لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی
آخرین مطالب

ساناز داودزاده فر

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۳۰ ق.ظ

خانم "ساناز داودزاده‌فر"، شاعر ایرانی، زاده مسجدسلیمان و ساکن و بزرگ شده تهران است. کودکى او، به دلیل شغل پدر که مدام نقل مکان مى کردند، در شهرهاى اصفهان، تهران، شهرهای دیگر بود.  

 

ساناز داودزاده فر

خانم "ساناز داودزاده‌فر"، شاعر ایرانی، زاده مسجدسلیمان و ساکن و بزرگ شده تهران است. کودکى او، به دلیل شغل پدر که مدام نقل مکان مى کردند، در شهرهاى اصفهان، تهران، شهرهای دیگر بود.  
وی دانش‌آموخته‌ی ارشد رشته‌ی روانشناسى تربیتى است و علاوه بر فارسی، به لری و عربی نیز تسلط دارد.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ کتاب‌شناسی:
- روی حروف مرده راه می‌روم
- مردن با پایان باز
و...

مجموعه شعر نخستش «روی حروف مرده راه می‌روم/ أمشی على حروف میتة»، با پیشنهاد، ترجمه، ویراستارى شاعر، مترجم و رئیس خانه شعر فلسطین «محمد حلمی الریشة» به عربی چاپ شد. سپس انتشارات تموز در دمشق سوریه آنرا چاپ مجدد کرد. چاپ دوم آن در نمایشگاه اربیل عراق عرضه شد. این کتاب را اتیو مارتینز شاعر اسپانیا ترجمه و چاپ کرده؛ در سایت آمازون به فروش مى رسد. این مجموعه به فرانسه و انگلیسی هم منتشر شده است.
موفقیت این کتاب، سبب شد، او به شعرخوانى در فستیوال‌هاى جهانى در عراق، عمان، تونس، مصر، فرانسه، اسپانیا، مراکش، صربستان منجر شد. در نمایشگاه‌ بین‌المللى قاهره، بیروت، بغداد، کویت و امارات دعوت شود.

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

◇ نمونه‌ی شعر فارسی:  
(۱)
سرد است و دندان‌هایِ سگِ زردی مُدام به هم می‌خورد
سرد است بر آمدن آفتاب جنوب
وقتی بر تابوتی
روی دست‌ها، روی کلام‌هایِ تو خالی تشییع کنندگان
به سمت من نمی‌آیی
در این ظهر تابستان
حوالی پاهایِ من زمستان داشت
و لایِ انگشتانم برف می‌بارید
چگونه تو را نگاه کنم 
از این پنجره‌های مثلثی کور
تویی که جزیی از من بودی
و همیشه
چارچوبی از پوست، گوشت، کمی روح
جای خوبی برای تو نبود
برای تو که بال‌هایت
هر روز
با استخوان‌های شکسته‌ام زخمی می‌شد
می‌دانم، می‌دانم
آسمانم کوچک بود
ستاره‌هایش اعلامیه‌های فوت
که سال‌های سال از ابرهای عقیم میزبانی می‌کرد.
و لهجه‌ی شمالی‌ات
جنگل ابر داشت
هر چقدر اصرار می‌کرد
در من نمی‌بارید
آوای مرده‌ای شده‌ای
نقش بسته بر سفالینه‌های یک خواب باستانی
گمشده میان دود و اسپند
که اصوات یک کتاب نامقدس
تمام تو را مثله کرده است
و اندازه‌ی چند جنگ که مرده‌ای
میان اندامم در خاکی
سرد است
سرد است
اندامم با این حضور تو
قبرستان متروکی‌ست
ارواح سرگردان هر شب با من مصاحبه می‌کنند
و حرف‌هایم را با خودشان به عمق خاک می‌برند
سرد است بر آمدن آفتاب جنوب
وقتی تمام زمستان شمال
از جسم مرده‌ام
هنوز گرم‌تر است.

(۲)
مرگ از لای شب‌بوها پیدا
من بادبادکی در دستم
مرگ کوچک بود
کوچک
اندازه‌ی چند حفره گلوله‌ای
که روی سینه‌ام مانده.

(۳)
جلوتر از مرگ راه می‌روم
و کوتاه‌تر از زندگی
تقویمم بدون بهار
پاییزش همه سرد
خواهم ریخت
به زمستان
نمی‌رسند
دست‌هایِ من.

(۴)
تئاتر
تمام زندگیت
اتاق خواب را کرده‌ای سیاه
چراغ مطالعه را
پرژکتور
با سیگار مه می‌سازی
آخر سر نقش‌ات می‌شود سیاه
با این سیاه بازی
سیاهم نکن.

(۵)
صلیب شده‌ای
بر خود می دوزم تو را
تاج خار تو بر موهایم
درد کشیدن ماهی
بر ماسه‌های خیس را ماند
مردن را
برای تو هم نخواهم خواست
پیرشی مرگ

(۶)
گمان نکن در آغوش مرگ خفته‌ام
مرگ
در آغوش من به خواب رفته
به لالایی چشم‌هایم
اعتماد کن.

(۷)
‏همراه دود سیگارت
با آخرین کام
محو می‌شوم
نخی دیگر
آتشم می‌زنی
ترکم کنی
صدای سرفه‌هایت
از دهان من آید.

(۸)
شهرِ بی‌آسمانی بود
فصل‌هاىِ بی‌رمقی داشت
و تقویمی تاریک
که نمی‌گذشت
من
اما
هنوز خودم بودم
ابری
که در یک تاکسی
برای یک شهر می‌بارید
و بی‌اندازه بهار در تقویمِ درونِ قلبم داشتم.

