نباشی،،،
هجومِ سکوتی وحشی
جای جای خانه را
تسخیر میکند!
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
هنوز چهلم مادرم نگذشته بود که پدرم سور و سات ازدواج مجددش را برپا کرد.
عمو "طهماسب" رفته بود، صندلی و چراغهای کرایه را بیاورد تا جشنی را که پدر به همسر جدیدش قول داده بود؛ برگزار کنند.
خط به خط؛
برای تو میگریم،
اگر چه میدانم،،،
-نامههایم،
-نالههایم،
بیجواب میماند!
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
اِمَل کوشار، در سال ۱۹۸۱ در اسکیشهیر ترکیه به دنیا آمد. وی در سال ۱۰۰۳ از دانشگاه هنرهای زیبای معمار سینان، دانشکده هنر و علوم، گروه زبان و ادبیات ترک فارغالتحصیل شد.
او مدرک کارشناسی ارشد خود را در سال ۲۰۰۵ با پایاننامه خود با عنوان «خرافهها در رمانهای حسین رحمی گورپینار» و دکترای خود را در سال ۲۰۰۹ با رساله «فهم زمان در شعر جدید ترک (۱۹۹۰-۱۹۲۳)» در موسسه پژوهشی ترکی دانشگاه مارمارا دریافت کرد.
او عضو هیئت علمی دانشگاه هنرهای زیبا معمار سینان، دانشکده هنر و علوم، گروه زبان و ادبیات ترکی است.
شعرها و مقالات کوشار درباره ادبیات ترک در مجلات مختلف ادبی ترکیه منتشر میگردد. آن شعر به زبانهایی مانند انگلیسی، هندی، ایتالیایی، اسپانیایی و رومانیایی ترجمه شده است.
از آثارش میتوان به «ضربهی فرچه»(۲۰۱۱)، «ریتمِ پچپچه»(۲۰۱۴)، «بندرگاههای صدا»(۲۰۱۷)، «نفسِ روشنایی»(۲۰۱۹) و «آتشسوزیِ گُل ابریشم»(۲۰۲۱) اشاره نمود.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
صندوقچهی جهازیه
به گولتن آکین
ترجمه: مجتبی نهانی
کلمههایی که در این بافتنی پَر میگشایند
حرفهای درخشندهی آبی رنگ
شکافِ انار را نامگذاری میکنند
دردهای فصلی پدیدار شده
بر اثر سوزنکاری رویاهایی باد اندود
شماها چیزهایی هستید که از آنها دست کشیدهام
***
تورهایی که در این کشتی بادبان میگشایند
کابوسی که تاریخ خودش را مینویسد
هجاهایی که پوست میاندازند
چارقدهایی که در پنجهی زمان بیرنگ گشتهاند
شماها همه خدمه و ملوانهایم هستید
***
با شماها گرفتار دردها شدم
با شماها زخم.هایم را بهبود بخشیدم
پاییز، پادشاهِ غم است
گلولهای که تنم را سوراخ میکند
از صدای خود سریعتر است.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
زهرا اسپید، زادهی ۱۳۶۱ خورشیدی، در بندرعباس است. تحصیلات خود را در رشته کشاورزی در دانشگاه هرمزگان به پایان رساند.
اسپید یکی از بومی سُرایان موفق و جوان هرمزگان است که البته به این قسمت از آثار او توجه شایانی نشده است. در ابتدا شعرهای مذهبی و مناسبتی میسرود اما بعد شعرهایش بیشتر تغزلی و دارای رنگ و بوی اجتماعی گرفت.
در شعر پایداری و دفاع مقدس هم البته دست به قلم گرفته و در همین حوزه نیز مقام سومی را از آن خود کرده است. او برگزیده شعر فجر و کنگره شعر و قصه جوان در بندرعباس است.
در سال ۱۳۸۹ مقام اول در جشنواره شعر خلیج فارس در هندیجان را به دست آورد و در خرداد سال ۹۰ مجموعه شعری به عنوان “سر دسته گلهای وحشی” به چاپ رسانید.
او همچنین مجموعه بومی سرودهها و ترانههای خود را چاپ کرده است.
کتاب با چشمهایم جنگیدم، (خاطرات دیدبان و دیده ور هرمزگانی، جانباز شیمیایی/ مراد هنرمند) به قلم زهرا اسپید توسط انتشارات سورهی مهر در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است.
همچنین کتاب "سادهتر از صدا" عنوان کتاب شعری است که گزیدهای از شعرهای ۲۰ شاعر حوزه هنری استان هرمزگان از جمله زهرا اسپید، در آن چاپ شده است.
آن مرغ دریایی پرپر چاپ اول ۱۴۰۰ انتشارات امینان - "فقط ماه حسین را میپائید": نگاهی داستانی به زندگی شهید حسین بازدار به استناد خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان چاپ اول ۱۳۹۱ نشر کتاب آشنا از دیگر آثار مکتوب این شاعر و نویسنده هرمزگانی است.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
چشم در آب خیره شده
شکل مواج یک جزیره شده
شور چشمش دوباره راه افتاد
از نگاهش ستاره راه افتاد
قلب صحرا سبو سبو لرزید
دستهای یل هم لرزید
در خماری گذاشت دنیا را
روی دوشش نهاد دریا را
خواست دریا به باغ گل ببرد
قدر لبخند غنچهها بپرد
داشت میرفت اتفاق افتاد
دستهایش از اشتیاق افتاد
رفت از دست جفت دستی که
تکه تکه دو جام مستی که
قیم شاخههای کوچک بود
ساقی ساقهای که کودک بود
دست تا دست رفت دریا تا
خورد تیری به مشک بعدش با
چنگ و دندان و آ..ه به دریا ریخت
از دو چشمان ماه دریا ریخت.
(۲)
چگونه شیر شوم که تو را شکار کنم
چه حقهای من غمگین بگو سوار کنم
چقدر یخ شدهای تو عجب زمستانیست
میان این همه بوران، کجا فرار کنم؟
نه حرف میزنی و نه نگاه میکنیام
بگو عزیز دلم با تو من چکار کنم؟
خدا مرا بکشد که نخواهمت یک روز
اگر انار دلت را جریحهدار کنم
و نذر کردهام از عشق جز تو ننویسم
برای چشم تو تنها غزل قطار کنم.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
استاد "خسرو سینایی اصفهانی" ،کارگردان، فیلمنامهنویس، آهنگساز، نوازنده، و شاعر اهل ایران بود. آثار او معمولاً بر پایه مستندهای اجتماعی استوار بودند. سینایی در سال ۱۳۸۷ موفق به دریافت نشان ویژه کشور لهستان از سوی رئیسجمهور این کشور شد. او این نشان را به خاطر ساخت فیلم مستند مرثیه گمشده دریافت کرد که روایتگر مهاجرت هزاران لهستانی به ایران در سالهای ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ است.
خسرو سینایی در ۲۹ دی ۱۳۱۹ در ساری زاده شد. پدر او سید نصیر سینایی پزشک و اصالتاً اهل اردستان و مادرش میمنت آهنین از خانوادهای تهرانی بود. خسرو پس از مهاجرت به تهران، در سال ۱۳۳۷ از دبیرستان البرز دیپلم گرفت. پس از آن به اتریش سفر کرد و از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۳ به تحصیل در رشتهٔ معماری در دانشکده فنی وین پرداخت. او همزمان به تحصیل آهنگسازی در دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین پرداخت و پس از آن به تحصیل در رشتهٔ سینما مشغول شد و با دو درجهٔ ممتاز در کارگردانی و فیلمنامهنویسی در سال ۱۳۴۶ از دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین فارغالتحصیل شد.
او در سال ۱۳۴۲ مجموعه شعری را به نام تاولهای لجن منتشر کرد. خسرو سینایی در سال ۱۳۴۶ به ایران بازگشت و به مدت پنج سال در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد. او همچنین از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴ با سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران همکاری کرد. خسرو سینایی از آن زمان تا سال ۱۳۷۱ به آموزش در رشتههای کارگردانی، فیلمنامهنویسی، موسیقی فیلم، مستندسازی و … در دانشگاه و مراکز آموزشی و هنری پرداخت. نخستین فیلم سینمایی خسرو سینایی، زندهباد… ساخت سال ۱۳۵۸ است. سینایی در طول زندگی هنری خود بیش از ۱۲۰ فیلم کوتاه و بلند ساخت که افزون بر نویسندگی و کارگردانی، ساخت موسیقی و تدوین برخی از آثارش را نیز بر عهده داشتهاست. سینایی داور بسیاری از جشنوارههای ایرانی و بینالمللی نیز بود.
او به همراه دو همسر خود گیزلا وارگا سینایی و فرح اصولی زندگی میکرد که هر دو از نقاشان مطرح معاصر هستند. فرح اصولی در مصاحبه با مجله زنان این رابطه سهنفره را پیشنهاد گیزلا و اتفاقی مثبت در عرصه شخصی و هنری ارزیابی میکند. دختر سینایی و گیزلا به نام یاسمین نیز جزو مجسمهسازان صاحبسبک است.
