بودنت چندان نبود
که کودک خیالم را آرام کند،
نبودنت اما
خلایی است؛
پُر نشدنی!
#لیلا_طیبی (رها)
بودنت چندان نبود
که کودک خیالم را آرام کند،
نبودنت اما
خلایی است؛
پُر نشدنی!
#لیلا_طیبی (رها)
استاد نامیرا "احمد اعطا" ملقب به "احمد محمود" نویسندهی خوزستانی در دهم دی ماه سال ۱۳۱۰ خورشیدی در اهواز دیده به جهان شد. پدر و مادر او، هر دو متولد شهر دزفول بودهاند؛ به این دلیل او به دزفول تعلق خاطر بسیاری داشت به شکلی که در اغلب آثار او میتوان ردپایی از گویش مردم دزفول را مشاهده نمود.
او تحصیلات دبیرستان را در مدرسه شبانه شاپور و در سال ۱۳۲۹ به پایان رساند و پس از آن راهی دانشکده افسری شد. او در سالهایی که در دانشکده افسری به سر میبرد، درگیر بازی سیاست شد که تبعید و زندان را به دنبال داشت.
نخستین باری که احمد محمود به زندان افتاد به ماجرای کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ باز میگردد. او که فردی سر سخت و دغدغهمند بود به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد و ۴ سال از بهترین سالهای جوانی خود را در زندان به سر برد و پس از آن نیز به بندر لنگه تبعید شد. اما در این دوران به نوشتن روی آورد. او نخستین داستان خود با نام "صُب میشه" را در مجله امید ایران در سال ۱۳۳۳ منتشر نمود. نگارش این داستان همانند شعلهای کوچک به او زندگی او دلگرمی میداد به شکلی که او هرگز نتوانست نوشتن را رها کند. دومین نوشتهی او یک مجوعه داستان با نام "مول" است که در سال ۱۳۳۸ توسط نشر معین منتشر شد و نوید بخش یک شروع حرفهای برای احمد محمود بود.
او در ادبیات، رئالیسم اجتماعی را دنبال میکند و صدای طبقهای از جامعه است که قربانی فقر و اختلاف طبقاتی شدهاند و فرصت کمتری برای شکوفا کردن استعدادهای خود داشتهاند.
نخستین رمان بلند احمد محمود، "همسایهها" نام دارد. او بین سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۵ مشغول نگارش رمان همسایهها بود. پس از پایان بازنویسی آن او تا مدتها شرایط را برای انتشار رمان مناسب نمیدانست به همین علت بخشی از آن را در نشریات به چاپ رساند. همسایهها نهایتا در سال ۱۳۵۳ توسط انتشارات امیرکبیر در تهران منتشر شد؛ اما تا سالهای بعد گرفتار سانسور و توقیف بود.
احمد محمود در طی ۴۳ سال فعالیت ادبی خود در مجموع ۱۴ کتاب شامل، ۹ مجموعه داستان کوتاه و ۵ رمان بلند را منتشر کرد.
▪︎کتابشناسی:
• مجموعه داستانها:
- مول (۱۳۳۶)
- دریا هنوز آرام است (۱۳۳۹)
- بیهودگی (۱۳۴۱)
- زائری زیر باران (۱۳۴۶)
- پسرک بومی (۱۳۵۰)
- غریبهها (۱۳۵۰)
- دیدار (۱۳۶۹)
- قصه آشنا (۱۳۷۰)
- از مسافر تا تبخال (۱۳۷۱)
• رمانها:
- همسایهها (۱۳۵۳)
- داستان یک شهر (۱۳۵۸)
- زمین سوخته (۱۳۶۱)
- مدار صفر درجه (۱۳۷۲)
- درخت انجیر معابد (۱۳۷۹)
• ترجمه:
- آدم زنده (رمان) - اثر ممدوح بن عاطل ابونزال (۱۳۷۶)
• دیگر آثار:
- دو فیلمنامه.
- حکایت حال، گفتگوی احمد محمود با لیلی گلستان، انتشارات معین.
احمد محمود در طول سالهای پرافتخار خود تنها یک جایزه در ایران دریافت کرده است. آخرین اثر او، درخت انجیر معابد برندهی اولین دوره جایزه هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۰ شد.
همچنین جایزه پکا برای مجموعه آثارش در سال ۱۳۸۰ دریافت کرد.
احمد محمود در اواخر عمر دچار بیماری تنگی نفس شد و این بیماری در سال ۱۳۸۰ یک بار او را به بیمارستان کشاند. در اول مهرماه ۱۳۸۱ بار دیگر حال او به وخامت گرایید و پس از انتقال به بیمارستان و بستری شدن، در روز جمعه ۱۲ مهر سال ۱۳۸۱ به دنبال یک دورهٔ بیماری ریوی در بیمارستان مهراد در تهران درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
- احمد محمود (ادبیات معاصر ایران در گذر زمان ۱) نوشته حبیب باوی ساجد، انتشارات افراز.
