لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی
۲۱
آبان

  • لیلا طیبی
۲۱
آبان

روستای زیویه کامیاران

کوه شیرین سوار

سعید فلاحی

 

  • لیلا طیبی
۲۰
آبان

  • لیلا طیبی
۱۹
آبان

  • لیلا طیبی
۱۹
آبان

❆ شعرهایش:

 

عشقم شاعر است،
کاش میشد
به آغوش میکشیدم
شعرهایش را...

 

#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۱۸
آبان

  • لیلا طیبی
۱۸
آبان

داستان کوتاه دندان

 

ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟
با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!
رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.
من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!
نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاهی کوتاه به دختر کوچکم انداختم و بغل‌اش کردم. 
دردِ دندانم به کلی فراموشم شد. انگار اصلأ درد نداشته است.

 

لیلا طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۱۶
آبان

❆ افتادن:

هراس افتادنم نیست
به دستانت
ایمان دارم.

#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۱۶
آبان

  • لیلا طیبی
۱۵
آبان

کاش می شد
دست خودم را می گرفتم
تنهای تنها
تا آنجا می رفتم که کسی نبود...

#لیلا_طیبی

 

  • لیلا طیبی