم!
به جای دوستت دارم
سوت ترن
بگذارم
بدون دستمالی خیس
و تابلویی از دورهی آبی.
(۷)
[پیلاتس]
برای نخستین بار
ویژه نامهات
نیمه کاره مانده است.
روزهای عجیبیست
روزهای زودگذر.
برق هم دنبال آرامش است
اما کیفر پایان هفته
مرا محصور میکند
کاناپه در ذهن پر رنگ میشود
ماه کمانی
سراشیبی
ساحل
مردی بیگانه
قاتل بالفطره نیست
یک رشته مو بر پیشانیات
گوشوارههایم را
ملاقات میکند
و تا چشم بر هم میزنم
هیولا، برنز، چیزهای زائد
باز هم کاشکولات را میبندی
و چمدانات را.
من با آخرین پیانوی پیلاتس چه کنم؟
(۸)
[Chat]
داستان از زمانی شروع شد
که نمایش روی آنتن رفت.
حدسم کاملاُ درست بود
تو اصلاُ عاشق نبودی.
در یکی از رستورانهای شهر شنیدم:
کلمات اعتبار خود را از دست دادهاند
مدتیست که از تو خبری نیست
مثلث برمودا
هنوز هم مرسوم است؟
از زندگیات چیزهایی را وام میگیرم:
جدول جمعه
لوستر تاریک
و هزاران برداشت
که همه از خلق موقعیتهای دراماتیک
برای دوست داشتنام
حرف میزنند
خط به خط با تو بودن؟
نه! من فقط
من فقط
لابه لای اشیا
با خودم چت میکنم.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
زندهیاد، "جمیله سادات (زهرا) کرامتی" شاعر خراسانی، صفحه آرا و طراح روزنامه شهر آرا، از اعضای فعال و جوان انجمن شعر امین، مسئول برگزاری شعر طنز نارنجک حوزه هنری، انجمن شعر آفتابگردان و مسئول برگزاری شب شعر قیام قاسم بود.
#هاشور ۷۸
ای بینهایت!
--وقتی ندارمت،
قلبم خلائیست
پُر ناشدنی!
#لیلا_طیبی (رها)
خانم "آزیتا قهرمان"، شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی، ساکن استکهلم سوئد، زادهی ۱۴ فروردین ماه ۱۳۴۱ خورشیدی در مشهد است.
او چهار دوره عضو هیئت داوران جایزه شعر زنان ایران، خورشید؛ بوده و اشعارش به زبانهای فرانسوی؛ هلندی، انگلیسی؛ سوئدی؛ دانمارکی؛ مقدونی؛ آلمانی؛ آلبانیایی؛ عربی و ترکی ترجمه شده است.
▪︎کتابشناسی:
▪︎فارسی:
- آوازهای حوا، مجموعه شعر، مشهد، ۱۳۷۱
- تندیسهای پاییزی، مجموعه شعر، مشهد، ۱۳۷۵
- فراموشی آیین سادهای دارد، مجموعه شعر، مشهد، ۱۳۸۱
- اینجا حومههای کلاغ است؛ مجموعه شعر، سوئد؛ ۱۳۸۸
- زنی آمد مرا بپوشد، مجموعه شعر، تهران؛ ۱۳۸۹
- شبیه خوانی، مجموعه شعر، نروژ؛ ۱۳۹۱،
- هیپنوز در مطب دکتر کالیگاری، مجموعه شعر، تهران، ۱۳۹۳
- قایقی که مرا آورد، مجموعه شعر، سوئد، ۱۳۹۳
- گزیده اشعار، نشر اچاند اس مدیا، لندن، ۱۳۹۳
▪︎سوئدی:
- سقوط زمینیترین چیزها، ۲۰۱۹
- سفرنامهی سراندیپ؛ دفتر شعرهای آزیتا قهرمان به سوئدی با ترجمهی سهراب رحیمی نشر اسموکادل، ۱۳۹۲
- جلسه هیپنوز در مطب دکتر کالیگاری؛ مجموعه شعر، ۱۳۹۱ با ترجمهی سهراب رحیمی،
- چهار کتاب؛ مجموعه شعر، ۱۳۸۸، با ترجمهی سهراب رحیمی
▪︎انگلیسی:
- یک عکس دست جمعی ترجمه الهام شاکری فر و مورا دالی، لندن Bloodaxe 2018
- منتخب شعرها به انگلیسی، ترجمه الهام شاکری فر و مورا دالی، لندن، ۱۳۹۱
- نگاهی به اشعار ترانسترومر
▪︎ترجمه:
- همنشین باد و سایه ترجمه منتخب اشعار سهراب رحیمی از سوئدی به فارسی، ۲۰۱۸ انتشارات آفتاب نروژ
- سبکتر از هوا، ترجمه شده به دو زبان روسی و اوکراینی مترجم نادیا ویشسکا و سرگی دزیوبا، انتشارت آفتاب نروژ ۲۰۱۷
- جایی که پیادهرو به پایان میرسد، شعرهای شل سیلور استاین، با مرتضی بهروان؛ تهران؛ ۱۳۷۵
- روشنای تاریکی؛ منتخب اشعار توماس ترانسترومر؛ با سهراب رحیمی، نروژ؛ ۱۳۹۱
- یک روایت ساده، ماری لوندکویست، با سهراب رحیمی، نشر اچاند اس مدیا، لندن ۱۳۹۴
- زنها در کپنهاگ، منتخب اشعار نیلز هاو، با سهراب رحیمی، نشر بوتیمار، ۱۳۹۴
- شهر بیحصار، منتخب اشعار ماگنوس ویلیام اولسون، با سهراب رحیمی، نشر اچ اند اس مدیا، لندن، ۱۳۹۴
▪︎جوایز ادبی:
- منتخب نهایی آثار جایزه Warwick Prize for Women in Translation 2018
- جایزهی ترجمهی انجمن قلم بریتانیا ۲۰۱۸
- جایزهی لودویگ لیتل نوبل از جمهوری روسیه ۲۰۱۴
- پرنس ویلهلم از انجمن قلم سوئد ۲۰۱۳
- لوح تقدیر داستانک «کشف لحظه» تهران ۲۰۰۸
- نامزد دور نهایی جایزه کارنامه، برای کتاب «فراموشی آیین سادهای دارد» ۲۰۰۲
▪︎نمونه شعر:
(۱)
زنی که آمد مرا بپوشد
حتی شبیه دریایی
با قایقهای پیر
زیباتر نشد زنی که آمد مرا بپوشد
ترسها در خطوط آبی لو میروند
از ما یکی میخواست
خود را به شعر بیاویزد
دومی منقار خونی تو را
در زخم چرخاند و رفت
ملال زاییدن را کند کرده بود
و خستگی
روی دویدن دهان اسب میکشید
شراب را چکیدم
و پاییز دیگری انگورها را نوشت
تمام روزهایی که پاره کردهای
در حروف غایب فشارم میدهد
درد را لیسیدهای
و چشمان سیاه
اعتنایی به زوزهها نداشت
شعر قدمهای آهستهای بود
از تقلید پرنده در گودی زمین...
(۲)
جای بدی ایستادهام
بوتههای خار تا قلبم رسیده و بالاتر
دستم هنوز شاخهای ندارد برای گلابی
با اینهمه ابرِ کُشته و خانهی تا کرده
زخم پیشانی سمتی نداشت
تنهایی دارد ورم میکند
عین زنی چاق جنگل زاییده است
از اینهمه دوری صدای راه نمیرسد
تا برگهایی که پوشیدهام
شعر چشمان تو را دزدیده بود
و دهان کودکی در خواب
جای بدی ایستادهام
و "دوستت دارم" شکلی میشود برای باریدن.
(۳)
آبی و سیاه را با هم پوشیدیم
پیراهنی پشت و رو با درزهای خار
و چراغ آوردیم
برای آیینهای زوزه در ته تاریکی
مردی انگار در ما سفر میکرد
در شنها فرو میشد
با کبوتران گیج و بیدهای کج
عبور او در شیشههای قطار
غروبهای دریده از گلبرگهای لادن بود
مثل لکههای عصر روی سنگها کوتاه افتاد
و از دستهای ما پرید تا هرگز
اما نه چشمهایم را خوابید
نه لبهایم را نوشت
نامم را نمیخواست حتی بداند
برفها آمدند و سهم باد شدیم
پرندهای در سپید بیمنتها
قرمز پرهای تو پژمرده بود
قلبت داشت میپوسید
زن ژولیده میپرسید
چشم انداز این ابر تا کجا
پیمودن حروف وارونه
در آسمان پاشیده از ترسهای توست؟
و مردی در ما سفر میکرد
چمدانهایش از زیادیِ شب گم بودند
این حاشیه از مسیرش سرد میگذشت
زیر پرچمهای پیشانیات
جایی که شعر میسوخت
تا ناگهانتر از پاییز چرخیدی در برگهای افتادن
تا نیمرخِ سنگ پوشیدی.
ما ویرانههایت را گذشته بودیم
و دیگری خیس از کنار مویرگهای تو میدوید
تا دروازه جسدهایی که با اندازه درد طی میشود
تیغها گوشوارهها و رد خون
این شهر آمد تا لب دندانههای ماه
دریا رسید نزدیک بالشات
چه خوب دیوانه آمدی و رفتی
مرا کشاندی در تلاقی این زن و انگشترش
کنار سبزهایی که مبهوتاند
درختی توت در پرتهای مسافر
آتش کمی آرامش ملافهها و خش خش کاغذ
پرندهای که تنها برای دانههای برف میخواند
اما در اواخر این شب
صدای تیرها که میآید
به وسوسه پرچمها... این سو نیا
در این جاده ماه تعطیل است.
(۴)
من شبیهترم به شما
یا آنکه دستهایش، وقف کلمات بود؟
و این را لکههای سبز جوهر لو میداد
شما به من شبیهترید
یا آنکه کرفسها را شست؟
و رختها را تا میکرد
آنکه شماره تلفن را گرفت
به شما شبیهتر است؟
یا من که دستهایم وقف کلمات بود
اینکه بر صندلی نشسته است
با جورابهای نازک مشکی به من شبیهتر است
یا شما که خیابان را دویدهاید
با کفشهای سیاه
زنی که موهایش را تراشیده
و عاشق دکتر بخش است
به من شبیهتر است
یا شما که آیینه را چرخاندهاید
کدام یک
من یا سومین که صورتش را پاک کرده است
یا چهارمین که دستهایش وقف باد است.
(۵)
[لبهیقرنیز]
روی این لبه
راه رفتن تنگ است و خفه
این دکمه باز نمیشود
در جلد گربه اجارهای گیر کرده این خانم
هند من از سفر جا ماند و
این طوطی خپل راحت خوابیده در قفس
بدخوابم و مهلت کم است
زودتر از پریدن سایهها
چند بخیه و چروک
ورد الو سلام
در وقت منقضی اتاق غایب صدا باطل میشود
و تنها عشق
عشق میتواند آیا...
هلت بدهد جوری که قل بخوری یواش کف خودت
بریزی و روشن
گرد مثل ماه
بعد از سقوط از سگ زوزهها و تمدید فرار
با همین کلمات ارثی بیترس دریا
روی این قایق میشود آیا چیزی نوشت؟
این داستان نویسندهاش را گم کرده
قهرمان عوض شده
بهار زیر و رو
و دیگر این که آه داشتم میگفتم
این دکمه باز نمیشود چرا؟
(۶)
[سفرنامه سرندیپ]
هیچکس در تاریکی هیچ کس پنهان نبود
باید قایق را بدهم دوباره تعمیر
دریا از در دیگری وارد داستان شود
باید سفر به طرز مایلی انکار نقش من باشد
و روی پرده بزرگ بنویسم
Adios
بیا سمت برگهای آخر پاییز
راه پیچ وخم دارد گرم تر شوی
دسامبر است
تاریکی رویمان خم شده
برگردان شاد ما در فنجان قرمز است
کمی ابر آن گوشه وسایهها دست به گردن
کنار یک درخت
درست در همین صحنه اما
چه برفی یکباره
زیر برف
زیر نور ماه و کلمهها
این عکس یادگار ما است
(۷)
[بعد از تو]
حقیقت را به شکل ابری دیوانه
یا گلی که میخزد در شکاف سنگ
حقیقت را به هوش نوازش و شانه
یا آفتابی که ذوب شد در آغوشم
با استخوان و گوشت و خونت
خواستی نوشته باشم؟
اما عزیزم
بعد از تنی که در تن دیگر آینه را پیمود
روحی که تکثیر شد و عین ستاره تابید
دیگر نمیتوانم از همان راه پرت خاکی
یا با آن دست خط صبور ساده
از کلمه به لبهایی که بوسید
از سکوت به لکههای کبود آبی
و نیمرخ غایب تو
پشت اینهمه تاریکی رسیده باشم.
برای شروعی که ناگاه دوباره ایستاد
سپیداری که سبز در آتش قد کشید
بیا راه دیگری در این داستان پیدا کنیم
ایوان دلگشایی رو به آن صبح قشنگ فیروزه
در شهری که شاید دیگر هرگز نباشیم
یا دو باغ نرگس از غروب چشمها
در انتهای یک شعر...
برای همین گیج و منتظر
هنوز به ساعتی که بیصدا رفتی...
میریزم
چیزی ندارم تا برایت نوشته باشم
جز هقهق سُر خوردن حروف زخمی
که خوابی عحیب را باید
روی صفحه سیاه نقاشی کنند.
(۸)
[بنویس گل زرد]
دستی از میان شب ظاهر شد
دستی با شاخهای گل زرد
صدایت کرد بیا با من بیا
دستی که دستت را گرفت
کلمهها را برایت نوشت
خاکسترها را شست
خانه را دوباره چید
دستی از گوشههای فراموش
از پشت سالها بیرون زد
و دعوتت کرد
به شرح آن قصه عجیب
آن راز هرگز نگفتنی
دستی با شاخهای گل زرد
گل زرد جادویی درخشانی
پشت آن سکوت سیاه و ناچار
پشت آن تاریکی ترسناک و بیانتها.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
www.radiofarda.com
www.beytoote.com
www.piadero.ir