لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی

عمران حیدری آریا شاعر همدانی

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۲۹ ق.ظ

استاد "عمران حیدری آریا" مشهور به "آریا پارسی‌سرا" (به خاطر سرودن سروده‌های پارسی و بدون واژه‌های غیر پارسی) شاعر، نویسنده، مدرس و واژه‌شناس همدانی، زاده‌ی سال ۱۳۴۸ خورشیدی، در همدان است.

استاد "عمران حیدری آریا" مشهور به "آریا پارسی‌سرا" (به خاطر سرودن سروده‌های پارسی و بدون واژه‌های غیر پارسی) شاعر، نویسنده، مدرس و واژه‌شناس همدانی، زاده‌ی سال ۱۳۴۸ خورشیدی، در همدان است.
ایشان که دکترای تاریخ، و زبان و ادبیات فارسی دارد، بنیان‌گذار پارسی‌سرایی نوین و بنیان‌گذار روش نوین واژه‌شناسی است.
ایشان هم اکنون دبیر کانون ادبی بنیاد فردوسی ایران، دبیر کانون شاعران کارگزاران سازندگی ایران، عضو شورای موسسان بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش و
مدیر عامل شرکت (آریادوخت مادپوش) تولید و پخش پوشاک زنانه‌ی مجلسی می‌باشد.


▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
تنھای تنھا در نوای خویشتن 
جز خود ندارم آشنای خویشتن 
ھر شب نشستم بر فراز گوش خود
پندار می‌بافم برای خویشتن 
خود سایه کردم بر فراز شانه‌ام
از بی‌کسی گشتم ھمای خویشتن 
گم می‌شوم در سایه‌های گرد خود
پر می‌زنم در لابه‌لای خوبشتن 
دستم بگیر ای آشنای دیگران
چون پشت‌پا خوردم به پای خویشتن 
از خود گریزانم به سوی ناکجا 
از بس شنیدم ناسزای خویشتن 
ھی می‌زنم فریادھا بر گوش خود
بیزارم از این ھوی‌وھای خویشتن 
از خویش می‌گیرم نشان خویش را
در پیش‌رو ھستم گدای خویشتن 
از ناکسی‌ھا بسکه خوردم بی‌صدا
می‌دانم اینک با خدای خویشتن 
خود را به گمراھی کشاندم با خودم
از بس نشستم زیر پای خویشتن.


(۲)
می‌روم از پشت ناله آه را پیدا کنم 
در پساھنگ‌ام فروغِ ماه را پیدا کنم 
در شبی تاریک و راه بی‌صدا جا مانده‌ام
تا به دیدار نگاھش راه را پیدا کنم 
سال‌ھا دنبال راز خویشتن بودم مگر 
از نھانش آن دل آگاه را پیدا کنم 
دردِ دل‌ھایم به گوشِ بازِ مردم جا نشد 
می‌روم تا کنجِ دنجِ چاه را پیدا کنم 
در میان کاھدان دنبال سوزن نیستم 
باید از دریای سوزن کاه را پیدا کنم 
من که در شترنگ او سرباز گمنامی شدم
می‌روم شاید شکوه شاه را پیدا کنم 
ھی به این در، ھی به آن در می‌زنم اندیشه را
تا مگر اندیشه‌ی دلخواه را پیدا کنم 
شیر بیشه ھمچنان از پشت خنجر می‌خورد
می‌روم اندیشه‌ی روباه را پیدا کنم.


(۳)
نانوشته‌هایم را
بر دلم می‌نویسم 
تا درختی 
به کاغذ شدن
محکوم نشود.


(۴)
تا سبزه‌ی
نگاهمان
به هم گره خورد،
از خود به در شدیم.


(۵)
بی‌نشان بود و به دارش کشیدند 
پایین که آوردند 
زیبا و پرآوازه شده بود
تابلوفرش ایرانی.


(۶)
روز و شب
می‌گذرد
بوم سفید است هنوز
با این که در آن
آن همه فریاد کشیدم.


(۷)
رفتی و
هرگاه نگاهت 
به من بر می‌خورد
به من بر می‌خورد.


(۸)
نیازی به 
کارت زرد نیست 
ما پیش از بازی
با سیب قرمز 
اخراج شده‌ایم.


(۹)
سپهر آبی‌ام
در پای ایرانم 
خلیجی خسته‌ام اما 
همیشه پارس
می‌مانم.

 


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

 


 منابع 
www.maadpoosh.com
www.sabzmanesh.net
www.oqabnews.com
www.heydariariya.ir

 

 

  • لیلا طیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی