لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی
آخرین مطالب

ناهید کبیری

جمعه, ۲۴ آبان ۱۴۰۴، ۰۲:۵۱ ق.ظ

استاد بانو "ناهید کبیری"، شاعر، نوبسنده و مترجم کُرد ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۲۷ خورشیدی، در کرمانشاه است.

 

ناهید کبیری

استاد بانو "ناهید کبیری"، شاعر، نوبسنده و مترجم کُرد ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۲۷ خورشیدی، در کرمانشاه است.
او در رشته‌ی علوم اجتماعی در مقطع لیسانس از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده است، و دوره‌های بازیگری تئاتر و گریم را در ایالت جورجیای آمریکا گذرانده و در ایران دوره‌ی مربی‌گری یوگا را کامل کرد.
او علاوه بر شعر، چند رمان و داستان کوتاه نیز نگاشته است. داستان‌هایش غالباً به زبان ساده است و در بعضی قسمت‌ها شاعرانه می‌شود. هدف اصلی شخصیت‌های کتاب رسیدن به عشق و آزادی است، که معمولاً آن‌ها را به بن‌بست می‌کشاند.
آثار این شاعر از تنوع زبانی و تصویری چشم‌گیری برخوردارند و در عین پیوند با سنت‌های ادبی، نگاهی نوگرا و انسانی را دنبال می‌کنند.
وی به نوع روایت و زاویه‌ی دید و تنوع در آن‌ها توجهی ویژه دارد. بیشتر داستان‌های او با زاویه‌ی دید اول شخص و به صورت تک‌گویی درونی است.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ کتاب‌شناسی:
● شعر:
- لحظه‌ها در باد، ۱۳۶۳
- آرزوه‍ای‌ پ‍ای‍ی‍زی‌، ت‍ه‍ران‌: اس‍پ‍رک‌، ۱۳۶۸
- غروبی‌ها، ۱۳۷۲
- در ستایش خورشید، ۱۳۷۵
- دلخوشی‌های پراکنده، ۱۳۷۸
- طرحی بر سنگ، شرحی بر سار، ۱۳۸۱
- پنجره‌ای کافی است تا آفتاب شود، ۱۳۸۶
- کلمه کلمه به سوی تو، ناشر: اچ اند اس مدیا، لندن، ۱۳۹۴
- بی‌سرزمین
- در خواب راه می‌رود انگار پاهایم
- دامنم را می‌تکانم از ابر
- ضیافت شیشه و باران (گزینه اشعار)
- بعدازظهرهای عطر و شانه و چتر
و...

● داستان:
- جمعه‌های بارانی
- رؤیای شیرین
- پیراهن آبی
- مرا به بغداد نبرید
- شبی که ستاره‌اش را گم کرده بود
- شب و ستاره‌ها و سارا 
- پرسه در خیابان‌های سرد
- کشتی ماه عسل
- دمپایی‌های لنگه به لنگه
- تیراندازی در باک هد (Shooting In Bu‌ckhead)
و...

● ترجمه:
- شب‌های ردانته (ترجمه‌ی رمان نیکلاس اسپارکس)
- آرامش با ساده‌ترین روش (نوشته‌ی استیون اش)
- زندگی خود را متحول کنید (نوشته‌ی استیو چندلر)
- دفتر خاطرات (نوشته‌ی نیکلاس اسپارکس)
- انتخاب (نوشته‌ی نیکلاس اسپارکس)
- شب‌های رودانته (نوشته‌ی نیکلاس اسپارکس)
- به خلوت کوهسار بیا با من (شعر) 
و...

از خانم کبیری، علاوه بر آثار مکتوب، دو آلبوم شعر شنیداری نیز با عنوان مشترک "با تو گفتن‌ها"، منتشر شده است.
در سال ۲۰۱۵ میلادی، مجموعه‌ای از اشعار او با عنوان "کلمه به کلمه تا تو"، با ترجمه‌ی دکتر "سعید سعیدپور" در لندن منتشر شد و مورد توجه مخاطبان انگلیسی‌زبان قرار گرفت.
همچنین کتاب "انار و شکوفه و زیتون"، مجموعه شعرهای از ایشان است، که توسط "کورت شارف"، به زبان آلمانی ترجمه شده است.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
از پشت شانه‌های شبی تاریک
آسمان را دیدیم
لب‌های باد
سرد بود
لرزیدیم
و به آینه خندیدیم
در آسمان مگر چه بود
چه بود
چه بود در آسمان پر راز
در آن فراز
که زیر انبوه خاک پنهان شدیم

از هراس…؟

(۲)
روزی که عشق را قسمت می‌کردند
پرواز را
به تو دادند
قفس را
به من
از پشت میله
آسمان پیدا نیست
تا جای پای آبی‌ات را
تماشا کنم…

(۳)
در فرصت چای و کلمه و کلاغ
فنجان‌ها خالی شدند
چای را نوشیدیم کلمه‌ها با تفاله‌های سیاه
در دایره‌ی چینی فنجان خشکیدند
قار و قار کلاغی از پشت شاخه‌‌های دل‌‌تنگی
لختی سخوت را شکافت.
از پنجره به آسمان جمعه نگاه کردم
غروب سنگین بود صدای باز و بسته‌ شدن در
و صندلی خالی‌ات روبه‌روی من.

(۴)
باران هنوز می‏‌بارید
گوشه‏‌های چتر شکسته بود
اریب تند آب
از حجم تنهایی‌ام
به سوی جاذبه‏‌های خیس لایه‏‌های زمین
فرو می‏‌رفت
و ماه
در ذهن پریشان آسمان
تصویر مات و منجمدی داشت
مثل سنجاقک بی‌جان لاغری که آن روز صبح
به حلقه‏‌های پرده‏‌ حمام گیر کرده بود.
گفتم
تو نگران آفتاب نباش
رویاها را در جیب‌هایم پنهان کرده‌ام.

(۵)
یک شاخه قصه
نیمه‌ی راست‌ام را آبستن کرده
یک شاخه شعر نیمه‌ی چپ‌ام
به چپ و راست برای همین هی کشیده می‌شوم
و منطقِ راهِ راست را خط‌خطی می‌کنم.

(۶)
[دامن‌ام را می‌تکانم از ابر]
به کجای جهان کوچ کرده‌ای در روزهای آخر اسفند؟
که عشق بعد از این همه زمستان هنوز پیدا نیست
و من کنار تنهائی خودم نشسته‌ام میان دو دیوار
هنوزِ هنوز…
از شمال به قیامت سیمان می‌رسم از جنوب
به ارتفاع دودی ابر.
گفتم زمان به کجا می‌رسد اکنون که از حجم سخت سنگ
نمی‌گذرد رفتارش.
و ماهی‌های سرخ پیراهن‌ام تشنۀ آب…
نه چکاوک و نه گنجشک؛
آفتاب
به عطر سنبل و نرگس در تپه‌های مه‌آلود روزهای آخر اسفند
اعتراف کرده است.
که خواب چکاوک و گنجشک
از انجماد ناخوش آبگیرهای بهمن است
در مسیر شاخه‌های شکسته‌ی صنوبر و یاس.

حالا دامن‌ام را می‌تکانم از ابر
مشت مشت ستاره بر سرم
تو
بریز!
با کیف و کتاب و عینک و کلمه
از زمان بگذر!
نه با دست‌های بسته
با دست‌های باز…
 

(۷)
[با واهمه‌ای خفیف]
انبوهی از تو بر بند بندِ شب
بر چراغ کورسوی سقف
بر سنجاقکی گمشده که به شیشه می‌خورد
بر ملافه‌های به هم ریخته
بر چین‌چینِ توری پرده هی چنگ می‌زند چنگ می‌زند چنگ
انبوهی از تو بر دلم…
و من از عبور دوباره‌ی فردا
در غربت بی‌حادثه‌ی خیابان‌های بی‌باران
خسته می‌شوم از رهگذرانِ آهنی؛
از سکوت بی‌همهمه از پچ پچ بی‌فریاد
که به چراغ‌های قرمز این همه طولانی
این‌همه عادت کرده‌اند
و با واهمه‌ای خفیف
از تیک و تاک قدم‌های سنگینی که پرهیب سیاه‌اش را
در پیچ‌وخم کوچه‌های خلوت و خون
به تعقیب عاشقان می‌کشد
در ضیافت‌های الکل و غیبت و سیگار
هی حرف می‌زنند هی حرف می‌زنند حرف…
و مریم نام گلی بود که پشت شیشه‌های پنجره‌اش
در انتظار باران مُرد.

حوصله‌ای نیست دیگر، نه حوصله‌ای نیست
که پیش از احتمال آفتاب
به ایستگاه قطار بیایم
و با گریه‌ای گره خورده در گلویی چاک چاک
دستمال توری عطرآگین‌ام را برایت تکان بدهم
و با چشم‌های خمار سرمه کشیده بگویم سفر بخیر
محبوب گریزپای نامهربان من
سفر بخیر!

سایه روشن که دیگر نه!
تاریک تاریک به خانه می‌آیم
و انبوهی از تو را
زیر ستاره‌های سرد پهن می‌کنم
انبوهی از تو را

(۸)
[زندگی ۱]
با صدای گریه‌ی نوزادی
در یک صبح روشن تابستان
متولد می‌شد زندگی.
بوی توت و آفتاب می‌داد
با کفش‌های کوچک کوچه
راه می‌افتاد.
دفتر حساب و کتاب و جریمه‌اش را
به دست می‌گرفت
و در صدای زنگ مدرسه
گم می‌شد
خانه‌ای بود
که کلوچه و عشق و آشتی می‌پخت.
بزرگ که می‌شد
بیش‌تر ابری بود تا آفتابی.
روزی که
پائیز بود و باد و تنهائی
زندگی
قهر کرد و از هرچه جاده بود گذشت.
چنان دور رفته بود
که دیگر باز نمی‌گشت…

(۹)
[زندگی ۲]
زندگی را دوست می‌دارم
وقتی از پشت شکوفه‌های سیب
صدایم می‌کند
وقتی با آینه و انار
به خانه می‌آید
و کنار رؤیاهای نارنجی من
در ایوان بهار می‌نشیند.
وقتی بوی باران را
در کوچه‌های سعادت
پخش می‌کند
و عصرهای مرا
به سینمای «شکوه علفزار»
و «وداع با اسلحه» می‌برد…
زندگی را
مثل یک روز فاتح آفتابی
وقتی که با شب می‌ستیزد
دوست می‌دارم.

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
www.poempersian.ir
@Morvaridpub
و...

  • لیلا طیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی