آرش پورعلیزاده
آرش پورعلیزاده
آقای "آرش پورعلیزاده"، شاعر و منتقد گیلانی، زادهی ۲۴ آبان ماه ۱۳۵۹ خورشیدی، در رشت است.
آرش پورعلیزاده
آقای "آرش پورعلیزاده"، شاعر و منتقد گیلانی، زادهی ۲۴ آبان ماه ۱۳۵۹ خورشیدی، در رشت است. وی کارشناسارشد زبان و ادبیات فارسی است و به تدریس ادبیات اشتغال دارد.
«چشمهای تو قهوۀ ترک است»، «که عاشقت نشدن کار حضرت فیل است» و «آدم به چشمهای تو معتاد میشود» سه اثر او است.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
◇ نمونهی شعر:
(۱)
چشمهای تو قهوهی ترک است، ابروانت هوای کردستان
خندههایت کلوچهی فومن، گریههای تو چای لاهیجان
ساحل انزلیست چشمانت، موجها آبروت را بردند
تن داغ تو ماسهی دریاست، توی گرمای ظهر تابستان
ای درخت مبارک نارنج، تو چراغ محلهی مایی
مرد همسایهی شما دزد است، شاخهات را برای من بتکان
مثل اخبار تازه میمانی، که به چشم کسی نیامدهای
نکند ناگهان یکی برسد، برساند تو را به گوش جهان
خبر قتل عام آدمها، صبح یک روز در مزارشریف
خبر یک تصادف خونین، عصر یک روز جادهی تهران
خبر دستگیری صدام، مثل یک انفجار در بغداد
خبر دستگیری یک صرب، توی شبه جزیرهی بالکان
آنچنان تشنهام اگر بدهند، آبهای مدیترانه کم است
خبر چند شاخهی زیتون، خبر انتفاضه و لبنان
مستی و میروی به جانب چپ، مستی و میروی به جانب راست
گاه مثل مقالهای در شرق، گاه چون سرمقالهی کیهان!!
ماه مرداد بیتو میگذرد، حیف این هفت تیر خالی نیست
من خودم پیش پیش میمیرم، دیگر این قدر ماشه را نچکان.
(۲)
ترش و شیرین شبیه آلوچه، گاه اینی و گاه آن هستی
مثل شهریور شمالیها، تو که اخموی مهربان هستی
گاه طوطی و گاه بازرگان، گاه در هند و گاه در ایران
خلقتی از فرشته و شیطان، گاه جسمی و گاه جان هستی
بین آبادی و خراب شدن، وسط شربت و شراب شدن
ماندهای بین ماندن و رفتن، سخت در حال امتحان هستی
با توام گریه ـ خندهی معصوم!، آه ماهی ـ پرندهی مغموم!
شور دریا به جانت افتاده، مثل این رودها روان هستی
با توام ای رییس خوبیها! ای زبانِ سلیسِ خوبیها!
ماهی برکههای تنهایی! تو که دریای بیکران هستی
بد به حال دوشنبههایی که خالی از اخم و خندهات باشد
خوش به حال پیادهروهایی، که در انبوه عابران هستی
***
رفقا! رسمِ روزگار این است، زندگی سینمای فردین است
وسطش گریه میکنی، اما آخر قصه در امان هستی.
(۳)
[دختر خان]
یک روز حرفهای تو فریاد میشود
تاریخ از محاصره آزاد میشود
تاریخ یک کتاب قدیمیست که در آن
از زخمهای کهنهی من یاد میشود
از من گرفت دختر خان هرچه داشتم
تا کی به اهل دهکده بیداد میشود
خاتون! به رودخانهی قصرت سری بزن
موسای قصههای تو نوزاد میشود
بلقیس! ما به ملک سلیمان نمیرسیم
از تاج و تخت قسمت ما باد میشود
ای ابروان وحشی تو لشکر مغول
پس کی دل خراب من آباد میشود
در تو هزار مزرعه خشخاش تازه است
آدم به خندههای تو معتاد میشود.
(۴)
وقتی سکوت دهکده فریاد میشود
تاریخ، از انحصارِ تو آزاد میشود
تاریخ، یک کتاب ِ قدیمیست که در آن
از زخمهای کهنهی من یاد میشود
از من گرفت دخترِ خان هرچه داشتم
تا کی به اهل دهکده بیداد میشود؟
خاتون! به رودخانهی قصرت سری بزن
موسی، دل من است که نوزاد میشود
با این غزل، به مـُلک سلیمان رسیدهام
این مرد خسته، همسفر ِ باد میشود
ای ابروان وحشی تو لشکرِ مغول!
پس کی دل خراب من، آباد میشود؟
در تو هزار مزرعه، خشخاش تازه است
آدم به چشمهای تو معتاد میشود.
(۵)
از سفرهی خویش، خرده نانی بفرستید
آنگونه نبودیم که "آن"ی بفرستید
ای دوست اگر کهنه کلافی به کف آمد
ما را به کرم سوی دکانی بفرستید
خوبست به هم صحبتی حضرت موسی
هر وقت به هر وقت شبانی بفرستید
افسوس که مهمان سلیمان نتوان شد
این لقمه بزرگست، دهانی بفرستید
چون بیهنران مصلحت کار در این است
خاموش بمانیم و زبانی بفرستید
ابروی گره خورده، خریدار ندارد
خون ریخته را خط امانی بفرستید.
(۶)
هم سرافکنده هم سرافراز است
هم سرانجام هم سرآغاز است
آدمیزاد، حجمِ غمناکیست
آدمیزاد، عالَمِ راز است
زخم ما را نمک نپاش ای دوست
هرکه دل بسته است، سرباز است
گرچه جویِ حقیر هم باشیم
سیلِ ما خانمان برانداز است
آب دیگر گذشته از سرمان
وسطِ نیل، وقتِ اعجاز است
طوطیِ قصه خوب میداند
به زمین خوردنِ تو پرواز است
من اگر ساکتم ملالی نیست
عابرِ کوچهها بد آواز است
به غنیمت ببر هر آنچه که هست
درِ این خانه دائمن باز است
تارِ مویی که میزند بیرون
گوشهای از جلیل شهناز است
عرقِ شرم روی پیشانی
شرجیِ آبهای اهواز است
به خدا رشت با وجودِ شما
بهتر از اصفهان و شیراز است.
گردآودی و نگارش:
#لیلا_طیبی
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
سرچشمهها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
www.khodavandegan.blogfa.com
www.arashalizadeh.blogfa.com
www.shereheyat.ir
و...
- ۰۴/۰۴/۰۵