- احمد محمود (مجموعه یاد ۶) نوشته حسین جاوید، انتشارات ایده خلاقیت.
- بیداردلان در آینه (معرفی و نقد آثار احمد محمود) نوشته احمد آقایی انتشارات بهنگار.
- جستارهایی دربارهٔ آثار احمد محمود را محمد مفتاحی در نشر روزگار به سال ۱۳۹۴ منتشر کرده است.
- باژن، کیوان. ۱۳۹۹. همراه با احمد محمود، به کوششِ کیوان باژن، تهران: نشر هزاره سوم اندیشه.
ثریا خلیقخیاوی شاعر، مترجم و نویسندهی مشکینشهری زادهی تیرماه ۱۳۵۳ خورشیدی است. او دیپلم را در رشتهی تجربی در مشکینشهر (خیاو) اخذ کرده و بعد تحصیلات خود را در شهرهای تبریز و اردبیل تا مقطع کارشناسی ارشد ادبیات ادامه داد. او دبیر ادبیات مدارس اردبیل است.
ثریا خلیق تاکنون دو کتاب چاپ شده دارد؛ که آخرین آن «دختر شهر یئری میباشد» که در قالب شعر سپید سروده شده است. میتوان گفت خلیق در این کتاب، روایت و تاریخ و شعر را با هم تلفیق کرده است.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
هالای چکن قایالار
گورولداییر حوزون
قولومداکی ساعاتی یئره آتاراق
قاچیرام قارغالیقدان
پیلله پیلله ائنیرم ایچیمه
قاپینی ایکی اللی بوتون گوجومله باغلاییرام؛
گؤزومون ایچینه باخیر قاپی
آنلاییر منی!
***
ایچیم
قورونموش، ال چاتمایان بؤلگه
اطرافی هؤرولوب هالای چکن قایالارلا
بورادا هئچ چئشیت باغلانتی ممکون دئییل
یالنیز شعر اولاشیمی وار
بورادا اسکی دن بیر دیزه چکنده
دونیا ایشیقلاناردی
بوراسی تانری تار چالان یئر
بیر شعر آلیشدیریرام
اوزاقلاشیرام ساختا سالخیم سؤیودلردن
یاخینلاشیرام ان گووندیییم سنه
سن،
شعرلرین دایانمایان اورهیی...
اویاغام و یوخودا
یوخودایام و اویاق
تار چال آییلیم دوستوم!
تانیییم تانینمایانلاری
قارا قویولاری
داشیل ویجدانلاری
تار، تانری، سن
سن، تانری، تار
قاپینی آچمام گرک؛
گوون نفس نفس نفس... یاییلمالی
سن وارسان
ثریانین گوون تانریسی
بیر پیلله، ایکی پیلله، اوچ...
گوزلریمی یومورام
قوِللاریمی آچیرام
گونشه ساریلیرام
تااااار چاااال...
(۲)
لال
زنده لال و مرده لال و بغض لال و حرف، لال
واقعیت مثل گنجشکی است زیر برف لال
نمرههایم چند شد گفتم، صدایی زرد گفت:
فعل لال و امتحان لال و قلم در صرف، لال
نورها کورند، مجبورند، محصورند... آه!
شهر لال و شیوه لال و فکرهای ژرف، لال
میز صبحانهست و من شبنامه میخوانم چرا؟
صبح لال و میز لال و تکههای ظرف، لال
گاه باید راز دل را زیر آب، آتش کشید
نغمه لال و نعره لال و آب لال و حرف لال...
(۳)
آن شب تمام وسعت تبریز شعر شد
چشم تو شعر... هستی من نیز شعر شد
عطر دلت رسید و دلم را فرا گرفت
گلهای سرخِ روی دل میز، شعر شد
پاییز گفت: عشق حرام است!!... خندهمان؛
در پیش چشم لشکر پاییز، شعر شد!
من عاشق صدای تو؛ یک شهر محو ما
با شوق حرفهای تو، هرچیز شعر شد
شالی که دور گردن من بود، باز شد
حسی که از هوای تو لبریز... شعر شد
باران و بوسه، حس غزل، رعد و برق عشق؛
آن لحظه زیر بارش یکریز، شعر شد
آرامش "فروغ"، زمان را احاطه کرد
دنیای بیطراوت "پرویز"، شعر شد
عشق تو در دلم به حیاتش ادامه داد
این آتش عزیز طلاخیز، شعر شد
با هم غزل شدیم در آغوش واژهها
آن شب تمام وسعت تبریز شعر شد.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
دنیای عاشقها،،،
با شکوه وُ زیباست.
***
دنیای آدمها اما،
--سنگ و،
--جنگ و،
--زخم و
--خون !.
#رها_فلاحی
#هاشور
https://t.me/rahafallahi
در ناگهانِ باغچه،
آفتابگردانی شُکفت وُ،
دیدم:
--[نورِ خدا] بود!
#رها_فلاحی
#هاشور
https://t.me/rahafallahi
استاد محمد حق نویس فرزند "میرزا طاهر"، شاعر و معلم لرستانی در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در شهر بروجرد دیده بجهان گشود. پس از اخذ دیپلم متوسط به دانشسرای خوزستان رفت و پس از اخذ مدرک خویش به استخدام آموزش و پرورش درآمد. پدرش نیز طبع شعر و شاعری داشت.
از استاد حق نویس، یک کتاب به نام "آئینهی دل" به یادگار مانده است.
ایشان در هشتم شهریور ماه ۱۴۰۰ درگذشت و در قطعهی هنرمندان دارالسلام بروجرد به خاک سپرده شد.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
بیا به پیش من امشب نهان، بمان و نرو
نهان ز چشم بد این و آن بمان و نرو
خیال روی تو چندیست میهمان دل است
شبی تو نیز مرا میهمان بمان و نرو
دل از برای تو بر من بهانه میگیرد
بیا ز دست دلم وارهان بمان و نرو
خدای را که بگوش دل بلاکش من
حدیث تلخ جدایی مخوان بمان و نرو
"محمد" از تو صفا خواهد و امید وصال
که نیست حوصلهام این زمان بمان و نرو.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منبع
- کتاب مشاهیر و مفاخر بروجرد، جلد سوم، احمد معطری.
شب
با روشنای چراغهای شهر،
خندهی ستارهها را ماسید.
#رها_فلاحی
#هاشور
https://t.me/rahafallahi
پروانه بیابانی
استاد بانو، پروانه بیابانی یکی از شناخته شدهترین شاعران خطهی هرمزگان زادهی سال ۱۳۰۵ در بندرعباس است. ایشان تحصیلات ابتدایی خود را در این شهر به پایان رساند و با ازدواج تحصیلات را رها کرد.
خانم بیابانی چگونگی شاعر شدنش را اینچنین بیان میکند: "در دوران کودکی رسم بر این بود که بچهها را به مکتبخانه میفرستادند. من نیز در آنجا علاوه بر فرا گرفتن قرآن، به شعر و ادب و داستان علاقهمند شدم تا جاییکه در سن ۸ سالگی کتابهای (یوسف و زلیخا) و (خرم زیبا) را مطالعه کردم. دقیقا از آن دوران به بعد سرودن شعر را آغاز کردم."
بیابانی گرچه سبک کهن را در شعرش دارد؛ ولی روح نوگرای او کلمات را آنقدر صمیمی و با باورهای امروز نزدیک میکند که فراموشمان میشود که در سبک کهن سیر و سلوک مینماییم.
وی غزلیات، دوبیتی، مثنوی و رباعیهای زیادی را سروده است.
▪︎کتابشناسی:
- پر پروانه - نشر کنکاش - ۲ شهریور ۱۳۸۹
- در گلستان محبت زخم و نیش خار نیست (در سه بخش غزلیات / رباعیات و دوبیتیها توسط خود شاعر به چاپ رسیده است.)
- قفس خاطرهها - نشر سپاهان دانش - ۱۳۸۷
▪︎نمونه شعر:
(۱)
خوشا از عشق تو سرشار بودن
به یادت تا سحر بیدار بودن
طبیبم گر تویی دارم تمنا
همیشه لذت بیمار بودن
***
خوشا در نیمه شبها با تو بودن
به وصفت این دوبیتیها سرودن
خوشا دروازههای رحمت تو
به روی هر خطاکاری گشودن
***
خوشا از عشق تو دیوانه بودن
به آن دیوانگی افسانه بودن
خوشا ای مشعل جاوید هستی
به پیش درگهت افسانه بودن.
(۲)
خوش آمدی ز ره ای نو بهار سبحانی
که جان به راه تو سازم ز شوق قربانی
بیا که سفره طبعم قشنگ و پر غزل است
برای آنکه تو هستی عزیز، مهمانی
به یمن مقدمت آنسان به دوست نزدیکم
که با خدا بکنم گفتگوی پنهانی
تو ای همیشه بهار، ای بهار جاویدان
که باغ عشق ادب را کنی گل افشانی
مدام نخل تو سرسبز باد و پر ز ثمر
که باغبان تو بوده است نیک انسانی
درود بر تو محمد(ص) که باغبان گشتی
به عشق پاک بر این بوستان عرفانی
صفای نام تو افطار روزه داران باد
که قوت برکت جسمی و راحت جانی
شمیم عطر وجود تو جاودانه ترین
چو آیههای کلام خدا به قرآنی
هزار شکر که بار دگر ز ره برسید
برای خاطر ما این بهار یزدانی
تو آن خجسته بهاری و ایمنی ز خزان
به چهار فصل طبیعت همیشه یکسانی
صفای محفل یاران فروغ رویت توست
بیا و خاطر «پروانه» کن چراغانی.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)