- خزان تو:
من،
-- بی تو...
میان تمام آدمهای دنیا
--تنهای تنهایم!
...
گلبوتهی احساسِ من!
خزانِ تو،
مرگ تمام باغچههای دنیاست...
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
- خزان تو:
من،
-- بی تو...
میان تمام آدمهای دنیا
--تنهای تنهایم!
...
گلبوتهی احساسِ من!
خزانِ تو،
مرگ تمام باغچههای دنیاست...
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
مدیا کاشیگر
مدیا کاشیگر (زاده ۱ اردیبهشت ۱۳۳۵ یزد -- درگذشته ۷ امرداد ۱۳۹۶ تهران، مدفون در قطعهٔ نامآوران گورستان بهشت زهرا تهران) مترجم، نویسنده، شاعر و فعال فرهنگی بود. پدر وی متولد ارومیه و از خانوادهای آسوری تبار (آشوریها) بود که به همراه خانواده خود به شهر کاشان مهاجرت کرده بودند و نام خانوادگی کاشیگر را نیز از همین جهت برگزیده بودند.
مدیا کاشیگر از بیماری تنفسی مشکوک به سرطان رنج میبرد و در اوایل سال ۱۳۹۶، در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان فیروزگر بستری شد. مجدداً در هفتهٔ اول مرداد ۱۳۹۶ بهدلیل مشکلات تنفسی در بیمارستان امام خمینی تهران بستری شد تا اینکه در ساعت ۱۲:۳۰ روز شنبه ۷ مرداد در بخش ICU همین بیمارستان در ۶۱ سالگی درگذشت.
او بیش از ۲۰ عنوان کتاب در زمینههای شعر، داستان و ترجمه منتشر کرد و دبیر جایزه ادبی یلدا و بنیانگذار و دبیر سه دوره جایزه ادبی روزی روزگاری و از بنیانگذاران بنیاد جایزه محمود استاد محمد و عضو هیئت امنای این جایزه بود. وی در جمع اعضای هیئت فرانسوی در سفر به ایران، در کنار لوران فابیوس وزیر امورخارجه وقت فرانسه در ۷ امرداد ۱۳۹۴ حضور داشت.
او تحصیلاتش را تا دیپلم در فرانسه گذراند، اما تحصیل در دانشگاه را در رشتههای معماری و اقتصاد در ایران نیمه تمام گذاشت. وی از مترجمان رسمی مورد تأیید سفارت فرانسه در تهران بود.
- فهرست آثار مدیا کاشیگر:
- «آخر الزمان»، / نمایشنامه/ نشر نیماژ
- «ابر شلوار پوش»/ اثر ولادیمیر مایاکوفسکی/ شعر روسی/ نشر شیوا
- «اتاق تاریک»/ داستانهای کوتاه/ انتشارات اندیشه سازان
- «اینجا پرندگان نمیخوانند»/ ابوالحسن کیوان/ نقاشی/ انتشارات زرین قلم
- «بعل بابل: (زنده باد مرگ)»/ نوشته فرناندو آرابال/ نمایشنامه/ انتشارات دودج
- «بیگانه»/ آلبر کامو/ رمان/ انتشارات گام نو
- «پرسش و پاسخ پزشکی»/نویسندگان امانوئل ھ. فیرمینگ.../ حوزه پزشکی/ انتشارات جانزاده
- «پرهیب پری دریایی : جستاری در تبیین تصویر و معنا در شعر ستفان مالارمه» / نقد و بررسی شعر فرانسه/ انتشارات سرزمین اهورایی
- «تکنیک کودتا»/ نویسنده کورتسیو مالاپارته/ سیاسی و حکومتی/ انتشارات قصه
- «خاطرهای فراموششده از فردا»/ داستان/ نشر نیماژ
- «خرده آسمان انگار هیچ»/ کلود استبان/ شعر فرانسه/ انتشارات اندیشهسازان
- «دربارهی ترجمه»/ پل ریکور/ آموزشی/ نشر افق
- «درد و دود»/ اثر آرست/ شعر / شرکت فرهنگی هنری آرست
- «ریختشناسی قصه»/ ولادیمیر پراپ/ نقد/ نشر روز
- «زمستان در نمایشگاه: تک چاپها (منو تایپ)»/ ابوالحسن کیوان/ نقاشی/ نشر ابوالحسن کیوان
- «زنده باد مرگ "بعل بابل»/ فرناندو آرابال/ نمایشنامه/ نشر فردا
- «سونات برفی در رِ مینور»/ شعر/ انتشارات میلکان
- «شازده کوچولو»/ آنتوان دو سنت اگزوپری/ داستان/ انتشارات آفرینگان
- «طلسم خورشید»/ مارسل مانسو/ رمان کوتاه/ انتشارات فردا
- «کرگدن: نمایشنامه در سه حرکت و چهار مجلس»/ اوژن یونسکو/ نمایشنامه / انتشارات فردا
- «کلفتها»/ ژان ژنه/نمایشنامه/ انتشارات فردا
- «کوه نور»/ ابوالحسن کیوان/ پروژهها و منتخب آثار نقاشی/ انتشارات ابوالحسن کیوان
- «متافیزیک و گمانهسازی جهانهای برونعلم»/کانتن میاسو / داستانهای علمی/ نشر نیماژ
- «مرگ موریانه»/ داستان/ انتشارات میلکان
- «نسلی که شاعرانش را بر باد داد»/ شعر روسی/ انتشارات سرزمین اهورایی
- «وسوسه»/ داستان / شرکت فرهنگی هنری آرست
- «وقتی مینا از خواب بیدار شد»/ سرگذشت/ انتشارات فردا
- «ولادیمیر مایاکوفسکی زندگی و کار او»/ اتوبیوگرافی و چند شعر/ انتشارات مینا
- «یک بار ریختن تاس هرگز ملغی نمیکند»/ستفان مالارمه / شعر/ انتشارات سرزمین اهورایی
- «آنچه باید زنان باردار بدانند»/ اثر مشترک با فرخ سیف بهزاد/ سلامتی و بهداشتی/ نشر جوان
- «ابر شلوارپوش. نیلبک مهرههای پشت. سالگشت»/ اثر ولادیمیر مایاکوفسکی/ شعر روسی/ نشر مینا
- نمونه اشعار:
(۱)
ابلیس مرد
اما مکافات باقی ماند
میوهی ممنوعه
طعم لبهایش را یافت
به جستجوی لبهایش
برف را گاز زد
در آن پایین
مقصد
سفید پوشتر
اما
دورتر میشد.
(۲)
رنگ از عصیان ابلیس گرفت
غلظت از خشم خدا
گردش
اما
از آرزوی مرگی که قابیل به گور برد
تنش
انگار
تنها فرمانروایش
دوام انسان شد
در چکاچک کهکشان
در حکمتی که مرگ را خواست
زندگی را
اما نتوانست بکشد.
(۳)
گفتی
زن زاده شدن گناه است در این سرزمین
گناه بودنت را دوست داشتم
گفتی
معشوق من
آن صدای خش کشیده شدن پاهاست
روی دلم
از سر بی غرضی
معشوق بودنم را دوست داشتم.
جمع آوری و گزینش:
#لیلا_طیبی (رهـا)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
- دانشنامه آزاد ویکیپدیا فارسی
- ماهنامه تجربه، سال ششم، شهریور ۱۳۹۵
- کانال تلگرامی برگی از تقویم تاریخ
- سایت پرشین پرشیا
ﻳﺪﺍلله ﻃﺎﺭﻣﻰ
ﯾﺪﺍلله ﻃﺎﺭﻣﯽ ﺩﺭ ۲اﺳﻔﻨﺪ ﺳﺎﻝ ۱۳۱۱ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺩﺑﯽ ﻭ ﻋﻼﻗه ﻣﻨﺪﺍﻥ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪﻩ ﺷﺪ.
ﺍﻭ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ۱۳۷۳ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻓﻮﻟﮑﻠﻮﺭ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﮋﻥ ﺳﻤﻨﺪﺭ ﮔﺮﻓﺖ.
ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼﻧﺴﯿﻢ ﺩﻟﮕﺸﺎ، ﺷﻤﯿﻢ ﻧﺴﺘﺮﻥ،ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﻭ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪﻩ ﻃﺎﺭﻣﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺻﻮﺗﯽ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻏﺰﻝ ﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺴﻨﺪ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﻓﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ.
ﺍﻭ ﺩﺭ ۱۹ﺗﯿﺮ ﻣﺎﻩ ۱۳۹۹ﺩﺭ ﺳﻦ ۸۸ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻬﻮﻟﺖ سن ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ.
ﻳﮏ ﻏﺰ ﻝ ﺍﺯ ﻳﺪﺍﻟﻠه ﻃﺎﺭﻣﻰ:
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺭﺍﺳﺶ ﺑﻮﮔﻮ ﺩﻭُﺳﻢ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﭘﺎ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﻗﻮﻝ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ُﺏ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﯼ ﻧﻪ
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﻧﭙﺲ ﺑﯿﺎﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﮕﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺍﮔﺮ ﻧﻨﺖ ﯾﯽ َﺩﻥ ﭘﺮ ﮔﻔﺖ ﻧﻤﯿﺨﻮﯾﻤﺶ،
ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺭﻭ ﺣﺮﻑ ﻭ ﻗﻮﻟﺖ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺁﻗﺎﺕ ﭼﯿﻄﻮ؟ ﺍﮔﺮ ﺍَﻭﻡ ﺑﺎﺯ ﺑﮕﻪ ﻧﻪ ﺧﯿﺮ،
ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺁﻗﺎﺗﻢ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﯿﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺍﮔﺮ ﻧﺨﺎﺳﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺳﯿﻢ،
ﺗﻮ ﺑﺮﯼ ﻣﻦ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﺗﻮ ﻗﻮﻡ ﻭ ﺧﻮﯾﺸﺎ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ،ﮐﻪ ﺍﯼ ﭼﯿﺎ ﺷﺪ
ﺑﮑﻨﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﻮ ِﺭ ﯾﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ
ﻣﯿﮕﻤﺶ ُﺏ ﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﺿ،ﺎ ﺍﮔﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺮﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ!؟ ﻣﯿﮕﻪ ُﻭﯼ ﻫﺎ
ﻣﯿﮕﻤﺶ ﻧﭙﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﺍﯾﻨﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺩُﻟﻢ ﺑﭙﺮﺳﻢ،
ﺑﯿﺒﯿﻨﻢ ُﺏ ﺍﯼ ﻫﻤﻪ ُﺣﺴُﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﯼ ﻫﺎ!!؟
ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ:
#لیلا_طیبی (رها)
- جادهٔ قلبم:
برای تو،،،
در قلبم جاده ای ساختهام
_ بیانتها
نگران برگشت نباش...
...
دوست داشتنت؛
شبیه همین جاده-
بیانتها ست!
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور_در_هاشور
نوذر پرنگ
حافظ عصر معاصر
تقی حاج آخوندی با نام هنری نوذر پرنگ (زاده ۲۰ اسفند ۱۳۱۶ تهران -- درگذشته ۲۲ امرداد ۱۳۸۵ تهران) شاعر و ترانهسرا ایرانی که نام او بیشتر به خاطر سرودن شعر ترانهٔ مشهور «تولد، تولد، تولدت مبارک!...» شنیده میشود، امّا نزد علاقهمندان به شعر و ادبیات فارسی، وی به خاطر غزلیات بسیار زیبا و دلپذیری با در هم آمیختن مضامین تازه با مفاهیم کلاسیک سرودهاست، شهرت دارد.
پرنگ از شاعران بسیار برجستهى عرصه ى شعر پارسى است که به سبب گوشهگیرى ذاتى خود، آن چنان که شایستهى نام و هنر اوست، شناخته نشده است. او شاعری است که در چندین قالب شعرهای عالی سروده است. قالبهایی که او به کار گرفته غزل، مثنوی، چارپاره و شعر نو هستند.
کسانى که شعر او را خوانده اند و به ویژه آنانى که از سرِ ژرفنگرى و نکتهسنجى، به خوانش اشعار او پرداخته اند، نیک دریافتهاند که نوذر پرنگ، از کم نظیرترین و به جرأت مىتوان گفت: تکرار ناشدنىترین شاعران زبان پارسى است و او خود، تفاخرکنان و استوار و با اطمینانى خاص گفته است:
غیر نوذر نبُود هم سخنى حافظ را
مدّعى گوى جدل با سخن حق تا چند؟
(فرصت درویشان، نوذر پرنگ، انتشارات پاژنگ، چ اوّل ۱۳۶۵، ص ۱۵۸)
و یا با خیالى رنگین سروده که:
رسیده بر لب نوذر دو مصرع رنگین
ز بیت حافظ عالى جناب، نازک تر
ز بعد خواجه - که این بنده از حواشى اوست -
کسى نگفته از این شعر ناب، نازک تر
(همان، ص ۱۵۴)
و یا به این صراحت اعلام کرده که:
خوش مى زنند نوبت، یاران به نام یاران
نوذر به نام حافظ، حافظ به نام خواجو
(همان، ص ۱۸۴)
و یا اگر این چنین از گل چرخ رنگین خود در گلستان خیال انگیز شعر پارسى سروده که:
بعد حافظ کس چنین گل چرخ رنگینى نزد
بسته عهدى دیگر اى گل، چرخ با دوران تو
(همان، ص ۱۱۳)
و نهایتاً اگر جسورانه و صد البتّه شاعرانه و زیبا، چنین ادّعاهایى کرده است که:
شعرم از طاقت صاحب نظران بیرون است
سرزمینى است در آن سوى فلک، چامه ى ما
(همان، ص ۲۵۲)
این ادّعا بر خواننده، اثبات نمىشود مگر این که ساعتى و بلکه دقایقى در گلشن خیال این شاعر چیره دست گشت و گذارى کند، همو که با قالبهاى متنوّع و شیوههاى گوناگون سخنسرایى از غزل و مثنوى و چارپاره گرفته تا شعرهاى نیمایى و سپید و ترانه و تصنیف، ثابت کرده است که سخن چون موم در دستانش نرم است و به اقتضاى حال و مقام، آن را عرضه مىدارد.
او همچنین با مبانی زبانشناسی و ریشهشناسی واژه آشنائی کامل داشت و در زمینهٔ زبانهای باستانی و زبان پهلوی و اوستایی در آمریکا تحصیل کرده بود.
او تحصیلات ابتدایی خود را در تهران انجام داد و برای دبیرستان به مدرسهٔ دارالفنون وارد شد. وی همچنین یک سال هم در دبیرستان ابوریحان تحصیل کرد. در دورا تحصیل با بهرام بیضایی، داریوش آشوری، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان همدرس بود.
پرنگ سرودن شعر را از همان دوران دبیرستان آغاز کرد و کمکم برخی از اشعارش را برای صفحات ادبیِ نشریاتِ مختلف فرستاد.
شعرهای او که به زودی شهرت و محبوبیت برای او به ارمغان آورد، نخستین بار در روزنامههای آن زمان و بعدها در صفحهٔ ادبی هفته نامه روشنفکر که ترانههای بهشتی نام داشت و فریدون مشیری این صفحه را اداره میکرد، چاپ شد.
در دهههای ۱۳۳۰ و ۴۰ شعرهایش علاوه بر نشریه روشنفکر در ماهنامه سخن نیز چاپ میشد و خوانندگان بسیار داشت. او میخواست تنها به نام نوذر پرنگ نامیده شود.
در نوجوانی و برای طبعآزمایی وی ترانهسرایی برای خوانندگان مرد و زن رادیو را آغاز کرد و برای خوانندگانی همچون ویگن، پوران، الهه، منوچهر، گوگوش، مهتاب و دیگر هنرمندان، بیش از یکصد ترانه سرود که معروفترین آنها ترانهٔ بسیار مشهور تولدت مبارک (با آهنگی از انوشیروان روحانی که نخستین بار توسط ویگن اجرا شد)، «غروبا که میشه روشن چراغا» (با آهنگ و صدای منوچهر )، اسب سُم طلا (با آهنگ عطاءاله خرم و صدای ویگن) است.
ترانه های او بسیاری از خواننده ها خوانده اند:
- ویگن: فنجون طلا - غزال - اسب سُم طلا - تولدت مبارک.
- کوروش یغمایی: تفنگ دسته نقره - قصه - سرنوشت - غمناک - خیابان - باغ - دنیاها و فاصلهها.
- منوچهر سخایی: کلاغها.
- عارف: خواستگاری.
- رامش: خواب بیداری.
- گوگوش: خواب بیداری - آسه برو ، آسه بیا - عروسک قشنگم - رویای نقش بر آب (خواب و خیال) همراه با رامین - عمر غمگین.
و...
وی همچنین از دوران جوانی خویش آشنایی نزدیکی با علی اسفندیاری (نیما یوشیج) پیدا کرد و با او رفتوآمد داشت که همین آشنایی موجب شد که وی در عرصهٔ شعر نو نیز به طبعآزمایی بپردازد.
در سال ۱۳۴۹ به دعوت برادرش راهی آمریکا شد و در آنجا نخست به تحصیل در رشته ادبیات پرداخت و سپس در دانشگاه رایس در حوزهٔ ادبیات تطبیقی و زبانشناسی باستان نیز تحصیل کرد.
حد فاصل سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ موفقترین سالهای زندگی هنری و ادبی وی بود، چرا که او، بهترین و زیباترین شعرهایش را در همین سالها سرود و در ماهنامهٔ سخن و همینطور هفتهنامههایی همچون روشنفکر، سپید و سیاه، امید ایران، هفتهنامه فردوسی و ماهنامه سخن منتشر شد.
نوذر پرنگ در ۲۲ مرداد ۱۳۸۵ در ۶۹ سالگی بر اثر ابتلا به آسم و سیروز کبدی درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
- آثار:
- فرصت درویشان، مجموعه اشعار نوذر پرنگ» به کوشش: سعید نیاز کرمانی، انتشارات پاژنگ، چاپ سال ۱۳۶۵
- آن سوی باد، مجموعهای از سرودههای «نوذر پرنگ» (شامل غزلها، شعرهای نیمایی، شعرهای سپید، مثنویها و چهار پارههای به هم پیوستهٔ او)، به کوشش: بیژن ترقی، انتشارات سنائی، چاپ سال ۱۳۸۲
- مقالاتی در حوزه ادبیات و نقد ادبی همچون «نظری بر مقدمه حافظ سایه»
- نمونه شعر:
(۱)
چو گهواره ای بی قرار و شکیبم
که زنجیری جنبشی جاودانم
چو خواهم که یک لحظه آرام گیرم
دهد دست سررشتهداری تکانم
فروبسته گیتی به پایم رسن ها
رسن ها که تابیده دست فریبش
علاجی ندارم به جز آنکه سازم
گهی با فرازش، گهی با نشیبش
جهان را مخوان پیر، پیر پریشان
که این طفل یکدانه پیری ندارد
بهل، تا برقصاندت هرچه خواهد
که کودک ز بازیچه سیری ندارد
مرا روزگار درازی است دستی
فرو می کشاند به غاری
به هر سو نظر می کنم نیست پیدا
نه جای درنگی، نه راه فراری
من اکنون چو خورشید بی سرنوشتی
در این ظلمت جاودانی روانم
خوش آن دم که این شوخِ بازیچه فرسا
ببرد رگ و بشکند استخوانم
(۲)
مىگذشت از سرِ بازارِ سحرخیزان، دوش
پیرِ خورشیدگران، شب شکنِ آینه پوش
من ز هنگامهى قامت چه بگویم؟ مىبُرد
پیر ما، مژدهى صد صبحِ قیامت بر دوش
گفتم: «اى معنى جان، طرْفِ طرازِ سخنت!
باز کن گوشهى حرفى به منِ راز نیوش»
نفسى خرج صفا کرد و تراوید چو نور
عرق آیهی گُل، از دهن عطر فروش:
«پدرت راتبهى صبح نخستین مىخورْد
اى پسر! دلقِ میانْ زرکشِ ازرق تو مپوش!
آتش سفسطه اندر جگر جام مزن
یعنى: از بهرِ غمِ سوختگان، باده منوش
مُهرِ لعلِ لبِ آن بُت، به لبت تا کى و چند؟!
چند چون غنچه، چراغت خورد آتش، خاموش
دیده را قاعدهى فهم طبیعت آموز
خواهى ار فهم کنى معنى پیغام سروش
نشنوى شیون افتادن مه تاب در آب،
تا چو یاس از در و دیوار نیاویزى گوش»
به دو زلف تو، که از تاب خیالش گاهى،
مىرود معنى ابیات بلندم از هوش!
(۳)
گفتمش: کارت چرا پیوسته آزار من است؟
گفت: دارد هر کسی کاری و این کار من است
گفتمش: نرگس به دور چشم تو بیمار کیست؟
گفت: با من کرده همشچشمی و بیمار من است
گفتمش: مجنون خود را چون کُشی منصور وار
گفت: او از سرفرازان سر دار من است
گفتمش: گر راست گویی پنجه با نوذر فکن
گفت: این فرهاد شیرینکُش گرفتار من است
گفتمش: پرهیز کن از سیل اشک سرکشم
گفت: سیلی زن بر این سیلاب دیوار من است
گفتمش: اشعار نوذر این ملاحت از چه یافت؟
گفت: این خاصیت لعل شکربار من است.
(۴)
لاله در آتش دل چون دهن خوشخوانی
غنچه در پردهی خون چون سخن انسانی
شعلهور همچو پر سبز ملک در ره عرش
خط ریحانی طرف چمن روحانی
باد لیلاج قبا، سوخته، مجنون دستار
خاک چون پیرهن بولحسن عمرانی
سوختم در دهن خویش خرابات کجاست
تا زنم آب به سوز سخن پنهانی
دوش با یاد تو هنگامهی محشر چون برق
گذری داشت ز دریای من توفانی
چون رگ پارهی خورشید قیامت تا صبح
نعره میزد شب اخترشکن بارانی
نوذر این راه غم انگیز بگردد خوش باش
حافظ دهر نبندد دهن خوشخوانی
(۵)
شبی که تو رفتی چه دردآور بود
سیاه روی ز من هم سیاه روتر بود
به چشمهای تو در حال گریه میمانست
که از سلالهی شبهای دور و دیگر بود
فضا چو دیدهی من سرد و تیره و نمناک
ز برگ ریز هزاران هزار اختر بود
در آن غروب زمین غریب را دیدم
که همچو آب در آواز خود شناور بود
در آن شب آینهها با ستارگان رفتند
که عصر رجعت تصویرهای بیسر بود
تمام پنجرهها بسته شد در آن شب، چون
“در” از تظاهر ”دیوارها” مکدر بود
گیاهها همه آرام گریه میکردند
پر ترنم مرغان ز اشک و خون تر بود
تو رفته بودی و طرح تنت هنوز به جای
به روی گسترهی خوابناک بستر بود
مجال گریه در آن شب نیافتم هرچند
که آن جدایی بیگاه گریه آور بود
✍ #لیلا_طیبی (رها)
ــــــ منابع ــــــ
- فرصت درویشان، مجموعه اشعار «نوذر پرنگ» به کوشش: سعید نیاز کرمانی، انتشارات پاژنگ، چاپ سال ۱۳۶۵ (مقدمه)
- آن سوی باد، مجموعهای از سرودههای «نوذر پرنگ» به کوشش: بیژن ترقی، انتشارات سنائی، چاپ سال ۱۳۸۲ (مقدمه)
- دانشنامه آزاد ویکیپدیا فارسی.
- وبلاگ شرابستان / انجمن خانهی هنرمندان شهرکرد
- خبرگزاری شبستان
- سایت ادبستان شعر پارسی
- کانال تلگرامی آیههای شعر.
✨
🌸🍃
🍂🌸
🍃🍂🌸🍃🍂
💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
- دق کردهاند، گنجشکها:
آنجا کنارِ تو،
-- نمیدانم!
اما اینجا، کنار من
دق کرده اند،
-- تمام گنجشکها!
چند روزی است
بعدِ تو
دانه از دست کسی نچیده اند.
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
- تنهایی:
این روزها،
نیمکتی افسردهام
- در پارکی خلوت -
که زمزمههای عاشقانه
به گوشم نمیخورد!
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
عمید صادقینسب
عمید صادقینسب، ( تهران ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۴- تهران ۶ اسفند ۱۳۹۶ ش)؛ شاعر، آهنگساز، خواننده، روزنامهنگار، خوشنویس و نویسنده ایرانی. از سال ۱۳۶۹ تحصیل موسیقی را در تهران شروع کرد. از سال ۱۳۷۲ شعرهای او در نشریات ایران منتشر شد و از سال ۱۳۷۵ داستانهایش.
او در رشته موسیقی تحصیل کرده بود و از سال ۱۳۷۲ شعرهایش در نشریات منتشر میشد. او با روزنامههای ایران، ستاره صبح، صبح امروز، پیام آزادی، صدای عدالت، و صدای ملت همکاری داشت. مدتی نیز در سال ۱۳۸۵ دبیر نشریه کلک بود. همچنین از سال ۸۱ تا ۸۶ با رادیو و تلویزیون همکاری داشت. سال ۸۷ نیز سه کتاب به نشر افراز داد که غیرمجاز اعلام شد و چاپ نکردند؛ او هم دیگر پیگیری نکرد. آلبوم موسیقی او نیز «شنیدن سکوت» نام داشت که در سال ۹۲ منتشر شد.
از جمله جوایز و افتخارات او میتوان به: جایزه شعر عصر پنحشنبه برای شعرهای کتاب کاکتوس روبانزده در سال ۱۳۷۹ و به انتخاب منوچهر آتشی؛ نامزدی دریافت جایزه شعر امروز ایران برای کتابِ کاکتوس روبانزده در سال ۱۳۷۹ و نامزدی دریافت جایزه شعر امروز ایران برای کتاب چنگیز زنده است هنوز در سال ۱۳۸۱ اشاره کرد.
از فعالیتهای مهم صادقی نسب در زمینۀ موسیقی، جز تدریس، آهنگسازی و تنظیم میتوان به انتشار آلبوم “شنیدن سکوت” در سال ۱۳۹۰ با آهنگسازی و خوانندگی روی اشعار خودش اشاره کرد.
آثار:
- خودم را از چشم تو میبینم (مجموعه شعر- نشر حمیدا، ۱۳۷۷)؛
- کاکتوس روبانزده (مجموعه شعر- نشر حمیدا، ۱۳۷۹)؛
- چنگیز زنده است هنوز (مجموعه شعر- نشر نیمنگاه، ۱۳۸۱)؛
- پیامبری نشسته بر کندهی بلوط (مجموعه شعر- نشر آتنا، ۱۳۸۳)؛
- قانون آرامش (مجموعه شعر- نشر شهاب ثاقب، ۱۳۸۶)؛
- پردهی گوش من از پنجره آویزان است (مجموعه شعر- نشر داستان، ۱۳۹۴)؛
-شب سیاهپوست (مجموعه شعر ـ انتشارات هشت ، ۱۳۹۶ ).
او در یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶ بر اثر نارسایی کلیه درگذشت.
- نمونه اشعار:
(۱)
در این شعر
قرار است اتفاقی بیفتد
مثلن معشوقهی شاعر
از بلندی بمیرد
کامیون
از روی مخاطب خجالت بکشد
تی ان تی بار بزند
تویِ سیگار وُ
بکشد کنار وُ
جرعه جرعه سیانور بنوشد
با دو لولی در دهان
سقف را مغزی کند
معشوقه بخوابد رویِ ریل
رُتیل بزند به سرش
سراغِ شمس برود تا لنگرودی
که شهر نیست
نامِ شاعر است
و با سیمِ گیتار دار
بزند خودش را به در وُ دیوار
مخاطبی که باباچاهی بخواند
از کبوتر چاهی
می ترسد
از کابوسهایِ رویایی
پناه میبرد به این شعر
دل میزند به دریا
دل میدهد به کوسههایِ دریده
به مردههای رنگ پریده
و معشوقه هم چنان
رویِ ریل کشیده میشود
شاعر حواسش نیست
مخاطبی که این شعر را بخواند
امشب میمیرد.
