فریب دنیای مجازی را نخوریم
فریب دنیای مجازی را نخوریم
عنوان مجموعه اشعار : مجموعه هاشور در هاشور ۰۶
شاعر : لیلا طیبی
عنوان شعر اول : ۱
پنجرهها را گشودم وُ،
طرحِ دیواری بهاره ریختم تا؛
یاسهای پرچینِ خانه
از هجوم پاییز در امان باشند...
...
باور کن،
فردا، زمهریرِ 'زمستان'
راهی به فصل ندارد،
طلوع خورشیدِ چشمهایت
--نزدیک است!
عنوان شعر دوم : ۲
کاش،،،
انعکاسِ زمزمه های (تو و من)
به گوشِ جهان برسد...
اگرچه میدانم'
قاصدکِ ماه؛
سفرِ روزانه ندارد!
عنوان شعر سوم : ۳
سرگیجه ای بُهت برانگیزست'
-روایتِ تو..
یعنی:
چه ربطی دارد؛
خشکسالیهای جهان وُ،
سردرگمیهای چارفصل؟!
وقتی،،،
نباشی!
#لیلا_طیبی (رها)
نقد این شعر از : لیلا کردبچه
تأثیر انتشار دلنوشتههای اینستاگرامی و تلگرامی و... و متأسفانه توفیقی که در جذب مخاطبان عام دارند را نباید بر ادبیات جدی این سرزمین دستکم بگیریم؛ اینکه میبینیم مخاطبان زیادی، بهخاطر کم سن و سال بودن، کمسواد بودن، یا بیبهرگی از ذائقۀ ادبی و هنریِ شکلیافته، هر دلنوشتهای را که کمی چاشنی احساس داشته باشد میپذیرند و مبلّغ آن نوع نوشتار و آن نوع اندیشه میشوند، و از سویی هم میبینیم که طیف وسیعی از شاعران، بهجای آنکه در پی خلق اثر هنری اصیل باشند، به تبعیّت از ذوق و پسند چنین مخاطبانی بسنده میکنند و اینکه چیزی بنویسند که مورد توجه قرار بگیرد را بر اینکه چیزی بنویسند که بهلحاظ حیثیت ادبی قابل دفاع باشد، ترجیح میدهند، معضل ادبیات در سالهای اخیر است، و ادامۀ همین ماجراست که درنهایت، مخاطب جدی را به ادبیات بیمار این سالها بیاعتماد میکند و صنعت نشر را نیز نسبت به انتشار مجموعههای شعر، بیمیل و بیرغبت میکند.
سه اثری که از شاعر خواندم، اگرچه در زمرۀ آثاری که دربارۀ آنها بحث شد نمیگنجند و چند سر و گردن بالاتر آثار مخاطب مجازی پسند سالهای اخیرند، امّا متأسفانه از جهاتی، شباهت به آن آثار دارند و وجوه اشتراک میان آنها را نمیتوان نادیده گرفت.
اگرچه نمیتوان بهطور دقیق، تمامیِ ویژگیهای دلنوشتههای فضای مجازی را برشمرد، امّا بهراحتی میتوان جای خالیِ ویژگیهای آثار ادبیِ ممتاز را در دلنوشتههای فضای مجازی، ویژگی بارز و مشترک چنین آثاری دانست. بهعنوان مثال در سه اثر مورد بحث، توصیف و تشریح سادۀ یک موقعیت معمولی و ساده، بدون کاربرد فرارویهای زبانی و برجستهسازیها و زیباییآفرینیهای کلامی، و اصرار بر عاطفی کردنِ آن، تنها با کاربرد یک فعل امر، به چشم میخورد؛ چنانکه شاعر با یک نثر بسیار ساده و بی فراز و فرود میگوید: «پنجرهها را گشودم»، «طرحِ دیواری بهاره ریختم تا یاسهای پرچینِ خانه از هجوم پاییز در امان باشند» و در همین هنگام، با کاربرد فعل امر «باور کن»، سعی میکند «تو» را وارد شعر، و عاطفۀ شعر را تقویت کند.
یا اینکه سعی میکند با کاربرد اداتی چون «کاش»، عاطفۀ متن را تقویت کند و میگوید: «کاش انعکاسِ زمزمههای تو و من به گوشِ جهان برسد» و حال آنکه همچنان با منطق یک نثر بیعاطفه مواجهیم.
یا اینکه سعی میکند واژههایی را در کنار هم بنشاند که در ابتدای خوانش، بهنظر میرسد از بار ادبی و وجهۀ شاعرانه برخوردارند، مثل «سرگیجۀ بهتبرانگیز» و «خشکسالیهای جهان» و «سردرگمیهای چهارفصل»، امّا خوانش دوباره و دقیقتر متن، این حقیقت را فاش میکند که این عناصر کلامی، در متن شعر، هیچ ربطی به هم ندارند و شاعر تنها فریبِ کماستعمالتر بودنِ آنها در دنیای زبان محاوره را خورده است.
یقیناً آنچه در این مرحله، و برای فاصلهگیریِ بیشتر شاعر از نوشتن شبیه دلنوشتهنویسهای مجازی لازم است، فاصلهگیری از فضای مجازی، یا دستکم فاصلهگیری از مطالعۀ دلنوشتههای مجازی و شیفتۀ آنها شدن است، و پس از آن، مطالعۀ جدی و پیگیر و دقیق متون ادبیِ شایسته و درخور.
متأسفانه معضل دیگری که فضای مجازی برای ادبیات جدی ما ایجاد کرده، راضی و دلخوش کردن مخاطبان به خواندنِ بخشی کوتاه از یک کتاب در گوشی همراه، و ایجاد احساس بینیازی از خواندنِ متن کامل و مراجعه به اصل اثر است، و چهبسا که همان بریدۀ متن نیز، اصالت نداشته، و مجعول و ساختگی باشد، نظیر متنهای بیسروته و بیمایهای که به احمد شاملو و نیما یوشیج و... نسبت میدهند و با این فروکاستنِ قدرِ مؤلف، سلیقۀ مخاطبان را نیز تنزّل میدهند.
منتقد : لیلا کردبچه
شاعر، پژوهشگر، ویراستار. فعّال در حوزۀ شعر. دکترای ادبیات معاصر.
- ۰۰/۰۲/۱۴