لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی

مریم نوابی نژاد

دوشنبه, ۲ دی ۱۴۰۴، ۰۲:۵۰ ق.ظ

بانو "مریم نوابی‌نژاد"، شاعر، نویسنده‌ و خبرنگار ایرانی، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی از دانشگاه علامه است، که سابقه‌ی فعالیت در حوزه‌های اجتماعی را دارد. 

 

مریم نوابی‌نژاد


بانو "مریم نوابی‌نژاد"، شاعر، نویسنده‌ و خبرنگار ایرانی، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی از دانشگاه علامه است، که سابقه‌ی فعالیت در حوزه‌های اجتماعی را دارد. 
وی سوژه‌یاب برنامه‌ی "ماه عسل" بود، و اکنون با شبکه نسیم، به عنوان خبرنگار اجتماعی کار می‌کند. 


┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄


◇ کتاب‌شناسی:
- جهان از یک نفر به بعد 
- یک جنگل مداد حرف داشتم اگر...
و...


─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─


◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
خیال تو
همان چراغی‌ست
که قبل از سفر
روشن می‌گذارم
تا دیگران نفهمند
کسی در خانه نیست.


(۲)
یک جنگل مداد
حرف داشتم اگر
سوخته کبریت تو
امانم می‌داد.


(۳)
آنقدر که دنیا را ریاضی می‌بینی
محاسبه بلد نیستم
بگو چقدر می‌ارزد
شکوفه‌ای که رو به تنهایی این اتاق
تبسم کرده؟
چقدر ضرب و تقسیم لازم است
تا بشود شر فاصله‌ها را
از روی زمین کم کرد؟
بگو هر صد کیلومتر چقدر می‌سوزاند
پرنده‌ای که
راه لانه‌اش را گم کرده؟


(۴)
نمی‌ترسم از جنگ
یا زلزله‌ای که تهران را
در یک شب سیاه می‌بلعد!
نمی‌ترسم از احتمال برخورد شهاب سنگ
با زمینی که از یک لحظه به بعد
روی مدار مقرر نمی‌چرخد
نمی‌ترسم از تمام شدن توی خواب
یا آخرین لبخندم روی دیوار.
می‌ترسم این شعر آخری باشد که می‌نویسم!
گوشی را بردار...


(۵)
به اندازه چراهای بی‌شماری
که از خودم پرسیده‌ام
به اندازه سیب‌هایی
که نچیده پیش پای من افتاد
به اندازه خواب‌هایی
که ناخواسته دیده‌ام
به جرم بوسیدن یک "تــــو"
در شعری کوتاه
به خاطر رقص پیراهنم در باد
چقدر گناهکارم!
نزدیک‌تر بیا
تا بهشتی شوم
و از این همه حساب و کتاب
دست بردارم.


(۶)
[سر بزنگاه]
من با تو هیچ مرز مشترکی ندارم
جز همین سیم خارداری که
حتا تن رویا را زخم می‌کند
جز همین هوا
که هیچ پرنده‌ای را به رسمیت نمی‌شناسد
جز همین صدایی که
به آن طرف دیوار هم نمی‌رسد
جز خدایی که
سر بزنگاه اخم می‌کند!


(۷)
تصمیم گرفته‌ام
هر چه تو را
به یاد من بیندازد
دور بریزم
فقط یکی بگوید
با چای اول صبح
با سیگار آخر شب
با خلوت بعد از ظهر خیابان
با خانه‌های پلاک چهل و چهار
با نیمه‌ی تابستان
با آخر بهار
با اولین برف
با درخت غرق شکوفه
با باران
با باران
با باران
چه کنم؟


(۸)
فراموش کردن،
توهم سرباز خسته‌ای است
که خیال می‌کند،
چون جای زخمی روی بدنش نیست؛
سالم از جنگ به خانه برگشته است...


(۹)
[تنهایی]
می‌شود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مُرد

ولی قهوه‌ی غروب‌های دلگیر جمعه را
که نمی‌شود
تنهایی خورد.


(۱۰)
[اگر از تمام دنیا سهم من نباشی]
دموکراتم
وقتی در کافه‌ی کوچکی
رو به روی هم نشسته باشیم.

لیبرالم
حتی وقتی شک ندارم
داری برای به دام انداختنم دانه می‌پاشی.

سکولارم
وقتی از بودنت مطمئن نیستم.

به چپ می‌زنم
اگر راستش را نگفته باشی.

طالبانم
اگر از تمام دنیا سهم من نباشی.

 


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی


┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄


سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
www.sadeamaghashang.blogfa.com
www.radepayeshaar.blogsky.com
www.khiyalekham.blogfa.com
www.blogeram.blogfa.com
www.cofe-sher.blog.ir
www.namnak.com
www.iranketab.ir
و...

  • لیلا طیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی