لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی
آخرین مطالب
۲۵
دی

  • لیلا طیبی
۲۰
دی

مجموعه اشعار هاشور ۱۵ #لیلا_طیبی (رها)

 

 

#هاشور

 

 

سال‌هاست،،،

پابندت مانده‌ام!

دلم روشن‌ست،،،

حتمن پا به زندگی‌ام می‌گذاری...

 

 

#لیلا_طیبی (رها)

#هاشور

#شعر_سپید

#شعر_کوتاه

#کتاب_عشق_از_چشمانم_چکه_چکه_می_ریزد!

  • لیلا طیبی
۱۸
دی

 - شعر:

 


تو،،، 
    شــاعری!
وَ من؛ 
تندیسِ شــعرهایت!

 

 

#لیلا_طیبی (رهـا)
#کتاب_عشق_پایکوبی_میکند
#هاشور

  • لیلا طیبی
۱۷
دی

احمد حجتی بروجردی

احمد حجتی، فرزند محمد حجتی که جد ایشان هم حاج مولا اسدالله بروجردی معروف به حجتالاسلام، از بزرگان شهر بروجرد بود، در سال ۱۳۱۵ در شهر زیبای بروجرد دیده به‌جهان گشود. 
ایشان دوران ابتدایی را در مدرسه فردوسی بروجرد و دوران متوسطه را در دبیرستان‌های پهلوی و محمدرضا شاه بروجرد در سال ۱۳۳۴ سپری کرد و سر انجام برای ادامه تحصیل راهی تهران شده و در دانشگاه تهران موفق به اخذ مدرک لیسانس در سال ۱۳۳۸ در رشته علوم طبیعی شد. وی بعد از گذراندن دوران سربازی با گذراندن دوره ی تربیت دبیری در دانش سرای عالی در مهر ماه ۱۳۴۲ با سمت دبیری به استخدام آموزش و پرورش بروجرد درآمد و پس از ۳۳ سال و چند ماه خدمت در سال ۱۳۷۳ بازنشسته شد.  بعد از بازنشستگی به تهران نقل مکان کرده و حدود ۷ سال در ناحیه ۲ و ۷ تهران، در مدارس غیردولتی  تدریس کرد. 
ایشان احمد حجتی به  نقاشی و کار صحنه و حکاکی روی پوسته ی تخم مرغ رنگ شده، هم علاقه‌ایی خاص دارد. 
استاد حجتی پس از انقلاب به جمع انجمن ادبی اوستا در بروجرد پیوست و در کنار استادانی مثل استاد حسن گودرزی (کوشا) و مرتضی ذاکر و استاد فلسفی به مراوده ادبی پرداخت. 
اشعار حجتی بروجردی به دو دسته تقسیم شده است. یکی به گویش و لهجه ی بروجردی و دومی به فارسی که در آن از غزل و رباعی گرفته تا مثنوی و دوبیتی وجود دارد.
کتابی از اشعار او با نام «گلدشت» توسط «سعید شیرین‌بیان» به چاپ رسیده است که منافع آنرا به صندوق ایتام بروجرد تقدیم کرده اند.

- نمونه‌ی شعر:

(۱)
ووری یرد

شهر پر دار و درخدم ووری یرد
نو عروسی تیره بخدم ووری یرد
شی وشت شد که چینی بیماری؟
خلوت و بی کس و بی یاری؟
او رو ماهت چینی پر اخم چنه؟
ووری یرد بو همه جات زخم چنه؟
کامی نامرد گرفدارت کرد؟
شادیاته برد وا غم یارت کرد؟

(۲)
رسوا کردی

خویته خو د دلم جا کردی
اوسنک مشک منه وا کردی
م وری تو شی بییم شی کردم
اما تو وا دل م بد تا کردی
وعدهاته همه باورم کردم
ا چه هی امروز و فردا کردم
ان چی که قول میایی آسو
دو سه روز دیه حاشا کردی
دل د هولم که چه وادت کردا
وا ایی کارا که د دنیا کردی
تو شویی پر پر و رخدی د کلم
اشکمه سیل و یه دریا کردی
تا میاما که کمی اخت بشیم
بونیی جسی و دعوا کردی
هر کجا سر مکشم حرف تونه
دس مریزا که چه غوغا کردی
کاری کردی که نباید بکنی
احمد عاشق و رسوا کردی.

(۳) 
دل که اشگس اشگس

آردمو وخدی که بخدس بخدس
مرد سازش آیه کپس کپس
هر چی اشگس مش جرش بزنی
اما دل وخدی که اشگس اشگس
هر چی رخدا، شایدا جمع بش
آبرو وخدی که رخدس رخدس
سر بالا ک او جوری غوز نکو
قد و بالایی که خمس خمس
بارته انازه ی زورت وردار
زیر بار ار کسی نمس نمس
خووه دوسی می نمو محکم با
رشته ی انسی که قرپس قرپس
خو حواست با که نفدی د زمی
زیر پا هر کسی تلس تلس.

(۴)
چه فایده دارد 

بگو چه فایده دارد، دویدن و نرسیدن 
بدون بال و پری زنده بودن و نپریدن 
در این شلوغی بازار پر فریب دروغین 
متاع مهر نمودن ولی کسی نخریدن 
کلید اشک به امید باز کردن در رضوان 
و قصه ی شب و غم را هزار بار شنیدن 
به چهره داغ پلید و سیاه زهد نشاندن 
به پشت پرده ی نیرنگ تار و پود تنیدن 
چه سود این همه گفتار بی‌عمل هیهات 
ز هر چه عقل سلیم است ساده دست کشیدن
نقاب ریش به سیمای بدقواره چه حاصل؟
و از حقیقت دنیای پیش روی بریدن
چه قدر واژه ی مرگ از زبان جهل شنودن
و زنده بودن خلق خدای هیچ ندیدن
صبوری تو خدایا به قدر وسعت دنیاست
چه روز پر جبروتی حساب خلق رسیدن.

(۵)
فریاد و فغان ما به جایی نرسید 
مُردیم از این درد و دوایی نرسید 
زان ساز که تقدیر به دستان تو داد
جز نغمه ی ناساز توایی نرسید.  

    (۶)         
بوسی ز لبت دو صد یورو می‌ارزد
ناز تو به صد بیا برو می‌ارزد
تو مزرع سبز فلکی داس ابرو
کشت تو به زحمت درو می‌ارزد.

(۷)
اگر سردی و بی‌تاثیری ای آه
و گر بی‌سوز و بی‌تدبیری ای آه
دلی باید که در آتش بسوزد
تو در این باره بی‌تقصیری ای آه. 

         (۸)
دریغا خویش را شیدا نکردیم
دل خود راهی دریا نکردیم
ز هر سو غرق در آیینه بودیم
به جز خود در آن پیدا نکردیم.


جمع‌آوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی
۱۶
دی

  • لیلا طیبی
۱۳
دی

اسماعیل فارس

ملا اسماعیل فارس از شاعران قرن سیزدهم هجری قمری  در شهر بروجرد دیده به‌جهان گشود.  وی متخلص به «فارس» بود و به لقب «سیف‌الشعراء» ملقب بود.
«محمدحسن خان اعتمادالسلطنه» در کتاب «الماثر و الاثار» که در سال ۱۳۰۶ قمری تألیف کرده است، می‌نویسد که: "فارس شاعری ماهر و در این زمان در تهران می‌زیسته است."
شعرهای فارس، در ستایش مذهب شیعی و درباری است و وصف آب و هوای بروجرد و موضوعات دیګر.
دیوان فارس به خط نستعلیق پانزده سطری در کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی مشهد موجود می‌باشد.
فارس بروجردی در آغاز سده‌ی چهاردهم هجری قمری زنده بوده و کتاب «منتخب الزیاره» را در سال ۱۳۰۶ به چاپ رساند.
فارس بروجردی شغلش تجارت و بازرګانی بوده و در فن شعر و ادب بهره‌ای وافر داشته و با بسیاری از شاعران معاصرش در ارتباط مکاتبه‌ایی بوده و معاصرین او را در آثار نظمی و نثری خود ستوده اند، از جمله «وفایی شوشتری».
فارس در سال ۱۳۱۱ قمری در بروجرد درگذشت و در گورستان کوی صوفیان آرمیده است. در ضمن آب انبار قدیمی حاج ملا اسماعیل در بروجرد یادگار این شاعر بزرگ می‌باشد.

- کتاب شناسی:
✓ دیوان فارس بروجردی.
✓ منتخب  الزیاره.
✓ قصیده‌های فارس بروجردی.

  - نمونه اشعار:
(۱)
ویحک ای شهر بروجرد به امصار ببال
که بگسترد همای شرفت از سر بال
هزار شاعر مداح حضرت تو چو فارس
هزار واصف و صاف صفوت تو چو حسان.

  (۲)
رسید موکب مسعود فخر دوده‌ی عدنان 
بسوی شهر بروجرد از دیار خراسان 
چو پا به خاک بروجرد سود، سود ز رفعت 
کلاه گوشه‌ی این خاکدان به گوشه‌ی ایوان.
 
(۳)
نکته‌دان شاعر سحارم و فارس به عجم 
سرفراز از همه علمی چو سرافیلم من 
مسکنم شهر بروجرد، چه شهری که ز لطف 
گفته فردوس برین کز تو ز تخجیلم من 
پیشه‌ام شغل تجارت، هنرم گفتن شعر 
در دبستان ادب معنی ترسیلم من.

                                   (۴)
بر قفل مرادات من ای کلک کلیدی
یا تیره شب بخت مرا صبح، سپیدی
نام من و شعرم، ز تو مشهور جهان شد 
تو کشور اقبال مرا، پیک و بریدی.

(۵) 
سپاه برف در کانون مسخر کرد دنیا را
چنان، کاندرمه نسیان ریاحین، کوه و صحرا را
رسیده برف بر جائی، که از اوجش به آسانی 
توان یازید دست و برگرفت، اکلیل جوزا را
شگفتی نیست گر دهری، قیامت را شود منکر 
که حشر از زیر این برف گران، سخت است موتا را
شد آتش قبله مردم، مگر کرد است بهمن مه 
یکی از داعیان ملت زرتشت، سرما را.

 
جمع‌آوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
 
 ـــــمنابعـــــ
✓ سخنوران بروجرد، صفحه ۳۳۴.
✓ فرهنگ سخنوران، جلد دوم، صفحه ۶۸۰.
✓ الماثر و الاثار، اعتماد(الما) صفحه ۲۹۶، جلد اول.
✓ فهرست کتابخانهء مرکزی دانشگاه تهران، جلد ۱۴، صفحه ۲۲۴.
✓ تاریخ بروجرد، جلد دوم صفحه ۲۴۹.
✓ فهرست کتابخانهء آستان قدس رضوی، جلد ۶، صفحه ۳۵.

  • لیلا طیبی
۱۰
دی

- از تبار یعقوب:

یوسفِ من!
من از تبار یعقوب ام..
نگاه کن؛
چه صبورانه درد می کشم
           دوری ات را!؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- کتاب:

نه سنگِ لحد
نه باره و بارگاه،،،
                                *
بر گور من،
نامم بنویس وُ،
--جلدی کتاب بگذار!
   

#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور

  • لیلا طیبی
۰۷
دی

اسماعیل خان بروجردی

اسماعیل خان بروجردی با تخلص به «سرباز بروجردی» در قرن سیزدهم هجری در شهر بروجرد متولد شد. او از طائفه‌ی کاکاوند بروجرد و از شاعران متوسط زمان خویش بود. او در غزل سرودن دستی داشته و در درگاه «نواب محمد قاسم میرزا» به منصب تخلص خود ممتاز و سرهنگ سرباز است.
«محمد حسن خان اعتمادالسلطنه» در الماثر و الاثار و «محمود میرزا قاجار» و «خان بابا مشار» در تألیفات خود، او را شاعری متوسط معرفی کرده‌اند.
او در سال ۱۲۸۹ هجری قمری از دنیا رفت و بالغ بر ۵۰۰۰ بیت شعر از وی به جای ماند.
«خان بابا مشار» در کتاب مولفین می‌نویسد: "اسماعیل خان بروجردی (سرباز بروجردی) در بروجرد تولد و تمکن یافت و به بروجردى مشهور شد و چون در فوج نظام صاحب منصب بوده، تخلص سرباز را براى خود برگزید".   ایشان در انواع شعر دست داشت و دیوانى در مراثى به نام «اسرار الشهاده» از او باز مانده که دو مرتبه در تبریز چاپ شده است.
«دیوان» اشعارش قریب پنج هزار بیت است و نسخه‌ای از آن در کتابخانه‌ی «سید محمدعلی سبزواری» موجود است که در سال ۱۲۶۰ هجری قمری و در عصر ناظم در بروجرد  نوشته شده است و نسخه‌ای دیگر از دیوان او در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران وجود دارد و شامل غزلیات به ترتیب حروف تهجی و ساقی نامه که نزدیک به دو هزار بیت شعر در آن موجود می‌باشد.

