مهرنوش قربانعلی شاعر تهرانی
دکتر "مهرنوش قربانعلی"، شاعر و پژوهشگر ادبیات ایرانی، دانش آموختهی دکترای زبان و ادبیات فارسی، زادهی ۲۹ بهمن ماه ۱۳۴۷ خورشیدی در تهران است.
دکتر "مهرنوش قربانعلی"، شاعر و پژوهشگر ادبیات ایرانی، دانش آموختهی دکترای زبان و ادبیات فارسی، زادهی ۲۹ بهمن ماه ۱۳۴۷ خورشیدی در تهران است.
قربانعلی به عنوان شاعر پیشرو شعر دههی ۱۳۷۰ به بعد مقالات و نقدهای ادبی و گفتوگوهایی با منتقدان و صاحبنظران شعر امروز را در کارنامه خود دارد. شعرخوانی و سخنرانی در همایشهای ادبی کشورهای ترکیه، بحرین، هند و همچنین مسئولیت در مجلات و سایتهای ادبی، نیز از دیگر سوابق ادبی ایشان است. برخی آثار او به زبانهای انگلیسی، عربی، فرانسه، سوئدی، اردو و ترکی استانبولی ترجمه شده است. در نقد و بررسی آثار وی نیز تاکنون کتابهای «در برابر دستهای جاودانگی»، مولف و گردآورنده سهراب رحیمی (نشر الکترونیکی مایا، ۱۳۹۱) و «واکاوی حافظه جهان»، سعید نصار یوسفی (نشر نصیرا، ۱۳۹۳) منتشر شده است.
◇ کتابشناسی:
- در ناتمامی خود (مجموعه شعر- نشر توکا، ۱۳۷۷)
- راه به حافظه جهان (مجموعه شعر- نشر نگاه سبز، ۱۳۸۰)
- تبصره (مجموعه شعر- نشر آرویج، ۱۳۸۳)
- به وقت البرز (مجموعه شعر- نشر آهنگ دیگر، ۱۳۸۶)
- کوک تهران (مجموعه شعر- نشر آهنگ دیگر، ۱۳۸۸) - شهروند افتخاری جهان (گزیده اشعار- نشر نصیرا، ۱۳۹۲) - بر دریا قدم میزنم (مجموعه شعر- نشر بوتیمار، ۱۳۹۵)
- به رنگ عبور (شعر هفتاد ۳، گزیده ۲) نشر مهر و دل - ۱۳۹۹
- چشمانداز شعر معاصر ایران (۱۳۸۰-۱۳۰۱) (نشر بازتابنگار، ۱۳۸۳)
و...
◇ سوابق و مسئولیتها:
- معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مدیریت کل استان تهران
ـ عضو هیات علمی و مدون سازی جریانهای شعری، هشتمین جشنوارهی بینالمللی شعر فجر، سال ۱۳۹۳
- مسئول بخش شعر کانون ادبیات ایران، کارگاه آموزشی و جلسات نقد و بررسی کتاب، سال ۱۳۹۰-۱۳۹۳
- دبیر بخش اندیشه و نقد سایت پیاده رو، سال ۱۳۸۷-۱۳۸۹
- دبیر بخش شعر امروز ایران سایت پیاده رو ۱۳۹۰-۱۳۹۳
- دبیر بخش نقد و بررسی سایت کندو، سال ۱۳۹۰-۱۳۹۳
و...
◇ نمونهی شعر:
(۱)
[تایید میشود]
هرچه تقاضای پناهندگی
به سفارت چشمانم رسیده است
همه را امضا میکنم
دلخوش به خطوط دستهایم بودند
چارفصلی که از مرزهای سال گریختند
میپذیرم
الفبایی که تحتالحمایهی من است
سرکشی کند
سوت بزند
خلاف قدمهایم برود به سویی
یادهای دیگری را بنویسد
یادآوری کند
گلوی کلمات را ولی بغضی
به دار خاموشی نیاویخته باشد!
(۲)
[طبیعت بیجان]
شمالی که در کولهام آوردهام
تو را کم میآورد
بارانی!
که قرار بود
نفس نفس روزهایم را تر کنی
نمیتوانم خلاف طبیعتم از اردیبهشت نگاهت سبز نشوم
هزار چم تونلها را دور میزنم
مه که سنگین میشود
صدایی درهم میپیچد
ها آ آ آ...
مشت میکوبد
هو و و و...
شیشه را پایین میکشم
میخواهم رو در رو
با تنهاییام مچ بیندازم!
(۳)
[گذر]
در عملیاتی فوق انتحاری
کلمات را میبندم به خودم
میپرم وسط سیل شعری که میگذرد
حرفهایی که جفت شده بودند در قلبم
طبل گلویم را دم گرفتهاند
برافروختگی صورت آژیری که به سرخی میزد
تار و پود پنجره را از ضربدرهای ترس پُر کرده بود
قناری بیپروایی!
که در اضطراب چشمهایم خانه داری.
تا دهانی بخوانی
کلمات خود را به رگهایم میـبندند وُ میپرند
وسط سیل شعری که میگذرد!
(۴)
[برزخ بازی]
برزخ است
ضربهای فرود میآید بر دومینوی رویاهام وُ
فروپاشی
ترس را بر دامنم میریزد
خالی میشود
زیر پایم
پشت خاطرههایم
چهارستون قابی
که دستهامان را درهم گرفته بود
تصادف
ضربان قلبم را
پخش میکند بر تکههایی
که بیجهت پراکنده میشوند
چرخش لبخندم
اوقات درهم دامنم
روزهای وارفته در کوتاهی
بغضکردهاند
دستهایم چرخ میخورند
عقربکها را از آوار بیرون میکشم
اعداد را دوباره میچینم
تکتک
تیک تاک
چرخ میزنم
تاوان عجیبی دارد
وقتی رویایی
از حرفش کوتاه نمیآید!
(۵)
[ادوار جنون]
موشکهای ته مانده در ذهنم
از غرش رعد و برق
منفجر میشوند
مرگ را بغل میکنم وُ از ترس میلرزیم
ته ماندهی نفسهامان بیرون میافتد
از نبردی تن به تن
وضعیت قرمز
وضعیت سفید
وضعیت...
سرگیجه آژیر را گرفته است
صلح سوت میزند
بغلم میکند مرگ وُ از ترس میلرزیم
جنون ادواری جنگ
خاطرههای موجی را آزاد نمیکند!
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
- ۰۳/۱۰/۱۲