سرانجام خسرو سینایی که در مرداد ۱۳۹۹ به دلیل عفونت ریه و ابتلا به کروناویروس سندرم حاد تنفسی ۲، در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان امیر اعلم تهران بستری شده بود، در ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ درگذشت. پیکر او ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ بدون برگزاری مراسم عمومی و تنها با حضور خانوادهاش در قطعه هنرمندان بهشت زهرا در کنار آرامگاه محمّدعلی کشاورز به خاک سپرده شد.
▪︎کتابشناسی:
- فیلمنامه صورتگران عصر خون، ۱۳۸۱
- فیلمنامه سپیدجامه، ۱۳۸۲
- فیلمنامه عروس آتش، ۱۳۸۳
- تاولهای لجن، ۱۳۴۲. ناشر: گالری هنر جدید. (مجموعه شعر)
- ترانه شاپرکهای سفید، ۱۳۹۱. ناشر: نشر امرود. (مجموعه شعر)
- اتاق صورتی، ۱۳۹۴. ناشر: نشر امرود. (مجموعه شعر)
- کتاب صوتی یادگاری (شعر و موسیقی) ۱۳۹۶
▪︎نمونه شعر:
(۱)
پُکی بزن،
به سرخی آتش سیگارت نگاه کن
لحظهای دیگر
خاکستر میشود
میریزد!
...
مثل عشق!
(۲)
گاه یک سنجاقک به تو دل میبندد
و تو هر روز سحر مینشینی لب حوض
تا بیاید از راه
از خم پیچک نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا که از قطره آب کف دستت بخورد
گاه یک سنجاقک، همه معنی یک زندگی است...
(۳)
زندگی پوچ است، بیمعناست
راست میگویی رفیق راه
زندگی یک لحظه تنهای تو خالیست
خالی این لحظه را پر کن
زندگی عالیست!
(۴)
گلهای ندارم
تو عاقلتر از آن بودی
که عاشق باشی
من عاشقتر از آن بودم
که عاقل باشم
(۵)
در میانمان میزیست،
و اتاق از همه چیز خالی است
جز از من و تو و میز و صندلیهایش،
عینکت بر سر دماغت سریده
چشمانت از پشت آن به مسیر نگاهم میلغزند،
نور چراغ در شیشه عینکت
در کنار دو دایره سیاه چشمانت،
دو دایره نور میسازد
و میپرسی
بهتر شدی؟
نگاهت میکنم
صورتت تیره است و پرچین
و در میان چینها و تیرگی
جلای صاف طلای دندانت
نمایی بیشتر دارد
رنگ سیاه موهایت دیگر گولم نمیزند
سفیدی بیخ تکتکشان را میبینم
هنوز در کنار دو دایره سیاه چشمانت
دو دایره نور میلرزند
و منتظر جواب منی
بهترم مادر.
وقتی که دو دایره سیاه دوباره به پشت شیشههای عینکی که بر سر دماغت سریده میلغزند
تازه میدانم که هرگز صورتی چنین زیبا ندیدهام.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
- ویکیپدیا فارسی.
@Astrakancafe
@afarineshdastan
http://doorughhayenakhaste.blogfa.com
http://www.iranart.news
https://www.isna.ir/amp/1400011003620
https://www.navaar.ir/audiobook/2151
استاد "اصلان قزللو" شاعر و نویسنده و منتقد ادبی ایرانی و عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در دوم فروردین ماه ۱۳۳۴ در تهران دیده به جهان گشود.
او دارای فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی و دبیر آموزش و پرورش، مدرس ضمن خدمت فرهنگیان است. انتشارات واژتاب به مدیر مسئولی اصلان قزللو از سال ۱۳۹۷ شروع به کار کرده است.
▪︎کتابشناسی:
- شکلها و اندازهها - شعر کودکانه - انتشارات محیط.
- پرواز - داستان کودکانه - انتشارات محیط.
- نبرد نابرابر - تحلیل شخصیتهای داستان سیاوش - انتشارات آبگین رایان.
- جملهی بینقطهی نگاهت - شعرهای کوتاه - اولین دفتر.
- ستایشگری نام و نان - ستایشگری از قرن سوم هجری تا شهریار.
- سفر ماه و تنهایی گون - نقد شعر امروز.
- باران بهانهها - مجموعهی شعر- دومین دفتر. ۱۳۹۲. - لندن - نشر اچ اند اس مدیا.
- بازی در کوچههای دریا - شعرهای کودکانه.
- بهترین جای دنیا - داستان کودکانه.
- توپهای آسمان - داستان کودکانه.
- دم جنبانک و درخت گردو - داستان های کوتاه کودکانه.
- قصههای آموزشی - کودکان.
- حس سبز - مجموعه شعرهای کوتاه - دفتر سوم. ۱۳۹۲ لندن. نشر اچ اند اس مدیا.
- درنگ رنگ - مجموعه شعرهای کوتاه - دفتر چهارم. ۱۳۹۱ تهران.
- به همهی زبانها - مجموعه شعرهای کوتاه - دفتر پنجم.
- خالی خاطرهها.
- مجموعه داستان "سفر به فراسو".
- تفسیر امروزی رباعیهای خیام.
- بازی - مجموعه داستانهای آموزشی کودکان.
- آدمها و مترسکها (مجموعه شعر).
و...
▪︎نمونه شعر:
(۱)
[در خواب کسی نمیمیرد]
(برای شوان کاوه که بیخبر رفت)
همه چیز
همان طور
دست نخورده است.
***
کتاب
داروها
و صدا
***
هنوز از اتاق بغل
صدایت را میشنوم
***
حالا
از پشت پنجره
سایهات را می بینم
خیالم راحت شد.
***
دلم نمیخواهد
بیدار شوم
آخر
آدمها
همیشه در خواب زندهاند
خواب اصحاب کهف
بهتر.
(۲)
[وحشت]
تمام شنزارهای جهان
پشت این خط خوابیدهاند
تا خاطرههایت بیدار شوند،
دریچههای احساسم، غبار می.گیرد.
تنها،
قطرهای لازم است
که این دریا کم نمیآوَرَد.
بر میگردانَدَم به سالهای ابری
ابرهای خونین،
به ساعت عبور جوانه
از رگ برف
به رگبار تگرگ
از لولهی تفنگ؛
به سالی که هزار و سیصد و سرباز و هفت
سلام نظامی را فراموش کردند.
سال سر به هوایی جنون
سر به زیری عشق.
این دریا کم نمیآوَرَد.
این غبار،
یادگار اشارههاییست
که باران شد.
کلاه از سر بردار
سرباز سالهای هزار و سیصد و نفت
جهان، گرفتار خطهاییست
که دیوانهای بر کرهی جغرافیا کشید.
(۳)
[بازگشت]
صد بار
دستهایم را به دست کوچههای این شهر
گره زدم
پا به پای خیابان دویدم
جا گذاشتم خانهها را وُ
برگشتم،
به خاطر خاطرههایی
که خیس هجرانیها بودند.
(۴)
[امید]
تنها به تیشهای
کنار اولین سنگ شکسته،
نشستهام،
در میانهی این کوهها!
***
چه امید شیرینی!.
(۵)
[طلوع]
در آبی هوایت
در مسیر آیینههایی که
مرا در تو غرق میکند
سبز میشوند
واژهها
***
پله پله پایین میآید
صدا و
در سطح صاف سکوت
بدل میشود به لبخندی
***
لبها
بر هم میرسند و
آتشی میدَوَد در رگها
خورشیدی بر میآید.
(۶)
زیر بارش یکریز برف!
جز رهایی از سیاهی
چه حرفی دارد بگوید
یک کلاغ!
(۷)
میبالد و
میخندد و
به تماشا مینشیند
در طوفانها
جرات به گل نشستن ندارد اما
این ساقه.
(۸)
پرنده،
پروازش را به سایهسار شاخهای رساند
که پرچمی سبز
در دست داشت
و گفت:
"موهایش بوی باران میدهد
این زن
از نژاد ماست
و عجیب که تنهاست
با این همه رگ و ریشه!"
او، اما
چشمهایش تر بود و
بوی غربت میداد.
(۹)
نت گم شدهایست
سکوت
که رهایی را
دهان به دهان میگردد
تا در انفجاری،
بزرگترین سمفونی جهان را بسازد.
(۱۰)
پیام دریا را که میخواند، باران،
سرک میکشد علف؛
میغلتد سنگ؛
میخندد آسمان؛
ما، اما،
با چتری بر سر،
هنوز منتظر مصرع دیگری از شعر ناسرودهی دریاییم.
(۱۱)
گاهی که درخت میشوم
نمیدانم چرا
هیچ کس باور نمیکند
که هزار پرنده
در چشمهایم لانه کرده است
***
سلام میکنم به مردی
که در توفان
از کوچههای شهر
خورشید را به خانه میبَرَد
تا پر بدهد گرسنگی را
***
شاید کسی باور کند
خورشید، خوردنیست.
(۱۲)
اول خط
اصلا پیدا نیست
یا نباید باشد
تا کسی بیاید و بگوید:
اول من!
بعد در کلهات
تمام آدمهای دنیا را بچین مقابلت
عین دیوار
تا تو را بخوانند
به نامی اسطورهای.
دستها را فراموش نکن
هایِ سلام را،
در سطرهای پوسیده مرور کن
کافیست چند دست بالا برود
مثل عروسک لتهای
تا محکمتر بگویی: اول من
این دریچهها هم جان میدهند
برای تماشا شدن
تا باور کنی
کوچک شده دنیا
کوچک شدهاند آدمها
و همهی دستها مجازیاند.
بینالنهرین
تازه سر از تمدن بیرون کرده.
بازی کن
حالا که دنیا یک فیلم است
و آدمها
سیاهی لشکر
و تو
بازیگر اول
در آغاز تمدن.
به سطر اول برگردان جهان را
ما حافظههایمان را شستهایم
در بارانی که میباری.
(۱۳)
من چرا نمیتوانم یک میدان باشم؟
یک خیابان؟
یا کوچه؟
تا بچرخم
بچرخم دوُرت
بروم
بدوم
در دو طرفهات
بیایم
بدوم
بچرخم
برگردم
و هر قدر دلم میخواهد تماشایت کنم
و بن بست نباشم
من از انقلاب هم نتوانستم به تو برسم.
(۱۴)
با باران دیشب
کمی آسمان به شهر بارید
که نامهای منجمد سبز شدند و
پنجرهها را به شاخههای روشن
گره زدند.
امروز،
وقتی در افقِ همین پنجرهها
عاشقانهای نقش بست،
هیچ گلی را به خاطر لبخندش نچیدند.
(۱۵)
خواب میبینم
در قابی کردهاند جهان را
با آدمهایش و
آویختهاند از آسمان.
***
میبینم
نشستهای بر زمینهای سبز
بر زمینهای رنگین کمانی
و لحظهای دیگر
سفید.
میگویی:
تجربهای ست هر رنگ.
در هم میآمیزیشان و
حاصلش را میآویزی بر دیواری،
بیرون میزنی از قاب.
***
با خود میگویم:
عجب جهانیست این جا
باید بیرون بزنم
تا به تماشا بنشینم این نقشها را.
(۱۶)
در یک سپیدهی ناگهان
پر خواهم داد تمام بالشم را
در آسمان شهری
که پرندههایش از خاطر بردهاند
رویای پرواز را.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور ۶۴
در من زنیست،
--پُر از جنون!
چنان عاشق
که هرگز
خیال عاقل شدن ندارد!
#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور ۶۳
هر شب،
"دوستت دارمهای"محبوس در سینهام"،
با مرورِ خاطراتمان
از چشمهایم
-قطره،
-قطره،
میچکد!
#لیلا_طیبی (رها)
استاد ابراهیم بوالحسنی شاعر و ترانهسرای لرستانی زادهی ۱۴ شهریور ۱۳۴۹ در شهرستان دورود دارای لیسانس حقوق و لیسانس ادبیات فارسی است.
او در چند دوره متوالی ریاست انجمن ادبی شهرستان دورود را عهده دار بوده است.
بارها در جشنوارههای کشوری، منطقهای، استانی و دانشجویی، عنوانهای برتر را کسب نموده است.
قالب شعری ایشان بطور خاص غزل میباشد اما در قالبهای ترانه و رباعی و دوبیتی نیز آثار زیبایی خلق کرده است.
▪︎کتابشناسی:
- مجموعه "گزیده ادبیات معاصر" - نشر نیستان - مرداد ۱۳۸۰.
- مجموعهی غزل خلوتی برای زیستن - نشر سیفا خرمآباد - مرداد ۱۳۸۶.
- مجموعه غزلیات "عشق ممنوع " - نشر آثار برتر - خرداد ۱۳۹۹.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
چقدر فاصله افتاده بینِ تو تا من
چگونه بیتو تحمل کنم خودم را من
تو را دوباره ورق میزنم در این دفتر
دوباره آمدهام تا تو، تا تماشا من
به جستوجوی تو از هفتخوانِ دربهدری
گذشتهام و هنوز از تو دور و تنها من
تو در کجای جهان ایستادهای که کسی
نمیرسد به خطوطِ تن تو حتا من
و من کجای جهان ایستادهام، جایی
که عشق فاصله دارد، هزار پا تا من
جهان چه فرصتِ کوتاهِ بی سرانجامیست
در این مجالِ پریشان، تو یا خدا، یا من
دلم گرفته و حس میکنم کسی دارد
در آخرِ غزلم گریه میکند با من
کمی طناب، کمی جربزه، کمی وحشت
چقدر خستهام از زنده بودن، امضا من...
(۲)
جادوی چیست در نفس آشنای تو
الله اکبر از ملکوت صدای تو
خورشید مانده است که آیا صدای نور
میآید از بلندی آوازهای تو
یا جبرئیل با نفس حافظانهاش
میخواند آیه آیه غزل از خدای تو
یا شور سعدیانهی عشق است میدمد
از شهد شعرهای گلستان سرای تو
بیداد میکند دل مجنون و جان جان
در سکر قدسیانه و سحر نوای تو
بوی بهشت میشنوم از صدای تو
در ساعتی که ساز میافتد به پای تو
این روزها هوای غزلهای من کمی
ابریست مثل گسترهی چشمهای تو
با هم بیا به سمت همیشه سفر کنیم
با بال شعرهای من و های های تو
(۳)
خانهام وقتی که میآیی، تمامش مال تو
هرچه دارم غیر تنهایی، تمامش مال تو
صد دوبیتی، صد غزل دارم و حتی یک بغل
شعرهای خوب نیمایی، تمامش، مال تو
ضرب و آهنگ غزلهایم صدای پای توست
این صدای پای رویایی، تمامش مال تو
وسعت آرام اقیانوس آرام دلم
ای پری خوب دریایی، تمامش مال تو
خوب یادم هست گفتی: عشق یک بخش است، عشق
بخش کردم، عشق، یکجایی تمامش مال تو
هر سه حرف عشق مثل تو، پر از زیباییاند
حرفهای پر ز زیبایی، تمامش مال تو
عشق من عشق زمینی نیست، باورکن عزیز
عشقم این عشق اهورایی، تمامش مال تو
باز هم بیت بد پایان شعرم ما من
بیتهای خوب بالایی، تمامش مال تو...
(۴)
شب بود در رویا نوشتم، دوستت دارم
خورشید سر زد تا نوشتم، دوستت دارم
در خواب و در بیداری آنشب تا سحر صد بار
بر جاده فردا نوشتم، دوستت دارم
شب بود و هر کس میرسید از دشمنی میگفت
تنها همین، تنها نوشتم، دوستت دارم
با قایق تنهاییم، پارو زنان، آرام
بر صفحهی دریا نوشتم، دوستت دارم
با واژههایی مثل باران، همصدای ابر
با لهجهای زیبا نوشتم، دوستت دارم
یک فصل عشق و مهربانی و غزل روئید
بر هر چه و هر جا نوشتم، دوستت دارم....
(۵)
کوهی تو اما در دلات تصویر یک دریاست
تو اشترانکوه منی، دریاچهات زیباست
پیشانیات پاک و سپید خوب مثل برف
جا پای ایل مهربانی روی آن پیداست
ماییم آن کوپایهی افتاده بر پایت
حجم وسیع دامنت سجادههای ماست
صد نی و صد چوپان به ناله در تو میخوانند
آوازهای دشتیات پر شور و پر غوغاست
میمانی و ایل از کنارت باز میکوچد
ییلاق و قشلاق قدیمی باز پا بر جاست
کوپایهها قدر تو را هرگز نمیدانند
از ما مرنج ای کوه، ای آنکه دلات دریاست.
(۶)
[عکس]
یک عکس، یک نوشته ودر خود فرو شدن
ابری شدن، شکسته شدن، زیرو رو شدن
برگشتن دوباره به آن روزهای خوب
با او در عمق خاطره ها روبرو شدن
او را مرور کردن وخود را گریستن
مست هزار باره ی آن رنگ وبو شدن
در کوچه های قونیه ویزد واصفهان
آواره ی همیشگی جستجو شدن
در لابه لای دفتر اسناد زندگی
یک مشت برگ باطله ی آرزو شدن
بی عشق در تباهی این روزهای تلخ
دنبال نان دویدن وبی آب رو شدن
از لای در به خلوت شاعر نگاه کن
یک استکان چای و دلتنگ او شدن
از مجموعه خلوتی برای زیست.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)