مریم سیدافقهی
مریم سیدافقهی
خانم "مریم سیدافقهی"، شاعر خوزستانی، زادهی سال ۱۳۵۸ خورشیدی، در آبادان و اکنون ساکن هرمزگان است.
مریم سیدافقهی
خانم "مریم سیدافقهی"، شاعر خوزستانی، زادهی سال ۱۳۵۸ خورشیدی، در آبادان و اکنون ساکن هرمزگان است.
ایشان لیسانس علوم تربیتی و فوقلیسانس زبان و ادبیات فارسی دارد و در حال حاضر مشغول تدریس است.
کتاب «ترانهای در منقار پرنده گیر کرده است» مجموعهای از سرودههای اوست، که توسط انتشارات سومیتا بندرعباس منتشر شده است.
کتاب داستان «آخرین زمستان»، مجموعه شعر «هنوز خیلی جوانم»، مجموعه شعر «کوچههای شهدا» و مجموعه داستان کودک و نوجوان «وضعیت سفید» از دیگر آثار نشر یافته او محسوب میشوند.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
◇ نمونهی شعر:
(۱)
دافعهی دست
جغرافیای برهوت!
گم بودم در شورهزار
کوهی آه
میسُرید خار از دامنم
و سرانجام، بیراههای میانجی!
سکوت، حلقهی زرین بر انگشتهای خَم
بیرون مانده ریشههای اجابت
از صبوریِ اندام؛
مسیرهایِ اصلیاند بوها
دانهی فلفلی
به جنبش انداخته سایهی روشن
باد از هراس
فرو میریزد باران
و بهار بهار
وظیفهی تو
تمام است!
من که از انهدامِ سنگ
بغل گرفته بودم زخمی بنفش را
فصولِ پدیدار
از حیرتم میشکفتند
سبب نبود
شکلی از دویدنِ اسب
در لکههای پوستی
سرعت سقوط ماه
از آسمان
کُندیِ محسوسی داشت
دلالت فاصله آینهای است هماکنون
نگو تو از مجاورت من میآیی!
منِ آشپزخانه
منِ تعلیم دهنده
منِ رونده
پاشیده شده خواب
بر بستر تمدن؛
دو گیس من مهیاست
و تاب میخورد سرِ تو!
افعیِ سرخی کمطاقت
گره بر گرههای بیشمار
زدهاست قیچی
و حکمِ جاری به گوشهای پهناور بیابان
نجواست:
بباف فلسفهات را
سرسریتر از قصه
دو ستاره از چشمم
بدوز به ویرانی
بگو چه داری مگر
از دردسر تازه
در سبد اعتراف و خرید روزانه،
شایستهی نامی که گل کنم دوباره از پیراهن سبز!
گناهِ تازهی من
رشد کرده است
وحشیتر از رایحهی (هَلپه)
و دشت در قُرُق ِ تلخیهاست
آمده از سر
بیرون
محال در لذایذِ (شاید که زندگی همین باشد)
نیشخند،
بر بیهودهترین سوگواری
ناگهان میافتاد بیرون از رِیل
تمامی اعداد و عقربه
روان قدم میگذاشتند در خونم
هلاهلِ کژدم
آنچه که بیضربان، واژه میشد
تا
شب، -هیزم تَر –
بسوزد
انگار
در معالجهی وقت
درد،
برهنه نشد
انگیزهی تمام گیاهان
ثمر نبود
که با ریشههای هواییِ آزاد
در آبهای شور
زیست میکردند
بوی تند لاکهای خالی از پُشت
در سکونِ جلبکها
میچرخید
و پنجهی آواز، ماه را بدرقه میکرد
صید از تکرار نمیافتاد
افتادیم از همسُرایی
یکییکی
به کاسبرگِ گلی
یا
کیسهی نرمتنی
و نگهداری از باران
چه چشمهای منزهی میخواست!.
(۲)
سر داده بودم
در مخالفتِ باد
آواز ده عاطفهی جاری
شکفته
در خونِ گیاهی مرغوب
که ذکاوت صبح را
میدوشیدند
استوار بودم اکنون
رونده در هراسهای مجاور
به بوی کبودی پراکنده
و لحن جهان غریبی
نیفتاده بود
هنوز از حدقهی آرامشم
-به ترجمان تازه درآمدند
معانی محدود-
ببوس انسان را
دخیل بر ممکنِ یکباره!
مصافِ هر دم تازه
به وسوسه
طلوع بال و برگ را
آغاز خواهد کرد
دست که به شیهه میبرم
یک دشت
گندم بریان
میپاشی
به لالی علف
و معابر مغبون شهری
میزبان کبوتران آزادی ست
اکنون
چیست نامم
که افتاده از بلندی آسمانخراش
در دهان موش و ماهی و آدم
پاکیزه است هنوز!؟
(۳)
ما
چه میدانستیم
که کسی سایههایمان را
اجاره کرده است
تا بهای دیدن خورشید را
بگیرد؟
ما چه میفهمیدیم
که درد
آمیزش فلسفه است و کلمه
و گل
گل
تنها پاسخ تناسخ است
به تنازع بقا
...
عطرِ رقصان
در اندوه و دود
گیج میشود
کاش
راه بازگشت را
باران
نشُسته باشد.
(۴)
از من چه فایده اگر
درخت گل ندهد
که رخ دادهام به باد
و میچرخد
هزار عطر فریبنده
در کاسهی چشمم
به غوغای لایزالی قصه
دست برده سکوتِ آدم
نگو که عقوبت آینه
جدال سادهای ست با حاشیههای منبّت
و خامیِ هر تصویر
سوت ممتدی که میپیچد در دِماغ
بیمحابا اگر میرسیدی به متروی نزدیک
چه تهرانها
که از دهانم نمیافتاد!
اما راه
معوج و باریک
در امتداد سانحه
گل کاشت
تا تنفس کند
لفظ خاطره
در تقابل و تشویش
راست است
که هراس من، کم مینویسد از جنگ
و نشخوار میکند بسیار
انگار
در تلالؤ بیعاری
تکیه داده قاصدکی
به شانهٔ صلح
میرود به هرکجا
و پیغام پیغام
مزین از تضارب آرای بکر
شکل تازه میگیرد
محوطهی اندوهگین دهان / که خبرساز
باز میشود به گرسنگی
مجادلهی تازهای نیست
نداشتنِ امکان
از سمتِ درستکار ِ پنجره
آغاز میشود
و ادامهی قحطی
بیقاب و منظره است
در ریشههای شب.
گردآودی و نگارش:
#لیلا_طیبی
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
سرچشمهها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://t.me/Adabiyat_Moaser_IRAN
www.dastaneshiraz.com
www.mahgereftegi.com
www.vaznedonya.ir
www.honaronline.ir
www.cherouu.ir
و...
- ۰۴/۰۵/۰۷