- کتاب شناسی:
✓ اسرار الشهاده یا دیوان مراثی.
✓ دیوان اشعار سرباز بروجردی به اهتمام محمدتقی بن حسن، مشهور به خوشنویس.

- نمونه‌ی اشعار:
)
زمین میکده را شیخ شهر مدرسه کرد
مقام پاک دلان را محل وسوسه کرد
ریخت چون یار برخ طره خم در خم را
کرد آشفته ز هم جمعیت عالم را
چون دلم سرد شود جانب میخانه روم
از دم مغبچگان گرم نمایم دم را
نازنینا نگهت طرز غزالان دارد
از که آموخته آهوی نگاهت رم را
جرس ناقهء عشق تو ز تخت اندازد
از لب جام به صحرا پسر ادهم را
زاهد از جلوه او نیست خبر ای سرباز
چشم حق بین نبود دیده نامحرم را.

 (۲)
دل ز حلوای لبت میل چشیدن دارد
شهد چون در رطب افتاد مکیدن دارد
زاهدا چند ملامت کنی از عشق بتان
بشنو، این سخن از من که شنیده دارد
هر کجا باز شود دفتر رخساره دوست
دفتر دانش و زهد تو دریدن دارد.

           (۳)
تنت گشتم ز جان شاید که گاهی
بسوی خود کنی آواز ما را
خدا را دلبرا در بوته‌ی غم
چنین بهر خدا مگذار ما را
دلا جان در ره آن نازنین ده
بپای آن بکن سرباز ما را.

   (۴)
شو از غم سوگواری پیش دیرم
می ماتم بجام از شیشه دیرم
بیاد قامت رعنای اکبر
مه آن دارم که در خون ریشه دیرم.

 
جمع‌آوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

ـــــمنابعـــــ

- سخنوران بروجرد تالیف غلامرضا مولانا بروجردی
- تذکره حسین حزین بروجردی
- فرهنگ سخنوران جلد اول
- اثر آفرینان جلد سوم
- حدیقه الشعراء جلد اول
- کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران دیوان سرباز بروجردی.

  • لیلا طیبی
۰۶
دی

  • لیلا طیبی
۰۵
دی

سید حمید محمودی

سید حمید محمودی متخلص به «درخت همدانی»، شاعر جوان هندانی بود که در بعد از ظهر ۲۳ مرداد ماه ۱۳۹۹ به دلیل ابتلا به کرونا در ۳۲ سالگی، درگذشت.
او متولد ۱۳۶۷ در همدان، دانش‌آموخته‌ هنر اسلامی از دانشگاه هنر اسلامی تبریز بود. علاوه بر شاعری، دستی هم در طراحی و گرافیک داشت. این شاعر جوان صاحب مجموعه شعر «رقص جویده» بود که مرداد ۱۳۹۹ در ۱۵۶ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه از سوی انتشارات بامداد نو منتشر شد. 
از درخت همدانی فقط چند نمونه شعر در فصلنامه‌ ادبی «نوشتا» (شماره ۴۲، سال سیزدهم، زمستان ۱۳۹۸) منتشر شده بود، اما همین چند نمونه شعر و این دفتر تازه‌ منتشرشده، نوید شاعری بااستعداد و با آتیه را می‌داد.

 - نمونه شعر:
این قلم است 
که سعدی بر بالاش 
توت می‌تکاند 
تا به لب‌هات زند 
جامش به زمین کوبد و فریاد کشد:
سلامتی رنگ و عطر و طعم 
که در شما گوشت می‌شوند.

 
جمع‌آوری: 
#لیلا_طیبی (رها)

  • لیلا طیبی