(۲)
خیلی از این مردم
چون علف
پای گیلاسِ آفرینش روییدهاند
و خداوند
از خلق این خلایق متاسف است
دیروز عزاییل را دیدم
با ھمان کیف پستچی مآبش
پر از قبض رِوح
و به سراغ مشترکین میرفت
مصرف عمر من بالا رفته است
خیلی زود نوبت من میشود.
(۳)
دهانِ بازماندهها بازمانده بود
عشق نفس نمیکشید
موجهای خزر
تا ولنجک
میرسیدند
فرشتهها
با گیتار
پاپ راک رپ راک
رپ رپ راک راک
و کوب کوبِ طبل وُ
صدای فرشتهها
شبیه شُرشرِ آب
وقتی
آفریقا جنوبِ تهران
مرگ نفس میکشید
و دهان بازماندهها بازمانده بود
(۴)
به فراخورِ حال
حالم خراب وُ همین
بس نیست برای بریدنِ رگ
رگبرگهای من از
رگبارِ زیاد درد گرفتهاند
پاییز در من
تا بهارِ بعد رسیده
کسی کِی به دادم میرسد؟
تو کجایی؟
با مردهام نمیشود عشقبازی کرد
سرد میشود تنم
کفنم از جنسِ جین باشد بهتر
وصیتنامهام در کتابخانههای عمومی
خاک میخورد
خون میچکد زمین از لولهیِ رگهایم
زمین قرمز میشود از من
به کسی نگو
دارم از جهنم فرار میکنم.
(۵)
ساده اما قشنگ
آغاز کتاب اولم
چه ترسی بَرم داشت
چه ترسی
وقتی نگاهت
معنای آغاز کتاب اولم بود
و این قدر
پتک لازم نیست
جمجمهام طاقت این همه را ندارد
من اصلا هیچ
به فکر دستان کوچکت باش
باور کن
من تو را برای یک روز و صد سال نمیخواهم
برای همیشه میخواهمت
که آیینه بی قاب زود میشکند.
(۶)
دست خط
کجای کاری؟
این گلِ یخ نیست گل یخ زده است
بانو!
دارم خودم را از چشم تو میبینم
صورتی آب دیده
دستانی از آرنج خواب رفته
که خواب چیدن نارنج میبینند
و یک بغل پر از تو
که برای نوشتن یک دوستت دارم بیریا
از شوق در دستم قلم پا میشود.
(۷)
بعد از این
منتظر هرکه باشم
فکر میکنم
تو باید بیایی
اما اگر میشد
به کودکی برگشت
تو هم میآمدی
آن روز که رفتی،
پشت سرت باران بارید.
(۸)
حیف شد!
باران تو را خیس و پاره کرد
ای کفش قرارهای عاشقانهام
فکر میکنم
سال هاست که خورشید
از عشق ماه میسوزد
و باران
دلسوزی ابرهاست برای او
باران عرق ریزانِ ابرهاست
زمانی که سعی میکنند
زمین را دور خورشید بچرخانند
محض خاطر آن همه دیروز
نرو
کمی تحمل کن
ببین قطره های باران
وقتی که از هم جدا میشوند
چه زود میمیرند
این آسمان خجالت نمیکشد
با این همه سن و سال
تا دلش میگیرد
مثل بچهها
مینشیند و های های گریه میکند.
(۹)
ستارهھا را میبینم
ھر شب
با این که دورند
و تورا در روز ھم
نمیبینم
کاش ستاره بودی.
جمعآوری:
#لیلا_طیبی (رها)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
- وبلاگ ساده اما قشنگ
- khabaronline.ir
- seemorgh.com/culture
- سایت های اینترنتی.