(۹)
چشم‌هایمان را
به قیمت نان خوردن فروختیم
و ندیدیم آب، باد
خاک را کشتند
اینک سرزمینی هستیم
با حرف‌های سیاه
فکرهای کوتاه
کابوس‌های بلند
شب‌های همیشگی
که دیگر نان هم گیرمان نمی‌آید
و دیدن هم یادمان رفته
دو حفره‌ی تاریک تویِ صورتمان
یعنی شب مثل دست
مثلِ پا، لب، قلب
عضو ثابت بدن است.

(۱۰)
به کجا رسیده‌ام؟
هنوز به من شلیک می‌شود
حتی این‌جا
که دموکراسی چیز ساده‌ای‌ست
و حقوق شهروندی با خون نوشته نمی‌شود
باران هست
کافه هست
تو هستی
آزادی هم که سر کوچه ریخته
اما هنوز به من شلیک می‌شود
و زخم‌های من هر روز بخیه‌هایشان را می‌خورند
با کابوس‌هایم آمده‌ام
کابوس‌هایی که طناب دار
چاقو خوردن
زندان
به جرم اندیشه عادی‌ست
به کجا رسیده‌ام؟
با این کابوس‌ها
درون خودم حبس می‌کشم.
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

◇نمونه‌ی شعر عربی:
(۱)
معَ دُخانِ سیجارتِکَ
وبآخرِ جُرعةٍ
أَزولُ أَنا.
معَ سیجارةٍ أُخرى
أَنتَ تَحرقُنی.
لقدْ تعوَّدتَ علیَّ
إِذا تَرکْتَنی،
فإِنَّ صوتَ سُعالِکَ
سیَصدرُ منْ فمِی.
هواؤکَ، عندَما لاَ تأْتی،
یَصیرُ مطرًا
فأَحملُ مظلَّةً فوقَ کلِّ ذکریاتِکَ،
وقدْ کنتُ کَتبتُ کلَّ ذکریاتِکَ بالدَّمِ،
وفَهمتُ، فِی وقتٍ متأَخِّرٍ،
أَنَّهُ حینَ رَحیلِکَ،
کنتَ أَطلقتَ رصاصةً علَى المظلَّةِ.
الموتُ ورقةٌ بیضاءُ لِنصٍّ؛
یجبُ أَن نَکتُبَ علَیْها شیئًا
إِن کانَ مُمکنًا،
فأَنا مُستعدَّةٌ أَن أَکتُبَ سُطورَکَ.
أَدورُ
داخلَ دُخانِ سیجارتِکَ الَّتی أَشعلتَها،
ومعَ آخرِ رشفةٍ مِنها
یَبقَى عَقبُها،
ولاَ شیءَ یَبقَى منِّی.
ولِدتُ وکنتُ أَبکِی،
وعِشتُ وأَنا أَصرخُ کثیرًا؛
أُریدُ أَن أَرحلَ معَ ابْتسامةٍ
تُشبِهُ الـ«مُونالیزا».
عندَما أَشمُّ رائحةَ الحبِّ
لاَ تستطیعُ مروحةُ أَیِّ مصنعٍ
أَن تکونَ منافسةً لِی.
اُنثرُونی کبَتَلاتٍ،
وأَرسِلُونی إِلى «باریسَ»،
وادْعُونی «جُولییتَ»؛
سأَکونُ العطرَ الأَکثرَ بیعًا
عندَما لاَ أَستطیعُ أَن أَذهب
أَرسمُ حِصانًا.
صوتُ خُطَى الحصانِ
یمکنُ سَماعهُ حتَّى منْ بینِ الأَلوانِ.
هذهِ لوحةٌ
لاَ یمکنُ کبحُ جِماحِها

(۲)
أَن أَراکَ؛
هذهِ عَادةٌ.
حینَ لاَ تکونُ هنَا؛
أَراکَ أَکثرَ.

(۳)
بالأَمسِ؛
فُقِدَتِ المرأَةُ فِی ورُودِ شَادرِها.
الیومَ؛
ظهرَتِ فِی أَزهارِ شجرةِ التُّفَّاحِ.

(۴)
عندَما تأْتی؛
ظلِّی عَلى کتفَیْکَ.
عندَما تَذهبُ؛
أَظلُّ بلاَ ظلٍّ.

(۵)
عندَما تَفتحُ الصَّحیفةَ
یقفزُ مِنها صاروخٌ إِلى الخارجِ.
المآتمُ والموتَى الَّذینَ یخشَونَ القبرَ
خفیُّونَ وراءَ ظهرِکَ
أَصواتُهم صفاراتُ إِنذارٍ حمراءَ.
دبَّاباتٌ عدَّةٌ علَى المائدةِ
طائراتٌ تخترقُ حاجزَ الصَّوتِ فِی الغُرفةِ.
تحصلینَ على خندقِ خلفَ منضدتِکِ،
وتُهدِّدینَهم کلَّهم لأَن یَعودُوا إِلى الصَّحیفةِ.
تُزحفِینَ،
وتُطبِقینَ الجریدةَ علَى بعضِها،
وتتظاهرینَ بالنَّومِ.
معَ هذهِ الصَّحیفةِ لاَ یمکنُ إِزالةُ هذهِ النَّافذةِ.
 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

سرچشمه‌ها
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://www.facebook.com/sanaz.davoodzadehfarI
https://www.facebook.com/CuteKillaPress
https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=46035
https://www.alhadath.ps/article/54990
https://t.me/avaye_parav_va_Ebraz
https://m-bibak.blogfa.com/tag
https://www.hoozoor.com
http://www.aghalliat.com
و...
 

  • لیلا طیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی