لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

شعر و ادب و هنر و...

لیلایی

وبلاگ خصوصی انتشار نوشته ها و اشعار بانو
#لیلا_طیبی (رها)

بایگانی
آخرین مطالب
۱۴
آبان

بانو "فرزانه صیاد"، شاعر ایرانی‌ست.

 

 

فرزانه صیاد

بانو "فرزانه صیاد"، شاعر ایرانی‌ست.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
این سکوت هر جایی را جمع کن
به صدای گنجشکانی گوش بسپار
که از باران‌های بسیار
سیراب‌اند
با چینه دانی پر از حرف
بر تن تاکی خسته...

حتا از شکاف همین دیوار
که روز با چشمان میشی
نظاره‌گر است

این سکوت را بشکن!
جان گیاهی سبز شود
ابرها ببارند
روی دست زمین
از گلوی خشکیده سطر سطر این کلمه‌ها
در ریه‌های شعر...

آه انگار نه انگار
که در پیراهن باغچه
عطر گلی کمیاب می‌شود.

(۲)
شبیه تو،
که مرا زابراه باران کرد،
مثلِ پنجره‌ای در چگالی ابرها
جرم انتظار را
توهم هر آه،
آبستن کرد
من و این پرده‌ها
به پای تو هر شب کنار می‌رویم
کجای فاصله
قدم رنجه می‌کنی!

ماه این قصه‌ها
پشت دست‌هایم، خواب رفت!.

(۳)
زخمی که روی پای خودش ایستاده،
عمقش را فریاد نمی‌زند
پا به پای دردهایش بزرگ می‌شود!.

(۴)
من و تو در دلِ خود دردِ چون پَرک داریم
میان سینهِ خود آهِ پر تَرک داریم
اگرچه معجزه دست ما قلم شده است
ولی به صفحه دل عشق را بی‌کلک داریم
به سمت فاصله‌ها در حوالیِ هر عصر
نگاه، روی تنِ دشتِ قاصدک داریم
اگر چه زخمِ دلِ ناشکیبمان باز است
میان دکهِ دل سنک ‌چون نمک داریم
چگونه دل بکنم از خیالِ بودن تو
که بار دوش شدیم و غمی یدک داریم.

(۵)
دستانت
ادامه راه،
پلی که مرا
به تو می‌رساند؛
کمی نزدیک‌تر بیا
می‌خواهم در عطر پیراهنت
گم شوم!.

(۶)
خالق این شعری،
شعری که شروعش از من؛
و پایانش در دستان توست!!

(۷)
سراغت را از کدام واژه بگیرم
که هیچ واژه سراغ تو را نگیرد؟!
کدام استعاره،
کدام تشبیه؛

دست تمام سطرها بسته است
و انگار در گلوی شعر
نام تو آرام
     پژواک می‌شود
آوازی تا دور دست‌های جان
هیاهویی که
کبریت و کاغذ نمی‌شناسند
با پنبه سر می‌برد...

(۸)
مرا نسپار
به هق‌هق‌هایِ بی‌پدر
به خواب‌هایی
که از آستین‌شان
عطر کافور می‌چکد

از چاله‌هایی که در چشمانم
گور خود را کنده‌اند

بگذار واژه‌های خیس من
تا حوالی انتظار تو
پر کشند!.

(۹)
کسی یادش هست؟
شاخه‌ای بودم
شکسته
در سیلی باد...

حالا درختم
ایستاده
در دل جنگلی دور!!!

(۱۰)
دلم خون است
ننگ جنگ
با بمب و تفنگ
پاک نمى‌شود!

(۱۱)
بیایی
و عطر تو
خانه را بر دارد

آب به آب شود فواره
گنجشک ها چینه‌دان ِ تنهایی را
رها کنند و
در هوای تو دانه بر چینند 

باد برگ‌های ریخته را دُور خود بچرخاند
و پنجره
در کوچه باغ ِنگاه تو نفس بکشد

آه تو بیایی
تا در آغوشت
بوسه‌های گمشده
پیدا شوند!.

(۱۲)
زخمی که روی پای خودش ایستاده،
عمقش را فریاد نمی‌زند
پا به پای دردهایش  بزرگ می‌شود!

(۱۳)
دلخوشم به عطر گلی
و آفتابی
که یخ سیب‌ها را می‌شکند،

به نسیمی
که گوشواره‌های گیلاس را می‌تکاند

هنوز در رگ و ریشه خاک
عطر خیس باران
سوغاتی ِ آسمان است
نفسی که در اندیشه برگـها جاری‌ست
در ذره‌های اتاقی تاریک
که آزادی
به موازات میله‌های قفس نفس می‌زند

شبیه ذوق ذوق ِ قناری کوچک
در کلّه ِ سحر!

(۱۴)
به اشاره‌ای
می‌نشیند
پای عود،
دود،
دود،
دود غلیظ عریانی
در شب سکوت

عطر گیسوانِ کیست
که شانه می‌شود!؟
 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://t.me/honare_adabiyate_moaser
@Adabiyat_Moaser_IRAN
@http_shear_parsi
@Harirsherrr99
و...

  • لیلا طیبی
۱۳
آبان

خانم "فرزانه متولی"، شاعر لرستانی، زاده‌ی سال ۱۳۴۹ خورشیدی در شهرستان الیگودرز و اکنون ساکن اراک است.

 

فرزانه متولی

خانم "فرزانه متولی"، شاعر لرستانی، زاده‌ی سال ۱۳۴۹ خورشیدی در شهرستان الیگودرز و اکنون ساکن اراک است.
وی دبیر آموزش و پرورش و دارای مدرک کارشناسی فیزیک از دانشگاه اراک بوده که در سال ۱۳۷۶ خورشیدی، موفق به اخذ این مدرک شده است.
خانم متولی فعالیت در عرصه‌ی شعر و همکاری خود را با انجمن ادبی فردوسی الیگودرز را از کلاس اول دبیرستان در سال ۱۳۶۴ (سه سال پس از تأسیس انجمن ادبی) آغاز کرد و تا سال هفتاد که ساکن الیگودرز بوده، این همکاری ادامه داشته و در دوره‌ی دانش‌آموزی عناوین مختلفی را در شعر کسب کرده است.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
مادر! تو گلبانگ هزاران افتخاری
در فصل‌های غربتم، فصل بهاری
موی سپیدت قصه‌ی تلخ جوانی‌ست
دستان تو غم‌نامه‌های زندگانی‌ست
در خلوت دنیای تو صدها خزان بود
در خنده‌های تلخ تو، رنجی نهان بود
نیلوفر تنهای باغ انتظاری
برگ خزانی و همیشه بی‌قراری
چین و چروک چهره‌ات صد قصه دارد
هر قصه‌ای صدها هزاران غصه دارد
در غربت دنیای تو صد آرزو مُرد
بر پای من گل‌های امید تو پژمرد
از انحنای قامتت، دیروز پیداست
فردای من از رنج چشمانت هویداست
یکتا تپش‌های دل شهر شبی تو
تنها انیس لحظه‌ی درد و تبی تو
با من بمان در سال‌های بی‌قراری
مادر تو آغاز دل‌انگیز بهاری!
 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

سرچشمه‌ها
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://telegram.me/FerdoosiAlg
و...
 

  • لیلا طیبی
۱۲
آبان

خانم "آرزو مختاریان"، شاعر، مترجم، نویسنده‌ و پژوهشگر ادبیات و فرهنگ عامه معاصر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۶ خورشیدی، در اصفهان است.

 

 

آرزو مختاریان

خانم "آرزو مختاریان"، شاعر، مترجم، نویسنده‌ و پژوهشگر ادبیات و فرهنگ عامه معاصر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۶ خورشیدی، در اصفهان است.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ کتاب‌شناسی:
- سو نداری ای چشم سیاه
- کج نشسته‌ای
- هزار سال دعای خیر / مجموعه داستان یی یون لی
- روز می‌افتد زیر سرو
- مانه و ابژه نقاشی / میشل فوکو
- سامسای عاشق / هاروکی موراکامی
- گاو بازی / رادی دویل
و...
 

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
چشمه‌ای در مه
زیر چراغی روشن و خاموش
با شکوفه‌های گلرنگی به دیوارهای اتاق
و بونه‌های پُر از هنداونه‌های سرخ آبدار
به زمین

چشم‌ها در چشم‌خانه‌ها می‌گردند
گرد گردان
پرده‌های شفاف آویخته
چون لایه‌های پیاز
وقتی آب به چشم می‌آورند

مرغان آسمان
لابد خورشیدی نو دیده‌اند
ما چشم گردانده‌ایم و ندیده‌ایم
جز بر خاک‌های نرم میان‌تهی راه نرفته‌ایم

پس این پَر من است
بماند به یادگار
و این رنگین‌کمان دَمِ بلند زاغچه‌ای‌ست
روی چشمه‌ای از مه
و این آتش من است
و این چراغ من است
از پنبه‌های نسوز

(۲)
هنوز در پرّ عقاب است
خاکستری نه
رگی نو
نوری افتاده بر آب.

باد خبر داشت
که سکان چرخاند.
چندان که نشنیدم صدای در بر لولا
و ندیدم قند به دهان برده باشد
برق زد و پیدا شد
رُخی
زیر ابر؛
صنوبری شکافته‌ی زنده.

هنوزش در آب است
برگ‌های نیلوفر.

(۳)
بر تاریک‌ترین مژه
برفی‌ست
فرشی
چکیده از قندیل‌های بهاره
نه بلم پارو داشت
نه آب‌ها روان بود
بر سرِ هر خاربن
ما نشسته بودیم
کتف‌ها سوراخ
چشم‌ها به راه
فلفل‌های قرمزِ خشکیده
بر نخ
لکه‌های درشتِ چربیِ کاغذ
ریخته از دهانِ روز
بیرون

(۴)
نه بَر کوهی ما را می‌گذاری
نه روز نو می‌شود

روز
تا عصر
تا سرِ شب
روز تمام می‌شود
و زیرِ آفتاب
گُل به نیلوفرِ پیچیده‌ی دورِ نرده‌ها نخواهد ماند

شب همه چیز را به یاد می‌آوریم
از آن تیزیِ مُهره‌های گردن‌
که از گوشتِ ساییده،
و از پوست
بیرون جهیده ناگهان و
کسی با دهانِ بازِ خونی خبر داده که نخوابیده‌ای
از این دنده
به آن دنده
از کوه
پایین غلتیده‌ای و
سپیده‌ای دمیده
که زیر آفتابَ‌ش
هیچ‌چیز تازه نیست.

(۵)
نکند اناری که این‌همه وقت به درخت رسیده
ناگهان بیفتد و تاریک و گندیده باشد
خم نشده بودم و دیدم
تَرَک‌هاش سرخ نیستند و سیاهند
خم‌ شدم و
دانه‌هاش به هم تپیدند

پس آنهمه شب تا صبح
آن‌همه تلنبارِ لباس‌های روی جالباسیِ پشتِ در
آن‌همه آب که پای شمشادهای برگ‌دهنده رفت
برگ‌های روشن
برگ‌های تیره

(۶)
آب‌های زاینده‌رود
تا ساحلِ سبزی که برای نشستن بود
بالا آمده بودند و
آن‌جا
هنوز ننشسته بودم
که ناگهان این رگبار
این ابرهای بالای پلِ فلزی
هنوز ننشسته بودم و ناگهان این رگبار

(۷)
نور از نشیبِ موهات
ای ماه
که بر سرِ ما
روزها و شب‌ها می‌درخشی
ای ماهِ رخشنده‌ی کامل
بر راه‌پله‌ و
نردبانِ محلِ گذر
ای رفته بر بام و
نیفتاده
با استخوان‌های سفیدِ آفتاب‌ندیده
افشاندی

(۸)
ایستاده‌ای و
چشم‌هات درشتند
زیبایی و
پاییز زرد و سرخ است
ریسه‌ای از چراغ‌های ریزِ رنگی ریخته تا گردنت
برق می‌زنی
در شب
درختی و چه برگ‌هایی
کفتری هستی در زمهریر
با قلبی تپنده و‌ پرخون
از جلدت برون
از بال‌های بلندِ سفیدِ صدفی‌ات
افتاده کنارِ رود
من خواب رفته‌ام
مرا بلند کنید
و بر شاخه بگذارید

(۹)
گفتم مگر زمینِ زبر را
پا بر سرش گذاری
من آنم که ظهرها
از روی تراشه‌های معطرِ چوب می‌گذرم
از آب‌های مات بر بخارهای کیمیا

ای ظهرِ آفتابی و ای ظهرِ ابری
دیوارهایت بلند است
طاق‌هایت بلند است
طاق‌هایت بلند و چرک است
گرمایت گِرد
سرمایت دانه‌های منفرد و سّرد
انگار موشی بی‌دندان و شیری بی‌یال در دام
منجوق‌های ریزِ رختت پریده به آسمان
نامِ کوچکِ من
و نام خانوادگی‌ام
در دفتری بلند با جلدی از زرورق

کفِ حوض سُرید پات و نیفتادی

برگشتم از روی رنده‌های چوب و دو چشمِ سرخ نگاهم کرد
شش چشمِ سرخ
از انار و سیب و بِه
همه شکفته بر سینی
خام و
پخته
نارس و رسیده و آبدار
آنگه گندیده و افتاده از درخت و دهان
به زبریِ زمین

خواستی بتازی به پشتِ گاو
پات سُرید بر کفِ حوض
ای شیرِ بیشه
و ای نهنگِ سهمگین که به آب اندری
چگونه بیرون جهم از دهانت
چگونه شمع را در باد
در بی‌باد روشن کنم.

(۱۰)
در خیابان‌های پهنِ شهر
راه که می‌روید
ببینید
تکه ابری سفید و نرم
بالای ساختمانی اداری
با شکم روی برق‌گیر افتاده و مُرده
و ببینید هیچ‌کس در پیاده‌رو نایستاده
و همه راه می‌روند
حتا بُزی بالای کوه
می‌ایستد و نگاه‌مان می‌کند
که راه می‌رویم
و نگاه‌مان به تکه ابرِ سفیدی‌ست
که می‌جهد و بالاتر می‌رود و
نمی‌افتد
بر آن برف‌های آب شده‌ی بی‌سرانجام
 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://www.iranketab.ir
https://baangnews.net
@Astrakancafe
و...

  • لیلا طیبی
۱۱
آبان

خانم "ماندانا مبکی"، شاعر و نویسنده‌ی ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۲ خورشیدی، می‌باشد.

 

ماندانا مبکی

خانم "ماندانا مبکی"، شاعر و نویسنده‌ی ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۲ خورشیدی، می‌باشد.
کتاب‌های "صدای آب شدن برف" و "دو شاپرک بر خارهای شکوفان"، از آثار مکتوب ایشان است، که چاپ و منتشر شده است.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
تو ای بادِ شمال  
حالا که گل‌های پرده را می‌لرزانی
بیا  داخل و بمان
کمی از رها بودن بگو
و از عطرِ شکوفه‌ی سنجد
بگو چند سال از آن غروب گذشت که یه یاد ندارم،
راه همیشه آنقدر طولانی بود؟
یا روزها همیشه غایب؟  
شب‌ها تا این حد سرد و بی‌ستاره بودند؟
بگو چرا ماه دیگر کامل نمی‌شود؟
بیا و راز آسمان را فاش کن
تا دیگر هیچ شاپرکی خود را به آینه نکوبد
بیا و غبار از این خانه بردار
می‌دانم بعد از آن نسیمی خواهی شد
هم مسیر با قاصدک

(۲)
سنگی انداخت،
رویاهایم همراهِ دوایری بر آب
دور و محو شدند
آه، چه صدف‌هایی در قعرِ دریا
که هرگز به ساحل نخواهند رسید

(۳)
چه بیهوده می‌خواستم
تمام فصل‌ها عاشق بماند،
از خرمالو‌های گَس
هر کدام آفتابِ زمستان دید،
شیرین‌ترین

(۴)
وقتی غروب
سایه‌ها رنگ می‌بازد
در این فکرم 
چگونه عطرِ محبوبه را
به رویای تو بفرستم

(۵)
حالا که مرداد است
بیاویز پچ‌پچی از دهانت
بر آن لاله
که دیده نخواهد شد
سرخ چون داغی
بر بال این پروانه در بند زنجیری سرد

(۶)
هو هوی باد،
کیست به سازش نرقصد
در این راه؟

(۷)
ماهِ نو
مَپرس نامَش چه بود
قبل از "پیروز"

(۸)
روزِ جهانی‌ هایکو،
فلفلِ سُرخ در هاوَن می‌کوبم
فقط همین

(۹)
پونه‌ی باران زده،
پیچیده در آگهی روزنامه
"زنی گمشده با آلزایمر"

(۱۰)
تاکِ خانه ی پدری،
پیچیده اینجا و آنجا سبز
واریسِ ساقِ پاهایم

(۱۱)
سارها می‌روند،
یک به یک جدا می‌کنم
آویشن از خاشاک

(۱۲)
زنی مجنون،
یک چیز کم دارد
پاییز این شهر

(۱۳)
بن‌بست،
بر جسدِ گربه‌ای
یک شاپرک

(۱۴)
نخستین دیدار،
پشت هر چراغ قرمز
عطرِ تُندِ کاج

(۱۵)
در انتظار کَسی،
قاصدک از تار عنکبوت
می‌دهم به نسیم

(۱۶)
سنگی غلطید،
در صدای جویبار
نُتی دیگر

(۱۷)
گلی بی‌نام
رنگِ واریسِ پاهایم،
شکفته بی‌عطر

(۱۸)
ترافیک سنگین،
آینه را تنظیم می‌کنم
روی ماهِ کامل

(۱۹)
میانِ دو آبی،
در صدایِ مرغانِ مهاجر
هر آنچه که ندارم

(۲۰)
میانِ رویا و حقیقت
بعد از پنجاه گردنه
جایی رسیده‌ام که مَپُرس،
یک سو سیب های سرخ بر درخت
سوی دیگر برگریزان

(۲۱)
به هر تقدیر روزی
زنجره‌ها سکوت خواهند کرد
اما سال‌های سال
پنهان است میان واژه‌ها
رازی مگو در شعرم

(۲۲)
تاکِ خانه‌ی پدری،
پیچیده اینجا و آنجا سبز
واریسِ ساقِ پاهایم

(۲۳)
سنگی غلطید،
در صدای جویبار
نُتی دیگر

(۲۴)
سردیِ زنجیر
می‌پیچد دورِ گردنم،
چون پیله‌ی پروانه
هنوز دختری در زهدانم
مانده در رویا

(۲۵)
سرانجام این عشق
پیشکشِ رازهایت شد،
ای ابرهای سرگردان
حالا وقتِ باریدن است
بر آفتاب گردان‌ها

(۲۶)
نعناها‌ی تازه،
دارند خشک می‌شوند
روی تقویمِ پارسال

(۲۷)
صدای کلاغ‌ها،
راهِ رفته را بر می‌گردم
بی‌صَندل‌هایم

(۲۸)
در نیمه‌ی دیگرم
دستی ریحان می‌چیند،
آنجا که عَشِقه‌ای
خزیده و در بر گرفته
ساقه‌ای رعنا را

(۲۹)
حالا که از بهار دور شدیم
با او از "هیچ" گفتم
گفت: گلِ یخ
درست آنجا که آفتاب
از کمرگاهِ زنی طلوع می‌کند
وقتی آسمان جز ماه هیچ ندارد.

(۳۰)
سرانجام این ابر
جایی خواهد بارید،
آنجا که تو هستی
یا اینجا که من
هر دو تسلیمِ تقدیر

(۳۱)
راهی میان‌بُر
از پاییز تو تا پاییزِ من،
خار تکیه‌گاهِ‌گُل

(۳۲)
از بارانِ زادگاه
قطره‌ای بر آینه‌ی ماشین
همسفر با من،
یِر به یِر تاخت می‌زنم
اندوهم را به لبخندی

(۳۳)
مِهی سنگین
نشـست بر کوه،
تمامِ ناگفته‌ها

(۳۴)
حتی پاییز هم برگ به برگ
دل دل می کند برای رفتن،
ببین کجای جهان
کدام سینه سرخ هنوز
جفتش را نخوانده

(۳۵)
عطر پرتقال
خاطره‌ای یادم آورد
برای فراموشی

(۳۶)
همه در رویا گذشت
از سیاهی تا سپیدی موهایم،
حالا تا بهار
درخت‌ها هم بین خود
برف را تقسیم می‌کنند

(۳۷)
گوش می‌کنی پروانه؟
تا  چای دَم  می‌کشید
چقدر شکوفه افتاد

(۳۸)
زنبق‌های وحشی،
من‌ در بند‌ هستم یا شما
میانِ سیم‌های خاردار؟

(۳۹)
داغیِ بوسه‌هایمان
آتشی که سال‌های سال
خاموش می‌پنداشتم،
پس بگو که آن پنجاه بهار
بیهوده نَزیسته‌ام

(۴۰)
ساقه‌ی لادن در باد،
وصیت‌نامه می‌نویسم
بدونِ رازهایم

(۴۱)
مسافر که رفت،
جای خشکِ اتوبوس هم
با باران خیس شد

(۴۲)
نیمی پُر است
دلم از این عشق
نیمی خالی،
سُرخی انگور شاید از یادم ببرد
این دیر آمدنش، آن زود رفتنش

(۴۳)
سرگرمِ مُنبت‌کاری
در عطرِ تراشه‌های سرو
غم‌های دیروز

(۴۴)
دوباره بهار،
از یک چشم هیچ چیز
ماندگار نیست
از چشم دیگر
هر وداعی زود‌ هنگام

(۴۵)
روز جهانی هایکو،
نگاهم به دنبالِ ماهِ نو
در آسمانی قدیمی

(۴۶)
سرانجام این بهار
رسید آن‌سوی دیوار،
یاس‌ِ وحشی

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی

 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://t.me/darvazei_roo_be_jahan
https://virgool.io/@kootahnevisan
www.m-bibak.blogfa.com
www.iranketab.ir
@MandanaMobkiHaiku
@mandana_mobki
@Angousht_Mah
@Haikuland
و...


 

  • لیلا طیبی
۱۰
آبان

بانو "منیر عربان" فرزند "علی اصغر" و "ملوک معمارپور"، شاعر و نویسنده‌ی لرستانی، زاده‌ی سال ۱۳۴۴ خورشیدی، در چهارراه شریعتی بروجرد است. 

 

 

منیر عربان

بانو "منیر عربان" فرزند "علی اصغر" و "ملوک معمارپور"، شاعر و نویسنده‌ی لرستانی، زاده‌ی سال ۱۳۴۴ خورشیدی، در چهارراه شریعتی بروجرد است. 
وی از نوجوانی به سرودن شعر و داستان و نمایشنامه‌نویسی علاقه داشت و داستان‌هایش را جمع‌آوری و در کتابی به‌نام "به کدامین گناه" منتشر کرد.
ایشان تحصیلات ابتدایی‌اش را در دبستان "دوشیزگان" و دبیرستان را در "فرخ لقا" (ولایت فقیه) به‌پایان رسانید و سپس وارد دانشگاه آزاد بروجرد گردید و در رشته‌ی ادبیات انگلیسی، فارغ‌التحصیل شد.
وی سپس به عنوان دبیر حق‌التدریس، ده سال در آموزش و پرورش تهران خدمت کرد، و سپس نه سال هم در شرکت نفت و یک سال نیز در نساجی مشغول به‌کار بود.
وی هم اکنون در آمریکا ساکن است و در آنجا دوره‌های مجسمه‌سازی،  نقاشی و تراشکاری را گذارنده و موفق به گرفتن سرتیفیکیت شدند، و به عنوان معلم حق‌التدریس مشغول است.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ کتاب‌شناسی:
- به کدامین گناه (رمان) 
- مردی از دوزخ 
- من او بودم
و...

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
قبل از یاوه از عیب دگران،
تاریخچه خود نگری شوی نگران 
گر دگری دارد خطا و عیبی،
تو در پلیدی و شیطنت هستی‌ از فتنه‌گران.

(۲)
شیرازی گفتا زاده پایتختم کاکو،
گفتم من مال بروجردم آمو،
انسان مهمه نه لهجه بیا دامو،
شیرازی گفتا منم مال همی باغو.

(۳)
کودکی می‌کردی بازی انیمیشن،
برنده بود گر می‌کشت آدمیان فیکشن،
شاد می‌شد با رگبار به روی کرییشن،
بازی تمام می‌شد با نابودی جنریشن.

(۴)
آن جهان عشق و امید زندگی فنا شد،
آدمی عاجز در شناخت خود فنا شد،
آن خونریز که می‌خواست ابر آدم باشد،
در جهل نفس خود ماند و در خون فنا شد.
                 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

سرچشمه‌ها
- پیچ‌ها و سایت "مشاهیر و مفاخر بروجرد" و "نام‌آوران بروجرد"، نویسنده استاد احمد معطری
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
و...


 

  • لیلا طیبی
۰۹
آبان

بانوی زنده‌یاد "فریده (معصومه) ابلاغیان"، شاعر، نویسنده و مترجم، نقاش، آموزگار و ژورنالیست بروجردی بود.

 

 

فریده ابلاغیان

بانوی زنده‌یاد "فریده (معصومه) ابلاغیان"، شاعر، نویسنده و مترجم، نقاش، آموزگار، ژورنالیست، مربی رقص و از فعالان سیاسی- اجتماعی، لرستانی، زاده‌ی سال ۱۳۳۱ خورشیدی، در بروجرد بود. 
وی با پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه، در رشته‌ی تربیت معلم ادامه تحصیل داد و لیسانس ادبیات فارسی گرفت، و معلم شد، ولی متاسفانه در سال‌های گذر "انقلاب فرهنگی"، او را از کارش اخراج کردند.
وی در ایران با گروه‌های چپ فعالیت سیاسی می‌کرد که گوشه‌هایی از آن را در رمان «سوی روشن ماه» شرح داده است. او در سال ۱۹۸۳ از ایران به صورت مخفیانه خارج شد و به سوئد رفت و در آنجا به عنوان آموزگار زبان فارسی و سپس آموزگار سوئدی در مدارس سوئد مشغول به کار شد.
وی در روز چهارشنبه سیزدهم دسامبر ۲۰۲۳ میلادی - ۲۳ آذر ۱۴۰۲ خورشیدی، مدت زمان کوتاهی پس از تشخیص تومور مغزی، در استکهلم ما را و جهان ما را واگذاشت و رفت.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ کتاب‌شناسی:
● تألیف:
حمومک مورچه داره - ره آورد - حق با کی بود - خدایان خانه ما (شعر) - سمفونی خواب و لباس عروس - عشق ممنوع مادرهایمان - کلیدهای گمشده - سوی روشن ماه - لبخند چشمان تاریک.

● ترجمه:
خرسی که خرس نبود - اسکار خانه می‌خورد - صحنه سیرک در اختیار شماست - آن سوی رودخانه - یک روز خوب - سامپو لپ کوچولو - خداحافظ رونه! - اُریان، عقابی که از ارتفاع می‌ترسد.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
من به زبانی
ساده می‌زیم
و به زبانی
ساده می‌اندیشم
و با زبانی ساده
می‌نویسم
تا در پیچیدگی واژه‌ها خود را گم نکنم.

(۲)
رفتم
تا برسم به جایگاه کوچکم
نگاهم خیره به دهانی که تنها گفت
بنشین!.

(۳)
در منزل اجبار
پشتم از بار بی‌خویشتنی بشکند.

(۴)
نمی‌شود
اما چشم‌ها را بست
و میان این همه دست‌های بسته
یک آغوش باز نیافت.

(۵)
من با تو گمم
ای گم کرده‌ی من
از کدامین افق
سر خواهی زد؟

(۶)
بوی تو
بوی شب است
بوی یک خاطره است
مثل خاک نم‌دار
بویی از گذشته.

(۷)
به سرزمین خون و مرگ می‌روم
و شعری از فلسطین می‌خوانم
و دختری که گفت: 
ـ آن دم که مادرم
با گلوله‌ی سرباز اسرائیلی مرگ را در آغوش می‌گرفت
قلبش را میان دست‌هایش جای داد
تا زخم برندارد.

(۸)
و به پستان‌هامان
هسته‌ی درد آلود
دست زنیم
شرم کنیم
و همه‌ی دنیا را همه‌ی کوچه‌یمان فرض کنیم!.

(۹)
شب رفته است
روز رفته است
جویبار رفته است
من مانده‌ام با خاطری آبستن
و هنوز نزاییده‌ام.

(۱۰)
کودکی‌ام
بر آن بام
و لب آن باغچه
و کنار آن حوض
بی‌من مانده است
و بچه‌های همسایه‌ها
که در کوچه‌های کودکی من
کودکی خویش را می‌سازند
با انباری از دلهره‌ها
کوهی از انفجارها و اعتراض‌ها.

(۱۱)
هان! به نرمی گذر کن
مبادا که خراشیده شود
رد پاهای نگاهم به در و دیوارش.

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
 

سرچشمه‌ها
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://jerounn.blogsky.com/1389/12/08/post-27/
https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=61177
@Ahmadmoattari
و...




 

  • لیلا طیبی
۰۸
آبان

خانم "سمیرا بابادی عکاشه"، شاعر ایرانی، زاده‌ی ۶ خرداد ماه ۱۳۷۱ خورشیدی، ساکن تهران است.

 

سمیرا عکاشه

خانم "سمیرا بابادی عکاشه"، شاعر ایرانی، زاده‌ی ۶ خرداد ماه ۱۳۷۱ خورشیدی، ساکن تهران است.
وی فارغ‌التحصیل مقطع دکتری ادبیات فارسی، از دانشگاه تهران است.
وی سال‌ها چه در انجمن شعر جوان و چه در انجمن شعر فرخی، با سرودن شعرهای سپیدی با مضامین مذهبی و ملی میهنی خوش درخشیده است.
نگاه و اندیشه مذهبی و جنس لطیف واژگان، همچنین تصویرسازی‌های ملموس از ویژگی‌های بارز شعر عکاشه است.
وی با حضور موفق در جشنواره‌های متعدد توانسته است، افتخارات بیشماری را کسب نماید.
جشنواره‌ی جوانه‌های شعر رضوی، پنجمین جشنواره‌ی شعر استانی «روی ریل انتظار»، جشنواره‌ی سراسری شعر خانه‌ی شاعران تبریز(خط سوم)، جشنواره‌ی ادبی دانش‌آموزی یادواره‌ی سال پیامبر اعظم(ص)، بیست و هفتمین جشنواره‌ی پژوهشی ادبی، و... بخشی از جشنواره‌هایی هستند، که وی در آنها موفق به دریافت مقام گردیده است.
مجموعه شعر "نفرین شبدرها"، از انتشارات فصل پنجم، اثر مکتوب ایشان است که چاپ و منتشر شده است.
 

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
 

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
صدایی دور،
می‌بُردم،
به چشم خالی آن زن،
که گیسوانش را
روی صورت زمین می‌ریخت
و سیب گمشده‌ی ماه را،
سرخ ِ بوسه‌اش می‌کرد
صدایی دور،
می‌برُدم،
به هُرم آن دستی
که می‌رویید،
بر شانه‌های سایه‌ای مرده،
و بوی روزهای دور را می‌داد...
صدایی دور،
می‌برُدم،
به وهم ِ یک کابوس،
که زندگی، نام مقدس آن بود...

(۲)
من
پری کوچک غمگینی را
می‌شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی‌لبک چوبین
می‌نوازد آرام آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می‌میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.
 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://anjomanefarrokhi.blogfa.com
https://samiraakasheh.blogfa.com
https://fallgoosh.blogfa.com
و...

  • لیلا طیبی
۰۶
آبان

ماهنامه ادبی رها منتشر شد


جدیدترین شماره‌ی ماهنامه‌ی ادبی، هنری و فرهنگی رها، با بررسی پرونده‌ی ادبی استاد شادروان "یارمحمد اسدپور"، شاعر مسجدسلیمانی، منتشر و در دسترس عموم قرار گرفت.

شماره‌ی هفتم از دوره‌ی جدید، انتشار ماهنامه‌ی ادبی رها، در ۲۴۰ صفحه، با سردبیری "زانا کوردستانی"، منتشر شد.

ماهنامه‌ی ادبی رها، با رویکرد انتشار آثار ادبی و هنری و فرهنگی، هنرمندان ایران و جهان در سه بخش ثابت شعر ایران، پرونده‌ی ادبی و شعر جهان و بخش‌های متغییر اخبار، نقد، روانشناسی، داستان و بخش کتاب، معرفی نویسنده، فیلم و... هر ماه به صورت برخط و رایگان منتشر می‌شود.

◇ در بخش روانشناسی، تجویز شعر برای درمان شما توسط "سید پیمان رحیمی‌نژاد"، پژوهشگر و روانشناس را می‌خوانیم.

◇ در بخش معرفی نویسنده، گذری بر زندگی و آثار خانم "لیلا سلیمانی" نویسنده‌ی مراکشی/فرانسوی، داشته شده است.

◇ در بخش شعر ایران، شعرهایی از، بانوان و آقایان:  
کریم رجب‌زاده - یدالله رویایی - مینا آقازاده - حمیدرضا شکارسری - محمد صالح‌ علاء - مهرنوش ایزدپرست - سودابه زنگنه - بهروز قزلباش - آفاق شوهانی - عمران صلاحی - یاس سیلاوی - مهدی مظفری ساوجی - جمشید بهرامی - رجب افشنگ - یدالله گودرزی - ضیاءالدین خالقی - ندا اسرافیلی - بهروز آورزمان - کیومرث جمشیدی - عباس کیارستمی - صابر ساده - شهرام پارسا مطلق - سعید بیابانکی - سیدحسن حسینی - ضیاء موحد - بهزاد رحیمی - قیصر امین‌پور - قربان بهاری - سید احمد نادمی - الهام موسوی - موسی بیدج - علیرضا عباسی - ضیاءالدین شفیعی - محمود معتقدی - محمدحسین مهدوی - فریبا نجفی - آرش دل‌آور - صمد تیمورلو - مصطفی جلالی‌فخر - نیما غلامرضایی - صابر سعدی‌پور - مهرنوش قربانعلی - محمدحسین نعمتی - حسن موذن‌زاده - اسماعیل خویی - فیروزه میزانی - رضوان ابوترابی - آرمان صالحی - نیلوفر آبها - سجاد حقیقی - سید ایمان سیدی - نیما معماریان - راحله جمالیان - محبوبه ابراهیمی - رضا اسماعیلی - مریم نظریان - علی محمودی - خالد بایزیدی - گویا فیروزکوهی - آیدا مجیدآبادی - محمد مختاری - وحید ضیایی - علی مومنی - نغمه مستشار نظامی - آرش شفاعی - لیلا کردبچه - محمدرضا مهدیزاده - صادق رحمانی - ویدا جوان‌رودی - حسن فرخی - رویا شاه‌حسین‌زاده - فرحناز عباسی - شهرام معقول - مانی معینی - علی صادقی - محسن حسینخانی - پرویز بیگی حبیب‌آبادی - پوریا پلیکان - سیاوش اکبری - ساغر شفیعی - وسعت‌اله کاظمیان دهکردی - مرضیه کارخانه - دریا لیراوی - ثریا شجاعی‌اصل - سینا سنجری - آسیه رحمانی - مهناز لشکری - میثم متاجی - عزیز آقایانی - خدایار آزادی - گالیا توانگر - مرتضی نوربخش - محمد ابراهیم گرجی - گروس عبدالملکیان - علی شهسواری - محمد عسکری ساج و... گنجانده شده است.

◇ در بخش کتاب ماه، به معرفی و بررسی و خوانشی بر کتاب "چشم گرگ و دو داستان دیگر"، نوشته‌ی آقای "دانیل پناک" و ترجمه‌ی خانم‌ها "اسمیرا سلیمی" و "فاطمه صفری"، پرداخته شده است.

◇ در بخش داستان این شماره از ماهنامه‌ی ادبی رها، داستان کوتاه "زارا" به قلم خانم "رها فلاحی"، گنجانده شده است، 

◇ در بخش شعر جهان این شماره، شعرهایی از: 
امیلی دیکنسون - غیاث المدهون - مرام المصری - سعاد صباح - عبدالقادر مکاریا - مارینا تسوتایوا - ولادیمیر مایاکوفسکی - وینچنتزو کاردارلی - جمال ثریا - عزیز نسین - ‌ویسواوا شیمبورسکا - ران ویلیس - کارل سندبرگ - شل سیلور استاین - پابلو نرودا - چارلز بوکوفسکی - محمود درویش - وارسان شایر - ماک دیزدار - راینر ماریا ریلکه - پیر پائولو پازولینی - آنا آخماتووا - تورگوت اویار - یانیس ریتسوس - لطیف هلمت و نزار قبانی را می‌خوانیم.

◇ بخش دیگر، این شماره از ماهنامه‌ی ادبی رها، مقاله‌ای‌ست تحت عنوان "گلاسنوست فرهنگی در شوروی پیشین" به قلم "توفان آراز"، که بخش نخست آن در شماره‌ی پیشین و بخش دوم این مقاله در این شماره منتشر شده است.

◇ پایان بخش این شماره از ماهنامه‌ی ادبی رها، جدول کلمات متقاطعی است با طراحی رها فلاحی، که جهت سرگرمی و تقویت و ورزش ذهن و حافظه‌ی مخاطبان قرار داده شده است.

برای تهیه و دریافت فایل pdf رایگان ماهنامه‌ی ادبی رها، می‌توانید به آدرس‌های زیر مراجعه فرمایید:

https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://mikhanehkolop3.blogfa.com
https://rahafallahi.blogfa.com
https://lilatayebi.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi


دریافت فایل pdf:

<a href="https://uupload.ir/view/ماهنامه_ادبی_رها_-_شماره_۷_qc2.pdf/" target="_blank"><img src="https://s6.uupload.ir/css/images/udl6.png" border="0" alt="دانلود فایل با لینک مستقیم" /></a>

 

  • لیلا طیبی
۲۹
مهر

بانو "فریبا شش‌بلوکی" شاعر ایرانی است.

 

فریبا شش‌بلوکی


بانو "فریبا شش‌بلوکی" شاعر ایرانی است.
کتاب "شعر شبانه"، نخستین مجموعه شعر وی است، که چاپ و منتشر شده است. کتاب "شعر غریبانه"، دومین مجموعه‌ای اوست.


─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─


◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
[زنی را...]
زنی را می‌شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولی از بس که پر شور است
دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می‌شناسم من
که در یک گوشه‌ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه

سرود عشق می‌خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون
امیدش در ته فرداست

زنی را می‌شناسم من
که می‌گوید پشیمان است
چرا دل را به او بسته
کجا او لایق آن‌ست

زنی هم زیر لب گوید
گریزانم از این خانه
ولی از خود چنین پرسد
چه کس موهای طفلم را
پس از من می‌زند شانه؟

زنی آبستن درد است
زنی نوزاد غم دارد
زنی می‌گرید و گوید
به سینه شیر کم دارد

زنی با تار تنهایی
لباس تور می‌بافد
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می‌خواند

زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او این‌ست
نگاه سرد زندانبان

زنی را می‌شناسم من
که می‌میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می‌خواند
که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می‌سازد
زنی با اشک می‌خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی‌داند

زنی واریس پایش را
زنی درد نهانش را
ز مردم می‌کند مخفی
که یک‌باره نگویندش
چه بد بختی چه بد بختی

زنی را می‌شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی می‌خندد و گوید
که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می‌شناسم من
که هر شب کودکانش را
به شعر و قصه می‌خواند
اگر چه درد جانکاهی
درون سینه‌اش دارد

زنی می‌ترسد از رفتن
که او شمعی‌ست در خانه
اگر بیرون رود از در
چه تاریک است این خانه

زنی شرمنده از کودک
کنار سفره‌ی خالی
که ای طفلم بخواب امشب
بخواب آری
و من تکرار خواهم کرد
سرود لایی لالایی

زنی را می‌شناسم من
که رنگ دامنش زرد است
شب و روزش شده گریه
که او نازای پر درد است

زنی را می‌شناسم من
که نای رفتنش رفته
قدم‌هایش همه خسته
دلش در زیر پاهایش
زند فریاد که بسه

زنی را می‌شناسم من
که با شیطان نفس خود
هزاران بار جنگیده
و چون فاتح شده آخر
به بدنامی بد کاران
تمسخر وار خندیده

زنی آواز می‌خواند
زنی خاموش می‌ماند
زنی حتی شبانگاهان
میان کوچه می‌ماند

زنی در کار چون مرد است
به دستش تاول درد است
ز بس که رنج و غم دارد
فراموشش شده دیگر
جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است
زنی نزدیکی مرگ است
سراغش را که می‌گیرد
نمی‌دانم؟
شبی در بستری کوچک
زنی آهسته می‌میرد

زنی هم انتقامش را
ز مردی هرزه می‌گیرد

زنی را می‌شناسم من.


(۲)
[گول]
بیخودی خندیدیم
که بگوییم دلی خوش داریم
بیخودی حرف زدیم
که بگوییم زبان هم داریم

و قفس‌هامان را
زود زود رنگ زدیم
و نشستیم لب رود
و به آب سنگ زدیم

ما به هر دیواری
آینه بخشیدیم
که تصور بکنیم
یک نفر با ما هست

ما زمان را دیدیم
خسته در ثانیه‌ها
باز با خود گفتیم
شب زیبایی هست!

بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود

ما خدا را با خود
سر دعوا بردیم
و قسم‌ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم

بیخودی داد زدیم
که بگوییم توانا هستیم
و گرفتیم کتابی سر دست
که بگوییم که دانا هستیم

بیخودی پرسیدیم
حال همدیگر را
که بگوییم محبت داریم
بیخودی ترسیدیم
از بیان غم خود
و تصور کردیم
که شهامت داریم

ما حقیقت‌ها را
زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم

روی هر حادثه‌ای
حرفی از پول زدیم
از شما می‌پرسم
ما که را گول زدیم


(۳)
گل‌اندامی نمی‌بینم!
پرستویی نمی‌خواند!
دلم نازکتر از شیشه
کسی اما نمی‌داند!

و شب در کوچه پنهان‌ست
نه مهرویی، نه مهتابی!
تصور می‌کنم با خود 
تو هم امشب نمی‌خوابی!

و سقف خانه‌های ما
همیشه سرد و رنجورست!
و ماه ِ بر لب ِ بامم 
همیشه از زمین دورست!

دو دست خسته‌ی خواهش
دل ما را نمی‌پاید 
شراب و مطرب و ساقی
به کار ما نمی‌آید 

که عهد بوسه و مِی نیست!
کسی مستی نمیجوید!
ز زلف یار و ابرویش 
کسی دیگر نمی‌گوید!

دوباره گفتم و گفتم 
شبم طی شد، لبم خشکید!
سه ساعت مانده تا فردا 
و دیدار من و خورشید!

دل دیوار این خانه
اگر چه ظاهران سنگ است!
ز بس می‌گریمت هر شب
برای خنده‌ام تنگ است!


(۴)
آن روز، در آن گوشه متروک
آن پنجره، با پرده تورش
خورشید قوی بود و نمی‌خواست
آن پرده شود حائل نورش

من محو نگاه تو و خورشید
گل بود و هوا بود و تب عشق
دستان من و تو گره می‌خورد
بر گردن هم با طلب عشق

زیبایی و دلدادگی و شور و شرر بود
پروانه و پرواز و نسیم و حرکت بود
ای کاش خدا قهر نمی‌کرد ز من و تو
وان لحظه رویایی ما با برکت بود

آزرده شبی آمد و هنگام جدایی
رفتی تو از آن روز ندیدم گل رویت
عکسی که نهادی تو به دستان من آن‌ روز
امروز نوشتم بخدا بر سر کویت

امروز که من خیره به عکست
پروانه صفت رفته‌ام از هوش
دیگر نرسد لحظه دیدار
با بوسه لب، گرمی آغوش


(۵)
[فریاد او]
تو مرا فریاد کن ای هم‌نفس
این منم آواره‌ی فریاد تو
این فضا با بوی تو آغشته است
آسمانم پر شده از یاد تو


(۶)
ای خدا من بندها را رسته‌ام
می‌روم تا انتهای یک نگاه
بال و پرهایم پراز رنگین‌کمان
می‌نشینم روی آب و عکس ماه


(۷)
باز تن پوشم حریر آرزو
روی دستانم شکوفه‌زار عشق
قامتم از این زمین تا آسمان
سبزِ سبزِ سبز در بازار عشق


(۸)
گرم این دستان من از یاد او
کاج این خانه مرا یک تکیه گاه
فرصت پرواز تا اوج غرور
روی بال یک پرستویی به راه


(۹)
من کنون آماده‌ام تا جان دهم
زیر این تنهاترین کاج حیاط
انتظاری نیست جز فریاد او
تا بگیرد جان دوباره این حیات


(۱۰)
ما دروغگویان ماهری نیستیم
امروز را بی تفاوت می‌گذرانیم
فردا که از این روزها یاد می‌کنیم 
حتمن لبخندی بر لب خواهیم داشت...

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی

 

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

 

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
www.fariba.sheshboluki.com
www.Mashal.org
@fariba.shesh.boluki
و...

 

 

  • لیلا طیبی
۲۸
مهر

دکتر "محمودِ فُتوحیِ رودمَعجَنی"، شاعر و استادان زبان و ادبیات فارسی، زاده‌ی ۲ شهریور ماه ۱۳۴۳ خورشیدی، در رودمعجن، تربت حیدریه است.

 

 

محمود فتوحی


دکتر "محمودِ فُتوحیِ رودمَعجَنی"، شاعر و استادان زبان و ادبیات فارسی، زاده‌ی ۲ شهریور ماه ۱۳۴۳ خورشیدی، در رودمعجن، تربت حیدریه است.
وی در سال ۱۳۶۸، از دانشگاه تربیت معلم تهران مدرک کارشناسی ادبیات فارسی گرفت. کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران گذراند و دوره‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی را در سال ۱۳۷۴ در دانشگاه تهران با نگارش پایان‌نامه‌ای با عنوان «دیدگاه‌های نقد ادبی در عصر صفوی» زیر نظر دکتر "عبدالحسین زرین‌کوب" و دکتر "محمدرضا شفیعی کدکنی" به‌پایان برد. 
ایشان در سال ۱۳۷۵، در سمت استادیاری دانشگاه تربیت معلم تهران آغاز به کار کرد. مدت دو سال (۱۳۷۹–۱۳۸۱) مدیریت کتابخانه‌ی مرکزی این دانشگاه را بر عهده داشت. در همین سال‌ها دوره‌ی آموزشی روش‌های تأمین مدارک الکترونیک کتابخانه‌ای را در کتابخانه بریتانیا در لندن گذراند. از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ در دانشکده‌ی فیلولوژی دانشگاه بلگراد زبان و ادبیات فارسی تدریس کرد. 
او در سال ۲۰۱۲ میلادی، به مدت یک سال در مرکز مطالعات اسلام و عرب در دانشگاه ملی استرالیا تدریس کرد، و از سال ۱۳۸۶ به دانشگاه فردوسی مشهد رفت، و به عنوان استاد تمام‌ وقت دانشکده‌ی ادبیات مشغول شد و بعد از بازنشستگی به کانادا مهاجرت کرد.


┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄


◇ کتاب‌شناسی:
- ۱۳۷۸: فارسی عمومی (درس‌نامهٔ دانشگاهی)، با دکتر حبیب‌الله عباسی. تهران: سخن (چاپ صد و چهاردهم سال ۱۴۰۱)
- ۱۳۷۹: ن‍ق‍د خ‍ی‍ال‌: ب‍ررس‍ی‌ دی‍دگ‍اه‌ه‍ای‌ ن‍ق‍د ادب‍ی‌ در س‍ب‍ک‌ ه‍ن‍دی‌ 
- ۱۳۸۴: حماسه‌های صربی
- ۱۳۸۴: ت‍اری‍خ‌ ادب‍ی‍ات‌ ص‍رب‍س‍ت‍ان‌ 
- ۱۳۸۵: ن‍ق‍د ادب‍ی‌ در س‍ب‍ک‌ ه‍ن‍دی‌ 
- ۱۳۸۵: آیین نگارش مقاله علمی - پژوهشی (چاپ بیست و پنجم) 
- ۱۳۸۵: ش‍وریده‌یی در غ‍زن‍ه‌: ان‍دی‍ش‍ه‌ه‍ا و آث‍ار ح‍ک‍ی‍م‌ س‍ن‍ای‍ی‌ 
- ۱۳۸۵: ن‍ق‍د ادب‍ی‌ در س‍ب‍ک‌ ه‍ن‍دی‌ 
- ۱۳۸۶: بلاغت تصویر 
- ۱۳۸۸: ن‍ظری‍ه‌ ت‍اری‍خ‌ ادب‍ی‍ات‌: نق‍د و ب‍ررس‍ی‌ ت‍اری‍خ‌ ادب‍ی‍ات‌ن‍گ‍اری‌ در ای‍ران‌ 
- ۱۳۹۱: سبک‌شناسی: نظریه‌ها، رویکردها و روش‌ها 
- ۱۳۹۵: صد سال عشق مجازی‮‬‏‫: مکتب و طرز واسوخت در شعر فارسی قرن دهم‮‬‏‫‬‮ 
- ۱۳۹۶: درآمدی بر ادبیات‌شناسی: راهنمای اصول آموزش و پژوهش در ادبیات فارسی 
- ۱۴۰۲: صور خیال متعالیه: خوانش صدرایی اندیشه‌های صائب تبریزی.تهران: سخن
- ۱۴۰۳: ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی.تهران: سخن 
و...


─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─


◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
[کمالِ سکون]
مگر که می‌شود از ازلُ 
ذرّه تا زُحَل از تو بجُنبد 
و تو خود هیچ نجنبیده باشی؟
چگونه می‌شود!

بگو نمی‌شود  
که ذرات وجود را از عدم 
به ماورایِ کمال برانی
و خود در صفتِ کمال 
تا ابَدُ فرولمیده باشی

ایستَنده‌ 
    ـ بر این صفت که تویی ـ
                      کمالِ سکون است.

آنجا که سیب‌های سرخِ رسیده 
                          در کمالِ لطافت      
                                             می‌ریزند
چگونه می‌شود تو 
                   شیرین 
                     نریخته باشی!
                           بگو نمی‌شود!


(۲)
[خدای تن‌های اینستا]
دو لب درشت و داغ آفریقا
در هوس گونه‌ی سرخ دختر اسکیمو
بر کلبه‌های یخین بوسه می‌زند

دو مردمک سیاه حبشی
در آبیِ نی نیِ لندن گیر افتاده

مژگان مصنوعیِ چشمِ بادامی
قلب سرخ‌پوست را
در آمازون می‌خراشد

لایک‎ و شکلک‌ 
بی‌هدف در تارگاه عنکبوتی
بر مغز و مردمک‎ جهان تار می‌تنند

در رگبار صدای صفحه‌کلیدها
در هجوم لشکر خبر و نظر
صدای آرام پلکِ تمدن را می‎شنوم

در صفحه‌یِ بیکران اینستاگرام 
همه نزدیک‎تر از من به من‌اند
لشکرِ همراهانم 
از هجوم ثانیه‌ها بیش‌ترند
فوجِ پی‌آیندانم تنها‌تر
هر یکی در انزواتر 
و خبیرِ علیم از همه تنهاتر 


(۳)
[شیرین]
با توام ای غم شیرین
با تو ای هجرت دیرین
با تو ای غربت سنگین!

شهید اهورا!
عطر نام و تنت را
میان گل‌های هزاره و هرات پخش کرده‌ایم
راه ابریشم را با یاس سپید فرش کرده‌ایم
دشت‌ها و درخت‌ها چشم به راهت نشسته‌اند
شیرین! مگو فردا 
فردا همیشه فردا مانده است.
***
پری پرده نشین! شیرین 
آفتاب در غیاب تو
سر از البرز بر نمی‌آرد
سروی بر بام نمی‌آید
کنار پنجره گیسویی شانه نمی‌شود
و قدم‌ها برای کوچه باغ بهانه ندارند
***
بانوی شهر سوخته
تو را از چشم‌هایی می‌شناسم
که زینت ستاره‌هاست
و از صدایی که حریر ماهتاب است

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی


┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄


سرچشمه‌ها
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
https://www.iranketab.ir/profile/6625-mahmoud-fotouhi
https://fa.m.wikipedia.org/wiki
https://t.me/Adabiyat_Moaser_IRAN
@KarvandPoems
‎@fotoohirud
و...

 

 

 

  • لیلا طیبی